در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
حیدر ذبیحی میرود و نامه تعلیقش هم پشت سرش مهر و امضا میشود. من اما میروم در شبکههای اجتماعی. حذف یکی دو ردیف نرده از جایگاههای دوم و سوم نمازجمعه شده سرخط اول خبرها! مدیری از مدیران مملکت به طعنه و کنایه نوشته چرا به جایی رسیدیم که امروز بخواهیم از چنین اتفاق پیش پا افتادهای خوشحال شویم. نردههایی که روزگاری قرار بود جلوی سوراخ شدن کشتی را بگیرند امروز خودشان به چه سوراخهای بزرگی تبدیل شدهاند. پارادوکس معنا! همانی که حیدر ذبیحی گفته بود: «زمانه فرق کرده!»
دیگر وزیر مملکت با لحنی کنایی که گویی هم از حذف نردههای بادیگارد خوشحال است و هم دارد حسرت اتوپیا و روزگاری را میخورد که قاعدههای امروز از نرده گرفته تا حفاظت، در روزگاری دیگر استثنا بودهاند مینویسد: «خطیب جدید جمعه از کاهش نردههای حفاظتی در نمازجمعه تهران خبر داد. خبر خوبی بود. جامعه به همین خبرهای ساده هم امیدوار میشود. قرار نبود در جمهوری اسلامی طبقه جدید شکل بگیرد. دیروز شوخی جدی به همراهان حفاظتیام می گفتم ما مسوولان کشور را دو چیز کم اعتبار کرده: فرزندانمان و شماها!» شهروندی زیر جمله وزیر جواب داده «عملکردتان» را هم اضافه کنید!
فهرست جملاتی که هزاران شهروند دیگر زیر پاسخ وزیر نوشتهاند شاید شیرینی اینکه بالاخره کسی بین والیان کشور هم پیدا شده که چنین چیزی را فهمیده و آن را به زبان رانده، به تلخی مبدل میکند. فارغ از ادبیات بعضیها اما منطقشان چیز عجیبی نیست. قرار نبود «روی پوشیدن از مردم به درازا بکشد» و نردهها و بادیگاردها و شیشه دودیها تا سه دهه میان حاکم و رعیت فاصله اندازند که اصلا «روی پوشیدن والیان از مردمشان، گونه ای نامهربانی» بود. قرار نبود رضایت بخشی از خواص به بهای نارضایی عامه مردم تمام شود که «ستون دین و حکومتاند و تکیه حکومت بر آنان».
قرار نبود مساله امروزشان دعوا بر سر شخصی بودن یا نبودن زندگی و تحصیل و مال و منالی باشد که والیزادهها در ینگه دنیا گرد آورده و بعد هم با کاج ژانویهشان یادگاری میگیرند و این سو رعیتها چند ماه، یک لنگه پا معطلِ حقالزحمه عرق جبینی باشند تا بلکه گوشه کوچکی از سفره کوچکشان را پر کند. قرار بود «والی از امور ملک آگاه باشد و ایضا از شوربختیها و رنجهای مردم» نه آنکه منتقدان به شکافِ عمیق چاه ویلگونه والی و رعیت متهم شوند به توطئهگرانِ فتوشاپی!
قرار نبود اتهام کاپشن مشکیها و پیگرد قانونی شدن یا نشدنشان برود روی چوب و مساله شود که اصلا در وصف چنین حالات رذیلهای است که فرمودهاند «هرگاه، از سلطه و قدرتی که در آن هستی در تو نخوتی یا غروری پدید آمد به عظمت ملک خداوند بنگر که برتر از توست و بر کارهایی تواناست که تو را بر آنها توانایی نیست. این نگریستن سرکشی تو را تسکین می دهد و تندی و سرافرازی را فرو میکاهد و خردی را که از تو گریخته است به تو باز می گرداند.» اصلا قرار بود روی غیرالمغضوب علیهم ولا الضالین بر حاکمان باشد و عطومت و مهر با رعیت که ستونهای حکومت و جامعه روی دوش آنان است. اینها همه را کنار هم بگذاری شاید بشود حق داد به همه آنها که یک گوشه بایستند و به سخن ولو صادقانه وزیر هم با تردید نگاه کنند و سری تکان دهند و به او بتوپند که خب از خودت شروع کن آقای دکتر!
آن طرف هم باشند کسانی که مانند آن کارمند بروکراسی عتاب کنند که دارید با این وضعیت، شخصیت نظام را سپر میکنید و آن را جرم بزرگی بدانند. احتمالا در پاسخ به همه اینها باید آنها را حواله داد به پاسخی که حیدر ذبیحی داد: «من اگر قرار است عزیزترین سرمایهام، جانم را فدا کنم باید وجودم دلیلش را بداند... من با پوست و گوشتم میدانم نظام چیست و شخصیت کیست! کجایش مقدس است و کجایش نامقدس!» احیانا اگر حرفهای حاج حیدر برایشان سنگین است احتمالا حرفی نمیماند جز زنهارهایی که مولا به کارگزارش در مصر میدهد از باب مراعات حال رعیت که به فرموده حضرتش «تویِ کارگزارِ حکومت یکی از این دو تن هستی: یا مردی هستی در اجرای حق گشاده دست و سخاوتمند، پس چرا باید روی از مردم پنهان داری و از ادای حق واجبی که بر عهده توست دریغ فرمایی و در کار نیکی، که باید به انجام رسانی، درنگ روا داری؟ یا مردی هستی که هیچ خواهشی را و نیازی را برنمی آوری، در این حال، مردم، دیگر از تو چیزی نخواهند و از یاری تو نومید شوند!»
حال شاید در چنین روزهایی که شاید خبر حذف نردههای جایگاههای دست دوم و سوم یک آیین دیرپا که از قضا در این چند وقت نمونههای دیگر هم داشته بارقههایی باشد از آنچه باید باشد ولی فعلا نیست. بارقههایی باشد که قرار است سطور داخل گیومه را برسانند به عینیت بیرونی. عینیتی که در آن دیگر فقط کسانی شایسته حفاظت خواهند بود که «شخصیت نظام» باشند. شخصیتهایی که به تعبیر حیدر ذبیحی بالذات هیچ وقت اهل گرفتن خودشان و شیشه دودی و خط ویژه و نرده نیستند و باید به جبر و زور هم که شده حفاظتشان کرد وگرنه به خودشان که باشد خیری ندیدهاند از این حفاظتها.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: