درباره روند دوبله آثار در تلویزیون

صداهایی از جنس ابریشم

دوست خبرنگاری تعریف می‌کرد برای مصاحبه با یکی از دوبلورهای بزرگ ایران به منزل ایشان می‌رود.
کد خبر: ۱۱۷۶۴۸۶

این دوست حدود 15 دقیقه بعد از مصاحبه متوجه میشود هیچ یادداشتی برنداشته و در تمام مدت محو و میخکوب به دهان این استاد بزرگ خیره شده و این سوال را از خود میپرسیده که چگونه ممکن است صدایی به این زیبایی از حنجره یک انسان خارج شود؟! حسی که بسیاری از ما در مواجهه با دوبلورهای بزرگ داریم و شاید تمام راز دوبله در ایران همین باشد. صداهایی جاودان و بینظیر که با خاموشی هر کدام از آنها انگار قسمت مهمی از خاطرات کودکی تاکنون و حافظه شنیداری ما هم از این جهان میرود و از این جهت شاید دوبله هنری بینظیر و بیهمتا در میان هنرهای مدرن و شکلگرفته در قرن بیستم باشد؛ هنری که در طول سالهای گذشته اوج و فرودهای بسیاری داشته و این روزها بیش از هر زمانی سایه سنگین تجاری شدن و تولید انبوه را روی خود احساس میکند.

صداهایی از جنس مهربانی

دهه 60 سالهای درخشان و تکرارنشدنی دوبله در ایران است؛ دوبلهای که چند دهه قبل از آن و برای فیلمهای سینمایی از ایتالیا شروع میکند به ناگاه با یک جهش تاریخی اعجابانگیز، استعدادهایی را کشف میکند که تا همین امروز هم ستونهای اصلی دوبله در ایران محسوب میشوند. استعدادهایی که ابتدا به ساکن با سینما آغاز و آرام آرام به سمت تلویزیون حرکت میکنند. دهه 60 در حقیقت سالهای پختگی آنهاست و این نکته را میتوان در آثار عموما خارجی این دهه که از تلویزیون پخش میشود به وضوح مشاهده کرد. آثاری که بدون تردید و با شکل زیرنویس نمیتوانستند هیچکدام از خاطراتی را که اکنون از آنها داریم برایمان به وجود بیاورند و دوبله نقش اصلی را در شکلگیری نوستالژی معروف دهه 60 دارد.

سریالهای این دهه از دو جنس است. این تقسیمبندی به شکل مشخص به شیوههای ساخت و شیوه صدابرداری سر صحنه یا دوبله آنها بازمیگردد. در گروه اول آثاری مانند مجموعه امیرکبیر، سلطان و شبان و مانند اینها وجود دارد که از صدابرداری سرصحنه استفاده میکنند و این در حالی است که بهصورت موازی در سینما از دوبله در اکثر اوقات استفاده میشود و فقط فیلمهای خاصی از صدابرداری سر صحنه استفاده میکنند. این که این مجموعهها چرا از صدای سر صحنه استفاده میکنند به شیوه ساخت آنها بازمیگردد که تابع یک شیوه تولیدی استودیویی با لوکیشنهای محدود است. در همین سالها و در تلویزیون اما آثاری وجود دارد که بهطور مشخص از دوبله استفاده میکند. نکته مهم اما تفاوت دوبلههای تلویزیونی در سالهای این دهه با دهههای پس از آن است و به یک نکته مهم و تکنیکی بازمیگردد. در دوبله این سالها برای صداهای جانبی هرصحنه مانند راه رفتن یا باز و بسته شدن در و امثال این هم یک صداگذاری مشخص و جداگانه اتفاق میافتد و به عبارتی افکتهای هر کار از ابتدا توسط صداگذار ایرانی دوباره ساخته و به کار اضافه میشود. کاری که در دهههای بعد و با رشد تکنولوژی در ابتدا حذف و پس از آن هم از صداهای اصلی هر کار استفاده میشود. این روش باعث میشود ما با آثاری روبهرو باشیم که قسمتهای صدا و حتی دیالوگها با خلاقیتهای هنرمندان ایرانی بازسازی شود. کاری که در دهه 60 و با توجه به محدودیتهای مالی و تکنولوژیک به داد تلویزیون میرسد. در این دوران اتفاقات فوقالعادهای میافتد که این روزها یک رویا به نظر میرسد. بهعنوان مثال زندهیاد مرتضی احمدی نقل میکند کارتون پینوکیو بدون باند صدا و متن دیالوگها برای دوبلاژ به آنها داده میشود و تمام دیالوگها در حقیقت در ایران و متناسب با تصاویر و داستان هر قسمت از ابتدا نوشته میشود و تبدیل به شاهکاری بیبدیل میشود که هنوز هم میتوان با لذت آن را تماشا کرد.

دوبله سهم مهمی در کنداکتور دو شبکه تلویزیونی در آن سالها دارد؛ سهمی که چندان دیده نمیشود اما بدون آن بسیاری از اتفاقات غیرممکن است. در این دوره سریالی عظیم مانند هزاردستان ساخته زندهیاد علی حاتمی تماما از دوبله استفاده میکند. این اتفاق نخست به دلیل دیالوگهای خاص این سریال و دوم به اعتقاد کارگردان در استفاده از دوبله برای اجرای درست این دیالوگها بازمیگردد، بهگونهای که حتی در سینما هم حاتمی به همین شیوه فیلمهایش را میسازد؛ شیوهای که با آن که در این سالها در سینما و تلویزیون دیگر استفاده نمیشود اما باعث خلق یک نوستالژی ماندگار شده است.

دهه 60 سالهای انیمیشنها و سریالهای خارجی ماندگاری است که همگی دوبلهای استثنایی دارند. آثاری مانند لبه تاریکی، راه قدس، ارتش سری، سالهای دور از خانه و داستان زندگی که میتوان لقب شاهکار دوبله روی آنها نهاد. روزهایی که صدای جلال مقامی روی رونالدکریون با بازی باب پک، زندهیاد حسین عرفانی روی داریوس جدبرگ با بازی جو دان بیکر، ایرج رضایی بر روی آلبر فواره، زهره شکوفنده بر روی مونیک دوشان، مریم شیرزاد روی اوشین و مینو غزنوی روی هانیکو نماد دوبله این سالها محسوب میشوند و البته نکته مهم درباره این آثار زمان طولانی و وقت بسیاری است که برای ترجمه، صداگذاری و دوبله آنها صرف میشود. دورهای که مدیریت دوبلاژ برای آثار تلویزیونی بسیار مهم است و از همه اینها مهمتر برای گوینده هر نقش به تمام ویژگیهای کاراکتر درون فیلم دقت میشود. همین نکته باعث میشود اجراهایی خارقالعاده مانند کاری که ناصر طهماسب روی نقش فرمانده کسلر و زندهیاد عطاءا... کاملی روی نقش سرگرد راینهارت انجام میدهند، رخ دهد. متولی دوبله در این سالها برخلاف سالهای پیش از انقلاب واحد دوبلاژ تلویزیون است و بسیاری از مردم تصویر واقعی بسیاری از دوبلورها را مانند امروز ندیدهاند و صداهای درون فیلمها همانند یک راز میماند؛ رازی که ای کاش همیشه باقی میماند.

بومها آرام آرام میآیند!

دهه 70 دهه سالهای ورود تکنولوژی به سینما و تلویزیون ایران و در مقیاس وسیعتر جهان است. در این سالها و با پایان جنگ منابع مالی بیشتری برای ورود تکنولوژی به کشور وجود دارد و در این میان تجهیزات فیلمسازی فرسوده کشور هم آرام آرام به روز میشود. یکی از اثرات این امکان، ورود تجهیزات صدابرداری است که فیلمسازان ایرانی را به صدابرداری سر صحنه ترغیب میکند و دوبله در فیلمهای ایرانی جایش را به صدای اصلی بازیگران میدهد. روشی که در ابتدا مقاومتهایی در مقابل آن وجود دارد چرا که تا پیش از این میشد بسیاری از تپقها و اشتباهات کلامی را در دوبله اصلاح کرد اما در صدابرداری سرصحنه این امکان وجود ندارد و بسیار کار دقیقتر و سختتر میشود. بهعنوان نمونه در فیلم «دو فیلم با یک بلیت» ساخته داریوش فرهنگ سکانسی وجود دارد که مهدی هاشمی هنگامی که در نقش بدل بازیگر اصلی (پیمان) ـ که این نقش را هم خود او بازی میکند ـ در حین ایفای نقش هیجانزده میشود و دیالوگها را آن طور که میخواهد مانند فیلمهای اکشن تجاری میگوید، دستیار کارگردان با نگرانی به کارگردان میگوید «داره از خودش جمله میگه» و کارگردان میگوید «عیبی نداره تو دوبله درستش میکنیم!»

این در حقیقت آخرین سالهای حضور دوبله در فیلمهای ایرانی است که چند نمونه درخشان دیگر هم دارد. مجموعه تلویزیونی پدرسالار به کارگردانی زندهیاد اکبر خواجویی و پهلوانان نمیمیرند به کارگردانی حسن فتحی که بازیگران بنامی هم در آنها حضور دارند، اما فیلمسازان و احتمالا مجموعه تلویزیون به این نتیجه میرسند که این آثار دوبله شوند. دوبلههایی ماندگار که صدای زندهیاد احمد رسولزاده به جای پدر خانواده در مجموعه پدرسالار هنوز هم شنیدنی است.

دوبله تلویزیونی در دهه 70 و با توجه به شرایط جدید به سمت سریالهای خارجی حرکت میکند. در این روزگار و با توجه به تاسیس شبکه سه و برنامه مدیریت تلویزیون برای افزودن شبکههای دیگر، سریالهای خارجی منبع مهمی برای کنداکتور تلویزیون است و سریالهایی مانند قصههای جزیره با دوبله فوقالعادهاش بخوبی میتوانند در میان مخاطبان تلویزیونی طرفدار پیدا کنند. در این دهه علاوه بر قصههای جزیره با اجرای طلعت هاشمپور در نقش خاله هتی، مجموعهای مانند شرلوک هولمز پخش میشود که اجرای زندهیاد بهرامزند روی نقش هولمز را میتوان عصاره تمام تاریخ دوبله ایران نامید. اجرایی که انجمن طرفداران هولمز در بریتانیا را بر آن میدارد تا با لوح تقدیری از بهرام زند تجلیل کنند. دوبلوری که اجراهایش در نقشهایی مانند ناوارو میتواند یک کلاس آموزشی کامل برای هنرجویان جوان عرصه دوبله باشد.

سالهای جوانی و انزوا !

دهه 80 سالهایی است که غیر از استثناهایی مانند مدار صفر درجه ساخته حسن فتحی یا آثاری که لاجرم از بازیگر خارجی استفاده میکنند دیگر فیلمها و سریالهای ایرانی از دوبله استفاده نمیکنند. در این سالها آرام آرام جوانهای علاقهمند وارد این حوزه میشوند. جوانهایی که البته لزوما بعضیهایشان بااستعداد هم نیستند و همین نکته باعث میشود فیلمهای انیمیشن و حتی غیرانیمیشن خارجی توسط استودیوهایی غیر از تلویزیون دوبله شوند. دوبلههایی که به علت سرعت و کمیت بالا عمدتا کیفیت چندانی ندارند و به همین دلیل صدای اعتراض پیشکسوتهای دوبله آرام آرام شنیده میشود. اعتراضی که بجاست اما نکته اینجاست که در این دهه و با افزایش شبکههای تلویزیونی بناچار باید نیروی جوان به این حوزه وارد شود اما برخورد جوانها برای ورود به دوبله با آن چیزی که این استادان در جوانی تجربه کردهاند به کلی متفاوت است. اگر در دوران قدیم یک هنرجوی دوبله یکی دو سال در گوشهای از اتاق دوبله ساکت و آرام گوش میکند تا در نهایت یک جمله به اصطلاح عبوری بگوید، جوانهای تازهوارد خصوصا آنهایی که به اصطلاح دوبلههای زیرزمینی انجام میدهند در همان ماههای اول به نقش اول میرسند. دوبله تلویزیون در دهه 80 تلفیقی از جوانی و تجربه است و به علت حجم بالای برنامهها برخلاف گذشته دیگر تمرکز قبلی روی آن وجود ندارد. دوبله در این سالها به شکلی مکانیکی همگام با تامین برنامهها حرکت میکند و رساندن فیلمها و سریالها در سریعترین زمان به پخش هدف اصلی است.

صداهای جاودان

دهه 90 سالهای فقدان بسیاری از دوبلورهای بزرگ ایران است. نسلی که حالا به دوران کهنسالی رسیده و هر سال شاهد کوچ تعدادی از آنها هستیم. در این سالها تلویزیون با هوشمندی این نکته را درمییابد و در قالب دوبرنامه سعی میکند از آنها تجلیل کند. نخست برنامهای با نام هنر دوبله با اجرای استادان پیشکسوتی همچون چنگیز جلیلوند و ناصر ممدوح که سراغ دوبلورهای برجسته تاریخ هنر دوبله در ایران میرود. بزرگانی که حالا بسیاری از آنها دیگر در قید حیات نیستند و این برنامه میتواند یک سند تصویری درباره شخصیت مورد نظر باشد.

برنامه بعدی این سالها مسابقهای به نام جادوی صداست که با اجرای افشین زنوزی پخش میشود. جادوی صدا با استفاده از استادان عرصه دوبله در مقام داوران مسابقه، برای جوانهای علاقهمند به دوبله فضایی ایجاد میکند تا توان و استعداد خود را در یک برنامه تلویزیونی و در مقابل استادان حرفهای امتحان کنند. این مسابقه البته یک بخش جداگانه درباره درگذشتگان این هنر در ایران با هدف گرامیداشت آنها دارد که بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است.

بیشک دوبله ایران همواره و تا هماکنون هم یکی از بهترین و فنیترین دوبلههای جهان است و رابطه آن با تلویزیون در تمام سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی رابطهای جدانشدنی است. هنری که در بهوجود آوردن مهمترین لحظههای تلویزیونی همه ما نقشی انکارنشدنی دارد. لحظههایی که با صدای مردان و زنانی ساخته شده که انگار حنجرههایی طلایی داشتهاند. صداهایی بیمانند و تکرارنشدنی برای خلق کاراکترهایی که هرگز کهنه نمیشوند؛ صداهایی جاودان حاصل تلاش مردان و زنانی هنرمند، محجوب و سختکوش... .

بهرنگ ملک محمدی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها