سلفی با چوبه دار

قاتل شورلت سوار

در این صفحه زندگی قاتلان و تبهکاران معروف ایران که سرنوشتی جز چوبه دار نداشتند، به نوعی از زبان خودشان مرور می‌شود.قاتل شورلت سوار، ششمین قاتلی است که سراغ او رفته‌ایم.
کد خبر: ۱۱۶۷۴۶۳

سال 1332 در یک خانواده معمولی اما پرجمعیت در تبریز متولد شدم. زیاد به درس و مشق علاقه نداشتم و در خیابان با دوستانم روز را شب می کردم. وقتی به سن جوانی رسیدم، یک مغازه لوازم تزئینی راه اندازی کردم. با همسرم آشنا شدم و به خواستگاریش رفتم. او معلم بود. زندگی خوبی داشتیم تا اینکه به دلیل هزینه های زیادی که در زندگی کردم، ورشکست شده و به درخواست همسرم اموالم را به نام او کردم.

اما این اولین اشتباه زندگی ام بود و با او سر همین موضوع به اختلاف خوردم. وقتی از زندان آزاد شدم متوجه ارتباط همسرم با پسر خاله ام شدم. از زنان کینه به دل گرفتم. سال 57 قتل هایم را با کشتن یک زن با دو فرزندش آغاز کردم و بعد با شورلت سبز رنگ به تهران آمده و
قتل های سریالی ام آغاز شد. زنان را به عنوان مسافر سوار کرده و در یک فرصت آنها را با طناب خفه می کردم. البته کار به همین راحتی هم نبود.

در طول مسیر زنان را اغفال کرده و طرح دوستی می ریختم و در یک فرصت مناسب نقشه ام را اجرا می کردم.
انگیزه ای برای سرقت یا آزار زنان نداشتم و با کشتن آنها فقط حس انتقامم آرام می گرفت. یک روز ماموران در حوالی خیابان انقلاب به من مشکوک شده و دستگیرم کردند. در صندوق عقب ماشین طناب هایی را که با آن زنان را خفه می کردم پیدا کردند و بعد از دستگیری متهم به کشتن 30 زن شدم. می دانستم مجازاتم اعدام است . به همین خاطر قبل از اینکه راز قتل هایم را به طور کامل فاش کنم ، در زندان با نوار دور پتو ، طنابی درست کرده و خودم را حلق آویز کردم تا راز جنایت هایم
سر به مهر باقی بماند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها