دزدان، طلافروش و کیف پر از طلا را ربودند

چهار دوست که مرد طلافروش را از سنندج تا تهران تعقیب کرده سپس وی را ربوده و شکنجه داده بودند تا کیف حاوی 5/4 کیلو طلای وی را بدزدند دیروز پای میز محاکمه ایستادند.

کد خبر: ۱۱۲۷۴۶۳

به گزارش جام‌جم، خرداد 94 مرد جوانی که صاحب یک طلافروشی در سنندج بود به پلیس آگاهی تهران رفت و شکایتی را مطرح کرد. وی گفت: ماهی یکبار از سنندج چند کیلو طلا به بازار تهران می‌آورم تا در بازار زرگران بفروشم. امروز هم در حالی که کیف حاوی چهار و نیم کیلو طلا را به همراه داشتم به تهران آمدم، اما به محض این که به تهران رسیدم چهارمرد به من حمله کردند و با تهدید چاقو و قمه مرا مجبور کردند سوار خودروی آنها شوم. آنها در بین راه با شوکر و قمه مرا تهدید به مرگ کردند. سپس کیف حاوی طلا را دزدیدند و مرا در جاده مخصوص کرج از خودرو بیرون انداختند.

به دنبال اطلاعاتی که مرد طلافروش به پلیس داد، یکی از دزدان حرفه‌ای به نام عباس ردیابی و دستگیر شد. وی سه همدست دیگرش را هم لو داد و گفت طراح نقشه پسری به نام محسن است. او مرد طلافروش را می‌شناخته و به همین خاطر نقشه سرقت را کشید.

سه همدست عباس ردیابی و دستگیر شدند، اما پلیس ردی از محسن به دست نیاورد. عباس در بازجویی‌ها گفت: محسن از ما خواست مرد طلافروش را از سنندج تعقیب و در تهران نقشه سرقت را اجرا کنیم. او بلافاصله بعد از سرقت با ما قرار گذاشت و در عوض پول میلیونی همه طلاها را از ما گرفت. اما من قبل از این که کیف حاوی طلاها را به او بدهم چند مشت از طلاها را برای خودم برداشتم.

در حالی که با گذشت دو سال از سرقت 5/4 کیلو گرم طلا، نشانی از محسن به دست نیامده بود چهار دزد دیروز در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی کی‌خواه و با حضور یک قاضی مستشار پای میز محاکمه ایستادند. در این جلسه عباس به عنوان متهم ردیف اول در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: قبول دارم سابقه دارم، ولی من طراح نقشه سرقت نبودم. محسن نقشه را طراحی کرد و بعد از به دست آوردن طلاها به ما پول داد. ولی من مقداری از طلاها را که برای خودم برداشته بودم به مادر و برادرزنم هدیه دادم. سه متهم دیگر اما ادعا کردند در ربودن و شکنجه مرد طلافروش دستی نداشته‌اند.

یکی از آنها گفت: قبول دارم در جریان سرقت همراه دوستانم بودم، اما من مرد طلافروش را شکنجه نکردم و آسیبی به او نرساندم.

دو متهم دیگر نیز ابراز پشیمانی کردند و گفتند تحت تاثیر حرف‌های محسن وسوسه شدند تا نقشه سرقت را عملی کنند. اما حالا هیچ ردی از محسن ندارند و نمی‌دانند او به کجا گریخته است.