نقشه هالیوودی دزدان برای دستبرد به طلا فروشی

سرقت برای هیجان

پنج پسر جوان با تشکیل باندی به سبک هالیوودی به یک طلافروشی در کهریزک تهران مسلحانه دستبرد زدند. آنها مسلح بودند و با زخمی کردن طلافروش و تیراندازی بیش از یک کیلو طلا دزدیدند و فرار کردند. شاید هیچ وقت فکر نمی‌کردند به ایستگاه آخر برسند و پلیس آنها را بازداشت کند. سابقه‌دار هستند و چند بار به زندان رفته‌اند. کلکسیونی از جرایم دارند. اعضای این باند خشن ساعت 8 صبح بیست و پنجم آذر سال گذشته به طلافروشی‌ای در خیابان مصطفی خمینی کهریزک که فاقد تجهیزات ایمنی بود، دستبرد زدند.
کد خبر: ۱۰۳۸۲۲۴

نامش داریوش است. 28 ساله. دارای سوابق متعدد کیفری. متاهل است و دارای فرزند. می‌توان گفت در این باند سرقت طراح اصلی بوده و با همدستانش آن را به اجرا گذاشته است. او مدعی است به خاطر هیجان دست به این سرقت مسلحانه‌زده است. وی در برنامه رادیویی یک پرونده ـ یک روایت رادیو جوان که شامگاه سه‌شنبه پخش شد، همراه همدستانش به تشریح سرقت پرداخت.

پیش از بازداشت چه‌کار می‌کردی؟

نان خشک جمع می‌کردم. خیاطی و مواد فروشی هم کردم. کمی که پول جمع کردم،نمایشگاه خودرو راه انداختم.

درآمدت چقدر بود؟

ماهی سه چهار میلیون تومان.

وضع‌ات خوب بود. پس چرا سرقت می‌کردی؟

بله وضع مالی‌ام خوب بود. نیاز مالی نداشتم، اما شاید یک هیجان با دوستان باعث شد این سرقت را طراحی و آن را اجرا کنم.

سابقه داری؟

تا قبل از ازدواج هشت مرتبه به اتهام دزدی و دعوا زندان افتاده بودم.

در سرقت طلافروشی چقدر سهم تو شد؟

50 میلیون تومان. من خودم خانه دارم و احتیاجی به این دزدی و پول نداشتم، اما هیجان و رفیق بازی باعث شد این دزدی را انجام بدهیم. می‌خواستیم هیجان یک شب دزدی را احساس کنیم!

چقدر طلا سرقت کردید؟

بیش از یک کیلو و صد گرم.

طلاهای دزدی را فروختید؟

بله. به یک دزد و زاغ زن سابقه‌دار دادم که او طلاها را برایم فروخت و بعدها بازداشت شدم. او دو بار 45 میلیون و سه بار 53 میلیون تومان به ما داد. بخشی از پول‌های سرقتی را هم به افراد فقیر می‌دادیم.

مگر رابین هود شده بودی؟

نه. اما قبلا هم کمک می‌کردیم. به چند نفر از جمله دوستمان از پول‌های دزدی کمک کردیم.

با همدستانت چطور آشنا شدی؟

با یاسر از بچگی بزرگ شده بودم و بچه‌محل بودیم. با بقیه دزدی کرده بودم علاوه بر آن با یا سر مواد هم مصرف می‌کردیم.

طراح سرقت تو بودی؟

بله. به طور اتفاقی به این مغازه می‌رفتم و می‌دانستم دوربین و تجهیزات ایمنی ندارد. راحت می‌شد از آنجا سرقت کرد. موضوع را به دوستانم گفتم و قبول کردند.

قبل از سرقت طلافروشی خودرو دزدیدید؟

بله. یک مزدا 3. به زور از راننده‌اش سرقت کردیم و با همان خودرو به محل طلافروشی رفتیم و بعد از فرار هم زیر یک پل خودرو را آتش زدیم و با خودروی یکی از همدستانم فرار کردیم.

مواد مصرف می‌کنی؟

تریاک، شیشه و البته حشیش. قبل از سرقتمان نیز حشیش مصرف کرده بودم. روزی 25 تا 30 گرم حشیش مصرف می‌کنم.

فیلم‌های پلیسی زیاد می‌بینی؟

بله، خیلی. سرقت طلافروشی هم از روی یکی از فیلم‌ها به ذهنم رسید و به اجرا گذاشتم.

آثار چاقو روی بدنت برای چیست؟

ناراحتی اعصاب دارم. در دوره معافیت سربازی این کار را انجام داده بودم. البته دعوا هم کرده بودم. بعضی از زخم‌ها نیز به خاطر همین دعواهاست.

با پول‌های سرقتی چه‌کار کردی؟

خوشگذرانی کردم و حتی ده روزی به شهرستان رفتم و با دوستانم بودم.

فکر می‌کردی بازداشت شوی؟

شب‌ها از ترس و از فکر این که الان پلیس به مخفیگاهم می‌آید و بازداشت می‌شوم خواب درستی نداشتم. می‌دانستم کار خلاف عاقبت ندارد و سرانجام پلیس مرا بازداشت می‌کند. به همین خاطر برای این که مخفیگاهم لو نرود و بازداشت نشوم، در خانه‌ای که بودم دوربین‌های مدار بسته نصب کرده بودم که رفت و آمد افراد به آنجا را زیر نظر بگیرم تا به محض آمدن پلیس بتوانم فرصتی برای فرار پیدا کنم که این کار هم کار ساز نبود و بازداشت شدم.

درس خوانده‌ای؟

درست و حسابی نه.

پشیمانی؟

بله. دلم برای بچه‌ام تنگ شده. ای کاش این سرقت را طراحی و اجرا نمی‌کردم که الان به آخر خط برسم.

رفیق بازی مرا وارد باند کرد

یاسر، مجرد است و 26 ساله. دارای سوابق متعدد کیفری در ارتباط با سرقت است و یکی از مهره‌های کلیدی این سرقت مسلحانه محسوب می‌شود.

تو قبل از سرقت چه‌کار می‌کردی و وضع زندگی‌ات چطور بود؟

من هم نیاز مالی نداشتم. نمی‌دانم شاید من هم مثل دوستم هیجان سرقت و رفیق بازی باعث شد دست به این دزدی مسلحانه بزنم. با یکی از دوستانم شراکتی در کار خرید و فروش خودرو بودیم. ماهی دو سه میلیون پول به دست می‌آوردم.

سهم تو چقدر از این سرقت شد؟

به من 51 میلیون تومان رسید. من هم خانه دارم و نیاز به این پول دزدی نداشتم.

با پول‌های دزدی چه کردی؟

مقداری از پول‌ها را به دیگران کمک کردم. با بقیه آن هم با دوستان به سفر رفتیم و خوشگذرانی کردم. با آنچه مانده بود، لباس‌های گرانقیمت و حتی کفش‌های گرانقیمت ازجمله کتانی‌هایی به مبلغ دو میلیون و 500 هزار تومان خریدم و از آن استفاده می‌کردم.

نقش تو در سرقت چه بود؟

من رانندگی‌ام خیلی خوب بود. بعد از سرقت همدستانم را به سرعت از محل طلافروشی دور کردم.

در سرقت خودرو تو هم نقش داشتی؟

نه. حسین و دو عضو دیگر باند خودروی مزدا 3 را دزدیدند. با آن هم به محل طلافروشی رفتیم. دو روز قبل از سرقت طلافروشی می‌خواستیم خودرو را سرقت کنیم که موفق نشدیم. روز دوم با دیدن همان راننده او را تعقیب کردیم که سر از محله جنت‌آباد در آوردیم. خیابان خلوت بود. با خودرویمان به خودروی او که توقف کرده بود، نزدیک شدیم. دو نفر با نزدیک شدن به او با قمه تهدیدش کردند و سوار خودرویش شدند.

بعد چه شد؟

راننده را به مدت پنج دقیقه ربودند. مدام مقاومت می‌کرد که به ناچار با قمه زخمی‌اش کردند. از خودرو او را بیرون انداختند و با سرقت خودرویش فرار کردند. بعد از این دزدی خودرو را در باغی پنهان کردیم. سرانجام در روز دزدی طلافروشی از آن استفاده کردیم.

لباس‌هایتان در روز سرقت طلافروشی همه یکدست بود؟

بله. ما پنج نفر لباس‌هایمان یکدست سیاه بود که یکی از اعضای باند آن را خریده بود. بعد از سرقت هم با عوض کردن لباس‌ها آن را دور انداختیم و متواری شدیم. بعد از چند روز طلاهای سرقتی را فروختیم و پول میان پنج نفرمان تقسیم شد.

درس خوانده‌ای؟

من تا پنجم ابتدایی درس خواندم. شاید اگر درس می‌خواندم و ادامه تحصیل می‌دادم، کار مناسبی نصیبم می‌شد و این گونه در باند سارقان گرفتار نمی‌شدم که اکنون آینده‌ام به تباهی کشیده نمی‌شد.

قبل از ارتکاب سرقت پشیمان نشدی؟

کمی، اما دیگر آب از سرم گذشته بود و باید با دیگر اعضای باند همراه می‌شدم. انگار نمی‌خواستم به عواقب کارم فکر کنم.

می‌خواستم یکشبه پولدار شوم

حسین، سومین عضو باند 27 ساله و مدعی است برای این که یکشبه پولدار شود، وارد باند شده بود.

سابقه داری؟

بله. از سال 87 تا سال 95 و پیش از سرقت از طلافروشی چهار پنج بار به زندان افتادم بابت دعوا، سرقت، شرارت و شرب خمر. اغلب در مهمانی‌ها مشروب می‌خوردم و قرص مصرف می‌کردم. همیشه اهل دعوا بودم و قمه و چاقو با خودم حمل می‌کردم. دو بار هم به خاطر سرقت مسلحانه در زندان بودم.

خانه مجردی داری؟

بله. آنجا پاتوق دوستانم و همین اعضای باند هم بود.

چطور با آنها آشنا شدی؟

در مهمانی‌های شبانه که با هم مواد مصرف می‌کردیم. من در سرقت طلافروشی و نیز سرقت خودروی مزدا 3 همراهشان بودم.

تو نقشت در این سرقت چه بود؟

تهیه خودروی سرقتی برای فرار از طلافروشی و کمک به سرقت و یافتن خریدار برای طلاهای سرقتی.

پیش از این چه‌کار می‌کردی؟

در قهوه‌خانه کار می‌کردم که گرفتار دوستان ناباب شدم و پایم به کار خلاف باز شد. معتاد شدم و روزی 30 گرم حشیش مصرف می‌کنم. من از 17 سالگی مشروب و مواد را شروع کردم. شاید بیشتر اعتیادم باعث شد به دزدی طلافروشی رغبت نشان بدهم.

چرا با همدستانت همراه شدی؟

به خاطر هیجان، قدرت‌نمایی و یکشبه پولدار شدن.

بدهکار بودم

علیرضا 25 ساله آخرین عضو باند است. او هم مثل دیگر دوستانش سابقه سرقت دارد. زندان رفته و معتاد است، اما او مثل بقیه انگیزه‌اش هیجان نبود است.

پیش از این به اتهام چه جرایمی بازداشت شدی؟

سرقت خودرو و خانه، اما الان همدستی در دزدی مسلحانه طلافروشی.

با اعضای باند چطور آشنا شدی؟

من با یکی از آنها در قهوه‌خانه دوست شده بودم. بعد او مرا به بقیه گروه معرفی کرد و آشنایی‌ام با آنها شکل گرفت.

انگیزه‌ات از این دزدی چی بود؟

من 80 میلیون تومان به افرادی بدهکار بودم. هر کاری کردم این بدهی جور بشود، نشد. به همین خاطر با آنها همراه شدم که پولی نصیبم شود تا بدهی‌ام را بدهم.

چقدر از این دزدی نصیبت شد؟

40 میلیون تومان. قرار بود پول بیشتری به من بدهندکه بدهی‌ام را بپردازم که نشد.

پشیمانی؟

من بدهی‌ام را نتوانستم بدهم و علاوه برآن باید سال‌ها در زندان بمانم.

پشیمانم

علیرضا 20 ساله چهارمین عضو این باند است. خیلی پشیمان است و می‌گوید اگر زمان به عقب برمی‌گشت با آنها همراه نمی‌شدم.

نقش تو در این سرقت چه بود؟

من مسئول این بودم که در سرقت خودرو همراه شوم. علاوه بر آن مسئول خرید لباس‌های روز سرقت بودم. رفتم مولوی و برای هر پنج نفرمان لباس‌های یکدست سیاه خریدم که آن روز به تن کردیم. نقاب هم خریدیم که به چشمانمان بزنیم که طلافروش ما را نشناسد.

از زندگی‌ات بگو؟

مادر و پدرم، مرا در کودکی رها کردند و نام و نشانی از آنها ندارم. در پنج سالگی من را یک خانواده پیدا کردند و آوردند بزرگم کردند. شاید اگر خانواده‌ام مرا رها نمی‌کردند این همه سرکش نمی‌شدم و الان زندگی درستی داشتم و کارم به خطا و دزدی کشیده نمی‌شد.

سابقه زندان داری؟

بله. به خاطر دعوا، چاقو کشی و سرقت.

چرا بدنت را این همه خالکوبی کردی؟

برای زیبایی و قدرت‌نمایی.

نقشت در سرقت چه بود؟

من تبحر خاصی در استفاده از قمه داشتم. به همین خاطر روز سرقت هم همراه اعضای باند بودم تا اگر کسی مقاومت کرد با قمه او را بزنم، اما از همان قمه در زخمی کردن مالک خودروی مزدا 3 موقع سرقت خودرویش استفاده کردم.

قبلا چطور؟

با دوستان قدیمی‌ام در سرقت از طلافروشان کیفی فعالیت داشتم. حتی در جریان یکی از این سرقت‌ها بود که طلافروش را با قمه زخمی کرده و کیفی که حاوی طلاها بود را سرقت کردم. آن موقع چهار کیلو و نیم طلا دزدیدم.

سرقت‌های دیگری هم داشتی؟

بله، سرقت از خانه‌‌ها. بعد از سرقت طلافروشی مدتی کار خلاف نکردم تا این که با چند نفر از دوستانم به سرقت خانه رو آوردیم که مدتی پیش بابت همین دزدی‌ها بازداشت شدم. زمانی که همدستانم بازداشت شدند من در زندان بودم. آنها درباره همدستی‌ام در این باند اعتراف کردند و من در زندان شناسایی شدم و در جریان تحقیقات مجبور شدم اعتراف کنم در سرقت طلافروشی با آنها همراه بوده‌ام.

شاید اگر من خانواده درستی داشتم، کسی بود که راه خوب و بد را به من نشان می‌داد، این طور به بیراهه نمی‌رفتم.

هشدار پلیس به طلافروشان

سرگرد بابک نمک‌شناس، معاون اجتماعی پلیس آگاهی تهران در برنامه رادیویی یک پرونده ـ یک روایت در تشریح پرونده این باند از سارقان هالیوودی گفت: اعضای این باند پنج نفر بودند. همه سابقه‌دار و به زندان رفته‌اند. سوابقی ازجمله سرقت مسلحانه، آدم ربایی، شرارت و قدرت‌نمایی در پرونده آنها به چشم می‌خورد. میانگین سن این متهمان 20 تا 28 ساله و دارای سوابق متعدد‌‌ند. استفاده از سلاح سرد و گرم داشته‌‌اند.

وی افزود: آنها ابتدا مسلحانه خودرویی را سرقت کردند و بعد از یک نقشه سرقت طراحی شده به سرقت مسلحانه از طلافروشی دست زدند. آنها حتی چند مرتبه آنجا با سلاح کلاشینکفی که همراه داشتند برای ایجاد رعب و وحشت تیراندازی کرده بودند. طلافروش را زخمی، طلاها را سرقت و فروخته و پول میلیونی به دست آمده را میان هم تقسیم کرده بودند. این پنج سارق در تهران و یکی از آنها نیز به نقطه صفر مرزی گریخته بود که بازداشت شد. نمک‌شناس ادامه داد: همیشه پلیس برای پیشگیری از وقوع سرقت‌های مسلحانه در طلافروشی‌ها از صاحبان مغازه‌ها می‌خواهد مراکز خود را مجهز به دوربین‌های مداربسته کنند، زنگ خطر نصب کنند که به محض به صدا در آمدن آن پلیس متوجه سرقت و در محل حاضر شود. در‌های ضدسرقت و شیشه‌های ویترین مغازه‌هایشان را ضدضربه نصب کنند. وی گفت: اما شاهد هستیم در مغازه‌ای که سرقت مسلحانه رخ داده است هیچ کدام از این نکات ایمنی رعایت نشده و همین باعث شده سارقان به دستبرد از این طلافروشی رو آورند. باز هم از صاحبان مغازه‌ها و بویژه طلافروشان می‌خواهیم هشدارهای پلیسی را جدی بگیرند و نکات ایمنی را در مغازه‌هایشان رعایت کنند تا شاهد چنین سرقت و حوادث تلخی نباشیم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها