در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در واقع هرچه مصالح داستانی بیشتر باشد به همان اندازه دست فیلمنامهنویس برای توطئهچینی و ایجاد گرههای جذاب داستانی بازتر است. به همین دلیل است که فیلمنامههای شاخص سینمایی و تلویزیونی جدا از پرده اول و آخر، مصالح پر و پیمانی نیز برای پرده دوم و اصلی فیلمنامه دارد. یادآوری این نکته نیز لازم است که در حال حاضر بیشترین ضعف فیلمنامههای حوزه تلویزیون و سینما ما مربوط به پرده دوم است، چراکه حجمی که پرده دوم در فیلمنامه تلویزیونی و سینمایی به خود اختصاص میدهد آنقدر زیاد است که در واقع تمام فکر و ذهن نویسنده را به خود معطوف میکند و این در حالی است که اگر مصالح کافی داستانی وجود نداشته باشد ، پرده دوم فیلمنامهنیز به طور آشکار دچار نقصان و کمبود خواهد بود.
یک ایده مرکزی جذاب در کنار داستانکهای معمولی
مجموعه تلویزیونی بازگشت به کارگردانی حسین عامری که این روزها در حال پخش از شبکه سه سیما ست، از جمله این آثار است که مرکز ثقل فیلمنامه خود را بر پایه رازی قرار داده که سعید از گذشته پوشیده نگه داشته و حال پس از گذشت سی سال از آن راز پرده برداشته میشود. سعید که مستندساز مشهوری شده، در دوران جنگ تحمیلی نامهای نوشته و در آن اعتراف به عملی میکند که این نامه طی اتفاقی بهدست میثم پسر کوچک سعید میافتد تا با توسل به آن پدر را راضی به ازدواجش با سحر کند. عامری و بهشتی که براساس طرحی از مرجان اشرفیزاده و علی اصغری فیلمنامه بازگشت را نوشتهاند، پیکره قصه خود را بر این اساس شکل داده و داستانکهایی هم در کنار آن قرار دادهاند تا مخاطب احساس خستگی نکند. اما این اتفاق تا حدود زیادی رخ داده و داستانکهای آن کشش لازم برای پیشبرد داستان را ندارند. برای مثال میتوان به شغل نرگس (همسر سعید) در اداره منابع طبیعی و دکتر بودن پسر بزرگ این زوج (امیرعلی) اشاره کرد که عملا کارکرد چندانی در عمق بخشیدن و گسترش دادن به داستان ندارند.
نامههای رزمندگان ایدهای با جذابیت بالقوه
موضوع نامههای نوشته شده توسط رزمندگان در طول جنگ که هیچگاه به دست صاحبانشان نرسیده، ایده فوقالعادهای برای حرکت داستان از نقطه الف به نقطه ب بوده که کنجکاوی مخاطب را برمیانگیزد. این بین مستندساز بودن سعید هم به بهترین شکل به کار داستان آمده و نقشی کلیدی در ساختار آن دارد که نامهها و راز سر به مهر سعید را به هم وصل میکند. افتادن نامه به دست میثم را میتوان نقطه عطفی مناسب به حساب آورد که مخاطب را در بیم و امید نسبت به سرنوشت نامه نگه میدارد. اما نکته اینجاست که قصه خیلی کند پیش رفته و این ایده جذاب اولیه به مرور بخش مهمی از جذابیتهایش را از کف میدهد. بخش مهمی از این امر نیز به داستانک مربوط به میثم و علاقهاش به منشی شرکت فیلمسازی پدرش (سحر) برمیگردد که کیفیت لازم را نداشته و از بابت کلیشههای همیشگی و کاملا آشنا ضربه خورده است.
شخصیتهای آشنا در دل موقعیتهای آشنا
یکی از کلیدیترین وجوه فیلمنامه یک مجموعه تلویزیونی، شخصیتپردازی است که برخی آن را کاملا جدی گرفته و برخی دیگر صرفا به تیپهای کلیشه شده بسنده میکنند. همین امر هم در نهایت بخش مهمی از موفقیت یا عدم آن را در یک سریال رقم زده و منجر به جذب میلیونها مخاطب و یا بر عکس ریزش آن میشود. اتفاقی که در بازگشت رخ نداده و ما به عنوان مخاطب با انبوهی از تیپ و در اندک مواردی با تیپ ـ شخصیت مواجه ایم که مخاطب نمونههای مشابه بسیاری از آنها را در حافظه خود داشته و میتواند رفتارهای بعدی آنها را حدس بزند. برای نمونه میتوان به سعید پدر درگیر کار و خسته از بهانه گیریهای میثم اشاره کرد که تقریبا تمامی خصوصیات پدران همیشگی سریالها را با خود دارد. در این بین تنها راز سر به مهر سعید است که لایههایی به آن بخشیده و او را به تیپ ـ شخصیت ارتقا داده است. همینطور نرگس که همان مادر همیشگی ملودرامهای خانوادگی تلویزیونی است با این تفاوت که به جای خانه داری در اداره منابع طبیعی مشغول به کار است.
نوع برخورد نرگس با میثم و ماجرای علاقهاش به سحر نیز با توجه به تحصیلکرده بودن او تا حدودی عجیب به نظر میرسد که برای حل مشکل دست به دامان مادر و عموی سحر میشود!. میثم با توجه به محوری تر بودنش نسبت به امیرعلی، تا حدود زیادی بهتر از کار درآمده و مخاطب او را بیشتر از بقیه باور میکند.
جوان سرکش و مغروری که برای رسیدن به خواستههایش با خانواده و در راس آن پدرش درگیر بوده و همیشه حالت طلبکارانهای دارد. سحر هم کلیشهای تمامعیار از دختران جوانی است که مشکل مالی داشته و برای حل کردن آن به جای تلاش بیشتر بهدنبال راه سادهتری میگردد.
بازگشت و معمایی به نام بازیگر
وقتی به مجموعههای تلویزیونی روی آنتن رفته در دو سه سال اخیر نگاه میکنیم، میبینیم که تعداد نهچندان زیادی از بازیگران در سنین مختلف در بخش مهمی از آنها حضور داشته و به ایفای نقشهای نزدیک به هم پرداختهاند. اتفاقی که این روزها گریبانگیر سینما هم شده و اعتراض بخشی از سینماروهای حرفهای را برانگیخته است. بازگشت هم از این قاعده مستثنی نبوده و در راس هرم بازیگرانش از حسن پورشیرازی و فریبا کوثری در نقشهای سعید و نرگس بهره گرفته است. بازیگرانی حرفهای و کاربلد که پیش از این هم در نقشهایی مشابه حضور پیدا کرده و گوشهای از ذهن مخاطبان تلویزیون حک شدهاند. برای روشنتر شدن این قضیه میتوان نقش فریبا کوثری در سریال دلنوازان ساخته حسین سهیلیزاده را به یاد آورده و آن را در کنار نرگس سریال بازگشت قرار داد. بازیگر جوان نقش میثم هم مناسب این نقش به نظر نرسیده و با وجود تلاشش برای ایفای آن چندان موفق نشان نمیدهد.
در آخر باید به لوکیشن این مجموعه تلویزیونی اشاره کرد که استان گلستان و شهر گرگان بوده اما استفاده زیادی از آن بهعنوان یکی از عوامل جذابیت بصری کار نشده و بخش مهمی از سکانسها در خانه سعید یا دفتر فیلمسازیاش میگذرد.
کسری همایونی افشار
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: