دوغ به مذاق غربی‌ها خوش نمی‌آید!

جانت لارسِن فارغ‌التحصیل رشته علوم زمین از دانشگاه استنفورد است. لارسن مدیر پژوهشی پروژه‌های زیست‌محیطی و یکی از تشکیل‌دهندگان موسسه «سیاست زمین» است که پروژه‌های مستقل زیست‌محیطی را انجام می‌دهند.
کد خبر: ۹۶۱۵۲۲
دوغ به مذاق غربی‌ها خوش نمی‌آید!

این محقق جهت کارهای پژوهشی به سفرهای بسیاری رفته که مهم‌ترین آنها سفر به شیلی جهت مطالعه سواحل و پژوهش پیرامون جنگل‌های بارانی آمازون در پرو بوده است.

لارسن در می ‌2005 (اردیبهشت 1384) سفری به ایران داشت. او دلایل سفرش به ایران را همراه خاطرات این سفر در مقاله‌ای منتشر کرده است. آنچه می‌خوانید ترجمه خاطرات این پژوهشگر جوان از سفرش به ایران و تجربه‌های متفاوتش است:

در سال 2005 (1384) برنامه مشترکی میان سازمان محیط‌زیست ایران و محیط‌زیست سازمان ملل در حال انجام بود که شامل یک کنفرانس بین‌المللی محیط‌زیست با عنوان «محیط‌زیست، صلح و گفت‌وگوی تمدن‌ها» می‌شد. در ماه می ‌(اردیبهشت) این سال، من با خوش‌شانسی تمام، این امکان برایم فراهم شد که برای این پروژه به ایران سفر کنم.

ورود به تهران

نزدیک فرودگاه چراغ‌های شهر از پنجره دیده می‌شد. منظره نورهای شهر تهران زیبا بود و به من این پیغام را رساند که به تهران رسیده‌ام. هوای شب، گرم و دودآلود بود. هنگام ورود مشکلی نداشتم. کمی طول کشید تا پاسپورت آمریکایی‌ام بررسی شود ولی مسئول این کار، با لبخندی آرام و گفتن «به ایران خوش‌آمدید» مهر ورود به ایران را بر گذرنامه‌ام نقش کرد. «حمید» به همراه همسرش «فرزانه» که از مشهد، یکی از شهرهای شرق ایران برای شرکت در کنفرانس به تهران آمده بودند، به استقبالم آمدند. آنها من را به هتلی که برای شرکت‌کنندگان در کنفرانس رزرو شده بود، رساندند. حمید در طول مسیر به هیچ عنوان به رانندگی در بین دو خط سفید حک شده بر آسفالت اهمیتی نمی‌داد و تنها صحبتی که با من کرد پیرامون خوش‌شانس بودنم از ساعت پرواز و رسیدن در نیمه‌های شب و نبود ترافیک سنگین روزانه تهران در این ساعت بود. تعریف ایرانی‌ها از ترافیک شهری با آنچه ما داریم بسیار متفاوت است. بر اساس رانندگی حمید می‌توانستم براحتی حدس بزنم که علت ترافیک سنگین شهر تهران خیلی به ازدیاد ماشین‌ها مرتبط نیست، بلکه بیشتر به شیوه رانندگی ایرانی‌ها باز می‌گردد. هتل محل اقامتم یکی از هتل‌های زنجیره‌ای‌هایت بود که این روزها در ایران هتل آزادی نام گرفته است. اتاقی که در هتل داشتم، چشم‌انداز زیبایی از کوه‌های البرز پیش رویم می‌گذاشت.

یک آمریکایی در تهران

پس از پایان کنفرانس من همراه چند تن دیگر برای بازدید از مناطق جنوبی شهر تهران سوار تاکسی شدیم. با وجود آن‌که در طول مسیر ترافیک دلخراشی را تجربه کردیم، اما چشم‌اندازهای شهر تهران جالب بود. مغازه‌های بسیاری دیدم که تقریبا همه چیز در آنها به فروش می‌رسید به‌جز مشروبات الکلی. گویا در تهران همه چیز هست. در ویترین مغازه‌ای لباس‌های مهمانی بدون آستین و چند لباس عروس به نمایش درآمده بود. زنان در ایران حجاب دارند.

مقصد نهایی ما یک رستوران سنتی ایرانی بود. رستوران زیبایی بود؛ گلدان‌های آویخته شده از دیوار، نقاشی‌های سنتی، آلات موسیقی ایرانی و تخت‌هایی برای نشستن. کفش‌هایمان را درآوردیم و چهارزانو روی یکی از این تخت‌ها که با فرش زیبای ایرانی تزئین شده بود، نشستیم.

یکی از پیشخدمت‌ها برایمان چای و خرما آورد. کمی بعد برایمان یک نوشیدنی سنتی ایرانی آوردند که مورد علاقه زیاد ایرانی‌هاست، «دوغ» برای من بسیار شور بود و با ذائقه من جور نبود. فکر می‌کنم دوغ به مذاق غربی‌ها خوش نمی‌آید! در حالی که منتظر آماده شدن غذای اصلی بودیم، یک گروه موسیقی سنتی برایمان می‌نواخت. این موسیقی بسیار زنده، شاد و گرم بود. در این حین یکی از همراهان ما بلند شد و کمی رقصید. یکی از پیشخدمت‌ها به سرعت به سمت ما آمد دستش را روی شانه او گذاشت و از او مودبانه درخواست کرد که بنشیند.

منبع: earth-policy.org

آیسا اسدی - مترجم - جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
نرم افزار موبایل
-
۱۳:۰۳ - ۱۳۹۵/۰۸/۰۷
۰
۰
اونا مثل ما نیستند كه

نیازمندی ها