شوهرکشی؛ چرا؟

در بررسی پرونده‌های شوهرکشی آنچه در چرایی وقوع این رخداد کالبدشکافی می‌شود، علاوه بر تأثیرات قابل توجه شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه بر وقوع قتل، بررسی وضعیت حاکم بر زندگی زن و شوهر (قاتل و مقتول) است که به بروز آخرین حد خشونت منجر می‌شود. در این جنایت‌ها، زن به دلیل ضرب و شتم ، اعتیاد شوهر، ناکامی در تقاضای طلاق، گاه وجود خلأهای قانونی از زندگی ناراضی بوده و اقدام به قتل شوهر می‌کند.

همچنین نتایج این بررسی‌ها نشان می‌دهد، یکی دیگر از عوامل قتل شوهر، نشأت گرفته از حس انتقامی است که در جریان مواجهه زن با «خیانت» شوهر و برقراری روابط نامشروع او با زن دیگری، ایجاد شده است. آخرین شکل بروز خشونت از سوی زنان همسرکش مربوط به روابط نامتعارف زن به دلایل مختلف و ازجمله کمبودهای عاطفی و روانی او در زندگی زناشویی‌اش است که در پی آن روابط پنهانی با غیر شکل می‌گیرد و به این ترتیب زن به دلیل ادامه این گونه روابط که خلاف شرع و قانون بوده و با عرف جامعه نیز در تضاد است با تفکرات شوم، نقشه قتل شوهرش را طراحی و عمدتا با معاونت دیگری اجرا می‌کند.

کمرنگ‌شدن عواطف درون خانواده و مشکلات بی‌شمار اقتصادی، اجتماعی پیش‌روی زن و مرد که موجب بی‌توجهی به شرایط روحی و روانی افراد می‌شود نیز از دلایل افزایش شوهرکشی در جامعه است.

براساس تاکیدات کارشناسان اجتماعی، بررسی پدیده «شوهرکشی» باید با توجه به عواملی چون کاستی‌های قانونی، کمبود حمایت‌های اجتماعی، فقدان راه‌حل مناسب برای رفع چالش‌ها و... و نیز وجود خانواده‌های بحران‌زده‌ای صورت گیرد که زندگیشان در مرز عمیق حادثه گرفتار شده است؛ از این رو این روند نیازمند توجه مسئولان و آموزش مسائل اجتماعی و حقوقی به خانواده‌هاست تا بتوان از وقوع موارد مشابه بسیاری که شاید در مراحل اولیه بحران باشند، جلوگیری کرد.

دکتر بهرام بیات - جرم شناس