خودش میگوید: «خیلی سخت انتخاب میکنم، هر کاری را قبول نمیکنم. بیشتر مینویسم، امسال اگر خدا بخواهد دو کتاب چاپ میکنم. در این فضا بیشتر احساس آرامش میکنم و حال خوبی دارم. این حال خوب برایم خیلی ارزشمند است. قانع هستم و ترجیح میدهم در یک خانه کوچک با حال خوب زندگی کنم تا در یک خانه بزرگ و بدون حال خوب!»
فرهاد جم را میتوان یکی از جواناولیهایی دانست که به تلویزیون و سینما آمدند و در دورهای خوش درخشیدند و از خود خاطرات خوبی بهجا گذاشتند.
فرهاد جم هم بازیگری را تجربه کرد و هم اجرای مسابقات تلویزیونی را. این روزها، اما بیشتر مینویسد و تئاتر بازی میکند. با او درباره دیدگاه هایش درباره زندگی و روابط همصحبت شدیم و او پخته و کامل به سوالات ما جواب داد.
همیشه تصورم این بود که شما تکبر خاصی دارید و از موضع بالا به آدمها نگاه میکنید اما آدم معتمدی که شما را از نزدیک میشناسد به من گفت دیدگاهم درباره شما اشتباه است و شما بسیار فروتن و متواضع هستید. چه چیزی باعث شده آدمهایی که از دور به شما نگاه میکنند چنین تصوری از شما داشته باشند؟
این تصوری است که خیلیها نسبت به من دارند! چون خیلی سخت با دیگران ارتباط برقرار میکنم. واقعیت این است که حریمی برای خودم در نظر میگیرم و کسانی را که میخواهند وارد این حریم شوند با صبر و حوصله پیدا میکنم.
به نظرم در یک برخورد کوتاه و بدون شناخت عمیق نمیتوان درباره آدمها قضاوت کرد و گفت متکبر هستند. ورود به حریم آدمها به فرصت، زمان، معاشرت و گفتوگو نیاز دارد. اینها باعث میشود آدمها به این نتیجه برسند که میتوانند وارد حریم یکدیگر شوند یا خیر؟
پس میتوان نتیجه گرفت شما دیر اعتماد میکنید؟
هر چند واژه اعتماد خیلی سنگین است، اما تا حدودی بله. آدمی نیستم که خیلی زود اجازه ورود به حریمم را بدهم. بعضی آدمها خیلی زود خودمانی یا حتی دوست میشوند، شماره تلفن میدهند، کافه میروند و با هم گپ میزنند.
اگر پروسه این نوع رفاقت برای آنها مثلا یک هفته طول بکشد برای من خیلی طولانی میشود تا مثلا به یکی شماره تلفن بدهم یا با او وارد گفتوگوی دوستانه شوم.
در روزگار ما ثابت شده که برای داشتن زندگی امن بهتر است از خود و روابطمان مراقبت کنیم، به نظرتان با وجود فضای مجازی و تغییر شکل روابط چرا آدمهای امروزی زود به هم نزدیک میشوند و به همان سرعت هم از یکدیگر دور میشوند و در این پروسه کوتاه حتی به یکدیگر آسیب میزنند؟
نسل من و دورهای که ما بزرگ شدیم دوستیها، روابط و اعتماد کردن شکل دیگری داشت. با هم وارد گفتوگو میشدیم، اما همین روند خیلی طول میکشید، باید به یکدیگر اعتماد کامل میکردیم تا مثلا به هم شماره تلفن میدادیم. صحبتهای تلفنی هم اصول و قواعد خود را داشت و اگر خیلی از هم دور میشدیم برای هم نامه مینوشتیم. فضای ارتباط سخت بود و این سختی امنیت و اعتماد بهوجود میآورد. همه اینها باعث میشد قدر دوستیها را بدانیم. اما اکنون روابط آنقدر آسان شده که در لحظه میتوانی با آدمهای کرهزمین در هر نقطهای که هستند، مرتبط شوی و بسادگی هم قطع ارتباط کنی. همه ارتباطات با یک کلیک انجام میشود. به همین سادگی! اما با همه این امکانات آدمهای امروز بشدت احساس تنهایی میکنند. رابطه خیلی ساده بهدست میآید، خیلی ساده هم تمام میشود و همین باعث میشود عمق تنهایی بیشتر شود.
ارتباطات امروزی آنقدر ساده شده که آدمها میترسند حریمشان مخدوش شود؛ به همین دلیل خیلی زود وارد رابطه شده و سریع از آن خارج میشوند و به پیله تنهایی خود پناه میبرند چون نمیتوانند اعتماد کنند.
... و این فضا چقدر تلخ و بیسرانجام است؟
دقیقا! گاهی جوانهای 18ـ17 ساله امروزی را با جوانیهای خودم مقایسه میکنم و شگفتزده میشوم که ما چطور دوست پیدا میکردیم و رفاقتهایمان چقدر عمق داشت و جوانهای امروزی چقدر نگاه سطحی به رابطه دارند.
شاید به این دلیل که در کشور ما رشد فناوری و ارتباطات تدریجی نبوده که ما خیلی از فرآیندها را بدرستی تجربه کنیم. همه چیز جهشی بوده مثلا یکباره اینترنت به کشور ما وارد شد و خیلی زود پیشرفت کرد و ما بدون اینکه دوره گذار را طی کنیم، از پله اول به چند پله بالاتر جهش کردیم! در واقع راه و رسم استفاده از فناوری را بلد نیستیم. جوان 15 ساله با یک گوشی تلفن و اینترنت به دنیایی وارد میشود که او را به همهجا میبرد بدون اینکه این جوان اصلا بداند به کجا میرود! در تمام دنیا فناوری رشد کرده و میکند، اما ما بازنده شدهایم چون در کنار این رشد خیلی چیزها را از دست دادهایم. الان به جای اینکه با هم صحبت کنیم، به عمق فکر یکدیگر، فضای ذهنی هم راه پیدا کنیم و برای ارتباطگیری صبر داشته باشیم، همه در سطح حرکت میکنیم با یک کلیک دوست میشویم، کافه میرویم، قهوه میخوریم کمی گپ میزنیم و بعد با یک کلیک از هم خداحافظی میکنیم!
جوانهای امروزی از خانواده هم عبور میکنند و بیشتر آنها راهی را میروند که خودشان انتخاب میکنند، به نظرتان در چنین شرایطی والدین چه باید بکنند؟
من خودم یک پسر جوان دارم به همین دلیل میدانم خانواده در شکلدهی شخصیت بچه بسیار تاثیرگذار است. طبق گفته محققان از سه تا هفت سالگی شخصیت بچه شکل میگیرد. بچههایی که در سالهای اخیر متولد و بزرگ شدهاند فضای پراضطرابی را تجربه کردهاند. همه استرسها و ناامنیها از طریق پدر و مادر به فضای خانه وارد شده و به بچهها منتقل میشود. مثلا20 سال قبل کشور ما با مشکلات زیادی روبهرو بود که همه آنها به بچههایی که الان20 ساله هستند منتقل شده و نباید از آنها توقع داشت معمولی و نرمال رفتار کنند. با همه اینها معتقدم خانواده و مدرسه دو نهادی هستند که بشدت روی بچهها تاثیر میگذارند. اگر بچههای هر نسل و دورهای دچار مشکلات رفتاری و اخلاقی میشوند به نظرم باید ریشه آنها را در خانه و مدرسه جستوجو کرد. وقتی بذری را نکاشتهای نباید توقع برداشت محصول داشته باشی. همیشه این سوال را مطرح میکنم ما برای بچهها چکار کردهایم که الان از آنها توقع داریم درست رفتار کنند؟! البته این فقط مختص کشور ما نیست، خیلی از کشورهای دنیا دارند به سمت غریب و ناشناختهای حرکت میکنند، اما قبول کنیم ما آدمبزرگها، دستاندرکاران و سیاستمداران کمکاری کردهایم و نتیجهاش را داریم میبینیم. فقط میتوان گفت حیف!
طاهره آشیانی - جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد