انسیه شاه‌حسینی:

برخی اسیر راحت‌طلبی می‌شوند

خودش می‌گوید «دو بار به دنیا آمدم یک بار زمان صلح در گرگان و بار دیگر زمان جنگ در خوزستان. زمانی که همه خوزستان را ترک می‌کردند من به این منطقه رفتم، پوست انداختم، نقطه عطف زندگی‌ام را پیدا کردم و دوباره شروع به حرکت کردم».
کد خبر: ۹۳۰۹۱۳
برخی اسیر راحت‌طلبی می‌شوند

به گزارش جام جم آنلاین،‌ انسیه شاه‌حسینی یکی از کارگردانان زن سینمای ایران است؛ اولین کارگردانی که درباره دفاع مقدس و سال‌های جنگ فیلم ساخت. او از معدود زنانی است که با شروع جنگ به عنوان عکاس و خبرنگار به خوزستان رفت. دل و جرات زیادی دارد و از سختی‌ها نمی‌ترسد. تاکنون تلاش کرده آنچنان که دوست دارد، زندگی و کار کند. شاه‌حسینی این روزها دنبال سرمایه و بودجه برای ساخت فیلم «به کودکان شلیک نکنید» است. آخرین فیلمش (زیباتر از زندگی) را سال 90 ساخته و امیدوار است امسال بتواند فیلم جدیدش را مقابل دوربین ببرد. با شاه‌حسینی درباره زندگی هم‌صحبت شدیم.

آدم چقدر باید جرات خطر کردن داشته باشد و ریسک کردن چه آسیب‌ها و چه محاسنی دارد؟

همه چیز برمی‌گردد به جهان‌بینی و تفکر آدمی که دنبال چه چیزی است. وقتی هدف مشخص باشد، به قله نگاه می‌کنی و جلو می‌روی و به این فکر نمی‌کنی که در مسیر رسیدن به قله سنگ وجود دارد، شاید چاه باشد و... برای کسی که راه خودش را در زندگی انتخاب کرده، هیچ مسیری سخت نیست. ریشه انتخاب، آگاهی است. برخی منتظر می‌مانند تا دیگران‌ راه را به آنها نشان دهند، این گروه نمی‌دانند در زندگی چه می‌خواهند، روح آدم به راحت‌طلبی گرایش دارد برخی اسیر همین راحت‌طلبی می‌شوند، دنبال کنجی می‌گردند تا در آنجا راحت زندگی کنند. این گروه یا هیچ‌وقت به هدفشان نمی‌رسند یا زمانی می‌رسند که دیگر از آن لذت نمی‌برند.

شما از اول هدفتان این بود که کارگردان شوید؟

من حرفی برای گفتن داشتم. قبل از این که کارگردان شوم، نویسنده بودم و رمان «توپ چنار» را هم نوشتم که از اولین دوره جایزه 20 سال ادبیات داستانی جایزه گرفت. اما احساس کردم قلم مرا اقناع نمی‌کند چون در آن دوره بُرد و مخاطب زیادی نداشت. همان زمان فیلمی کوتاه ساختم که در 20 کشور دنیا به نمایش درآمد و چند جایزه گرفت، به همین دلیل احساس کردم که سینما از ادبیات تاثیرگذارتر است. ادعا ندارم که سینماگر مولف هستم اما یکی از اهدافم این است که سینماگر مولف شوم چون حرف دارم برای گفتن. همه به من می‌گویند تو یک زن هستی چگونه فیلم جنگی می‌سازی. خداحافظ فرمانده را در هوای داغ تیر و مرداد خوزستان ساختم، از گرما و سختی‌‌ها نترسیدم. معتقدم باید هدف داشت و فقط به قله نگاه کرد.

دنبال هیجان هم هستید؛ یکی از اولین خبرنگارانی بودید که به جبهه رفت؟

از بچگی به دنبال هیجان بودم. بچه بودم، همراه سگی که با من دوست شده بود، به جنگل می‌رفتم تا انجیر و آلوچه بچینم. معتقدم آدم‌ها برخی چیزها را به مرور زمان از محیط دریافت می‌کنند و بعضی چیزها در آنها ذاتی است و با این ویژگی‌‌ها به دنیا می‌آیند. به این ویژگی‌های درونی اعتقاد دارم. نترسیدن و عبور از سختی‌‌ها و موانع از ویژگی‌‌هایی است که از اول در درونم بود.

بعضی خانم‌ها می‌گویند محدودیت‌ها و مشکلات برای پیشرفت آن‌قدر زیاد است که آنها نمی‌توانند در مسیر موفقیت قرار گیرند.

همه اینها بهانه است. زن و مرد فرق ندارند بلکه مکمل یکدیگرند. مثل پنج انگشت دست. در زمان جنگ زنانی را دیدم که صد تا مرد هم به پای آنها نمی‌رسیدند اما در تهران مردانی بظاهر ضعیف را دیده‌‌ام که بهتر از ده زن کار می‌کنند. محدودیت نه برای زن وجود دارد نه برای مرد، همه چیز به تفکر و زاویه دید افراد بستگی دارد.

شما گفتید می‌خواهید تبدیل به کارگردان مولف شوید؛ آن‌هم بعد از سال‌ها فعالیت در حوزه سینما هنوز هم برای خود چشم‌اندازی فراتر از آنچه هستید، ترسیم می‌کنید اما هستند افرادی که برای خود سنی را مشخص می‌کنند و بعد از آن به حرکت و پویایی فکر نمی‌کنند چطور می‌توان با این فکر ویرانگر مقابله کرد؟

همه اینها به اهدافی بستگی دارد که افراد برای خود در نظر می‌گیرند. من تازه به وسط راه رسیده‌ام، تا قله هنوز فاصله دارم. وقتی حرکت می‌کنی، توقف معنایی ندارد! باید بروی تا به هدف برسی. توقف مرگ تدریجی است. معنا ندارد تا سنی حرکت کنی و بعد متوقف شوی و بگویی دیگر کافی است! توقف مثل زخم بستر می‌ماند که انسان زنده را بتدریج از بین می‌برد چون جسم آن‌قدر بی‌حس شده که درد را نمی‌فهمد. معتقدم موانع و سختی‌‌های زندگی برای این است که ما قوی‌تر شویم. وقتی مریض می‌شویم، ‌دارو، غذاهای مقوی و ویتامین‌های لازم را می‌خوریم تا بتوانیم با قدرت‌تر و بهتر از بستر بیماری بلند شویم. مشکلات هم به ما یاد می‌دهند، چگونه قوی‌تر شویم تا بتوانیم بهتر به مسیرمان ادامه بدهیم. مشکل نشان می‌‌دهد که ما زنده و پویا هستیم.

این دیدگاه را از کجا به دست آورده‌اید؟ از خانواده یا خودتان بر اثر تجربه به آن رسیده‌اید؟

هر آدمی ویژگی‌‌های خاص خود را دارد. هر کسی دنیای خودش را می‌سازد. هر آدمی بهتر است خودش راهش را پیدا کند. بهانه‌‌ها برای توقف زیاد است؛ پدرم پول نداشت، خانواده‌ام دچار مشکل بود، در روستای بدون امکانات بزرگ شدم، شوهرم آدم خوبی نبود و.... همه اینها‌‌ بهانه است. اگر سلامت هستی و می‌توانی راه بروی باید شروع کنی اگر نمی‌روی و ایستاده‌ای تقصیر خودت هست، دنبال مقصر نگرد.

با تجربیاتی که دارید، برایمان بگویید چگونه می‌توان با انرژی حرکت کرد و دیدگاه‌‌های منفی را کنار گذاشت؟

تا توانایی‌‌های خودمان را قبول نکنیم، نمی‌توانیم مسیر درست را انتخاب کنیم، وقتی به خودباوری برسیم از تقلید پرهیز می‌کنیم، نمی‌گذاریم دیگران برای ما تصمیم بگیرند.وقتی باور کنی انسان توانمندی هستی سراغ ظواهر نمی‌روی و آن‌قدر انرژی پیدا می‌کنی که اسیر روزمر‌گی نمی‌شوی.حیف عظمت انسان نیست که با روزمر‌گی و توجه صرف به ظواهر تلف شود. باور کنیم خانم‌‌ها برای فکر، اندیشه و کارهای بزرگی که انجام می‌دهند، بیشتر مورد توجه و تشویق قرار می‌گیرند.پوست بیندازیم و تفکرات عمیق خود را به نمایش بگذاریم تا همه باور کنند که زنان چقدر بزرگ و توانمند هستند.

طاهره آشیانی - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها