شهرام خلج، طراح گریم سریال معمای شاه:

قانع‌ام، پس خوشبختم

نویسنده فیلمنامه پشت بام تهران:

رعایت خط قرمز بین والدین و فرزندان

یکی از فیلمنامه‌نویسان خلاق تلویزیون که سبک خودش را دارد. فرق نمی‌کند چه کسی فیلمنامه‌اش را کارگردانی کند. اگر بیننده حرفه‌ای سریال‌های نمایشی باشی، بدون دیدن تیتراژ هم می‌توانی حدس بزنی که فیلمنامه‌ را سعید نعمت‌الله نوشته است.
کد خبر: ۸۷۴۸۹۴
رعایت خط قرمز بین والدین و فرزندان

روابط بین آدم‌‌‌‌ها و اعضای خانواده، خشونت پنهان و‌آشکار، دیالوگ‌های منحصر به فرد و مهم‌تر از همه نقش پررنگ پدر در درام‌‌هایی است که نعمت‌الله می‌نویسد.

با این نویسنده درباره جایگاه پدر در زندگی شخصی‌اش و این که پدر چگونه می‌تواند خانواده را کامروا یا تباه کند گپ کوتاهی زدیم:

پدر خوب، پدر بد و تاثیر او در سرنوشت فرزندان. چه شد که این موضوع به دغدغه شما تبدیل شد که آن را در همه آثاری که می‌نویسید، می‌بینیم؟

من آدم سنتی هستم و همچنان زندگی را به این قاعده می‌بینم که پدر و مادر ارکان اصلی خانواده هستند . معتقدم همه اعضای خانواده نگاهشان به پدر است و پدر وقتی می‌تواند در خانواده محترم باشد که ابتدا خودش به خودش احترام بگذارد. اگر رفتار پدر مغایر با تذکراتی باشد که به بچه‌‌ها می‌دهد و به اصطلاح رطب بخورد اما منع رطب کند، حرمت خودش را از بین می‌برد. پدر تاثیر مستقیم روی همه اعضای خانواده دارد. یک خطای پدر می‌تواند چند نسل یک خانواده را نابود کند. برخی خطاها یک نسل را درگیر می‌کند اما بعضی اشتباهات حتی اگر کوچک باشد، ‌می‌تواند چند نسل از یک خاندان را تباه کند. من اعتقاد ندارم آدم‌ها در جامعه رشد می‌کنند بلکه جامعه را یک غریبه خطرناک می‌بینم. تنها کسی که می‌تواند باعث رشد استاندارد فرزندان شود، پدر است اما پدرهایی را دیده‌ام که برای رسیدن به امیال شخصی، زندگی خانواده خود را به خطر می‌اندازند و نسل بعد از خود را تباه می‌کنند.

منش و راه پدر راه گم کرده به فرزندش می‌رسد و این سلسله می‌تواند ادامه پیدا کند به نظر شما چطور می‌توان این زنجیر را قطع کرد؟

باید گاهی چشم را بست، فراموش کرد یا بخشید اما بر این باورم که هیچ وقت اثر خطاها پاک نمی‌شود،حتی اگر زنجیر نسلی آن قطع شود! اگر اتفاقی از سوی پدر تبدیل به فاجعه شود هیچ وقت فراموش نخواهد شد، البته برعکس‌ این قضیه هم وجود دارد. حدود 10 سال است، پدرم فوت کرده، روزی را به یاد نمی‌آورم که به پدر یا مادرم فکر نکنم. این دو شخصیت ویژه همیشه توی ذهن من هستند با تکیه‌کلام‌هایشان و مدل حرف زدنشان، به همین دلیل است گاهی از آنها در فیلمنامه‌هایم استفاده می‌کنم. من نویسنده‌ام و طبیعی است که بیشتر ذهنیات و خاطرات خودم را می‌نویسم. جایگاه پدر برایم خیلی مهم است و این دیدگاه را در آثارم منعکس می‌کنم. در زندگی خانوادگی خودم، دختر سه ساله‌ام (جانان) به من اهمیت می‌دهد، چون پدرش هستم و کوچک‌ترین رفتارم را آنالیز می‌کند، به هیچ عنوان نمی‌شود سرش کلاه گذاشت، نمی‌توان به او دروغ گفت. از همه جالب‌تر این‌که با این سن کم، اگر تضادی در گفتار و رفتارم ببنید به‌من گوشزد می‌کند و من تعجب می‌کنم که یک بچه سه ساله چطوری می‌تواند مچ مرا در تضاد‌هایم بگیرد. به همین دلیل معتقدم شخصیت بچه‌ها از همان سن کم شکل می‌گیرد و پدرها در شکل‌دهی شخصیت‌ آنها سهم زیادی دارند.

به نظر می‌رسد، نقش کلیدی پدرها که شما روی آنها تاکید دارید، کمرنگ شده و نسل امروزی دیگر آن نگاهی را که ما به پدر داشتیم، ندارند.

دلیل این رفتار ترویج بی‌اخلاقی در جامعه است. کل جامعه ما دچار بی‌اخلاقی مفرط شده است. در جامعه هنری، سیاسی، مدنی و... بی‌اخلاقی دیده می‌شود ومانند یک بیماری همه جامعه را درگیر کرده است. به نظرم ما جامعه استاندارد و اخلاق‌مداری نداریم. شعار آن را می‌دهیم اما در عمل بی‌اخلاقی قدرت بیشتری دارد. بخل، حسد و نامهربانی فراگیر شده و همه اینها زندگی خانوادگی را تحت شعاع قرار داده است. پدرها از همین جامعه بیمار و از میان این همه نفرت عبور می‌کنند، وارد خانواده می‌شوند، آنها را به خانواده منتقل می‌کنند و همه اینها روزی مثل یک زخم از خانواده بیرون می‌زند .

شما در چگونه خانواده‌‌ای متولد و بزرگ شده‌اید؟

خانواده‌ای کاملا سنتی؛ مادرم خانه‌دار بود اما شعر می‌گفت. خانه ما از نوشتن، کتاب و مهربانی سرشار بود. در خانواده‌ای بزرگ شدم که هیچ کمبودی از زاویه پدر و مادر در آن وجود نداشت.

پدرتان قهرمان زندگی‌ شما بود؟

خدا، قهرمان زندگی من است. اما پدر برایم مقدس است. برای حفظ جایگاه پدر نباید تعاریف تغییر کند و اخلاق از بین برود. خانواده‌هایی هستند که بچه به جای این‌که از کلمه پدر یا بابا استفاده کنند، به اسم کوچک او را صدا می‌زند. من اصلا نمی‌توانم چنین چیزی را بپذیرم و اگر روزی دخترم مرا به نام کوچک صدا بزند، می‌میرم، چون به جایگاهی که در آن قرار دارم، علاقه و باور دارم و آن واحد، پدر بودن است. معتقدم بین فرزندان و والدین همیشه باید خط قرمزهایی وجود داشته باشد. بعضی‌‌ پدرها می‌گویند باید با بچه‌هایمان رفیق باشیم اما من این ایده را قبول ندارم به نظرم همیشه باید حد و حدودی رعایت شود و در شرایطی بچه حواسش باشد که این همان پدر مهربان است اما خط قرمزهایی هم دارد و جاهایی به‌ من اخم خواهد کرد و در این شرایط است که باید حساب کار دستم بیاید. این روشی است که پدر و مادرم داشتند و من‌هم از همان روش استفاده می‌کنم و امیدارم دخترم هم از این روش استفاده کند. برای همین است که می‌گویم برخی اتفاقات و منش‌‌ها چند نسل را درگیر می‌کند؛ هم اتفاقات خوب و هم اتفاقات بد.

طاهره آشیانی - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها