مرگ تدریجی یک رویا

المپیک را برای حامـد حدادی می‌خواسـتیم تا همان‌گونــه کـه سال 2008 در بازی‌های بسکتبال المپیک پکن به چشمان آندره کریلنکو روس زل زده بود، این بار زیرچشمی مراقب والانسیوناس لیتوانیایی باشد؛ برای مهدی کامرانی که تجربه بازی با جی. آر هولدن را پشت سرگذاشت یا صمد نیکخواه‌بهرامی که در همان بازی‌ها، لوییز اسکولا آرژانتینی را به مبارزه دعوت کرد.
کد خبر: ۸۴۶۹۴۱
مرگ تدریجی یک رویا

المپیک را برای محمد جمشیدی می‌خواستیم با بهنام و ارسلان و آرمان. سجاد مشایخی جای خود، اما حسن‌زاده که در جام ملت‌های آسیا خودش را اثبات کرد و برای المپیک،نقشه‌ها در سر داشت، المپیک را برای او می‌خواستیم.

بچه‌های تیم ملی بسکتبال در جام ملت‌های آسیا با انگیزه‌هایی که داشتند هر کدام‌شان المپیک ریو را نشانه گرفته بودند، اما تیرآنها به برنز بازی‌ها خورد.

اکنون جام ملت‌های آسیا با برنز برای بسکتبال ایران به پایان رسیده است. این برنز کسی را راضی نکرد زیرا از نسل طلایی انتظار طلای دیگری می‌رفت؛ انتظار رفتن به المپیک تا این نسل افتخاراتش را در بسکتبال ایران و آسیا کامل‌تر کند.

نسلی که می‌خواست در چانگشای چین المپیکی شود، زیرا می‌دانست اگر ببازد به آنها خواهند گفت نسل سوخته.

برای ما و نسل طلایی بسکتبال ما، المپیک ریو معنای دیگری داشت هر چند رقابت‌های شانس دوباره پیش روی ماست، اما نمی‌توان به آن رقابت‌ها با تیم‌های اروپایی و آمریکایی‌اش مانند کانادا زیاد دل خوش کرد، آن هم در اوضاعی که هنوز بسکتبال در شوک برنزجام ملت‌هاست و مانند بوکسوری که چند مشت سنگین از حریف خورده، گیج و مبهوت است.

المپیک ریو را برای پایان طلایی نسلی که قهرمانی‌های بسکتبال آسیا را به ما نشان داد، می‌خواستیم. المپیک ریو را برای حامد می‌خواستیم که این بار تجربه NBA داشت . خام نبود و از بازی‌های جهانی عبور کرده بود. المپیک ریو را برای کاپیتان صمد می‌خواستیم برای رویارویی با گسول اسپانیایی.

امیدهای نسل طلایی

المپیک آرزوی بسکتبالی بود که سال‌ها رده‌های پایه و باشگاهی خود را به کام مرگ کشید. برای چند روزی در بسکتبال جام ملت‌ها به امید قهرمانی و گرفتن سهمیه المپیک تمام مصائب این ورزش در ایران فراموش شد، شاید با رفتن به المپیک دوباره انگیزه‌ها زنده شود، اما آخرین امید و انگیزه به تغییر با برنز بسکتبال آسیا و نگرفتن سهمیه المپیک از دست رفت.

بسکتبال ایران دلبسته و وابسته به نسل طلایی بود و احساس تعلق بیش از حد به این نسل اینک در راه رقابت‌های شانس دوباره المپیک، پشت تیم ملی را خالی کرده است. راه صعود به المپیک سخت است آن هم برای تیم ایران که در راه ساده عبور از آسیا گرفتار آسیایی‌ها شد، چه رسد به رویارویی با اروپایی‌ها. تیم‌هایی که در ادوار اخیر المپیک در پی راهیابی به این رویداد بزرگ می‌خواهند به نوعی در بسکتبال خاص باشند، زیرا بازی‌های جهانی با 24 تیم دیگر آن معنای خاص بودن خود را برای خیلی از کشورهای صاحب بسکتبال از دست داده است.

اکنون برای خیلی از این تیم‌ها رفتن به المپیک به چند دوره بازی جام جهانی می‌ارزد، زیرا 12 تیم دنیا در میان این همه رشته ورزشی ناگهان می‌شوند چشم و چراغ المپیک .

دورخیز با تیم رویایی

یادش بخیر این خیز المپیکی بسکتبال را که تیم رویایی با جوردن افسانه‌ای در سال 1992 به پا کرده بود. جادوی مجیک به آن دوام داد و سال‌های بعد شکیل اونیل و کوبی برایانت کاری کردند که برای بلیت سالن‌های بسکتبال مردم سر و دست بشکنند. المپیک با مردان اروپایی‌اش هم در این سال‌ها زیباتر شد. گسول و تونی پارکر رد پای خود را بعد از NBA و رقابت‌های جهانی و اروپا در بسکتبال المپیک به جا گذاشتند و به این ترتیب المپیک با بسکتبال و ستارگانش محبوب و محبوب‌تر شد.

المپیک را برای رویارویی با گسول، والانسیوناس و رودی فرناندز می‌خواستیم. برای تقابل با ستارگان دیگری که در راه هستند و به‌زودی از بازی‌های شانس دوباره سر می‌رسند. برای دیدار با تونی پارکر، اسپانولیس یا بلینلی. المپیک را برای تولد دوباره ارسلان کاظمی ستاره بسکتبال ایران و جوانان باانگیزه دیگر می‌خواستیم تا از بین آنها مانند حدادی بهNBA معرفی کنیم.

حیف بسکتبال ایران که در عرصه‌های بین‌المللی و رویدادی به عظمت المپیک، خیلی زودتر از آنچه فکرش را می‌کردیم پا پس کشید، زیرا بی برنامگی و فرصت سوزی‌ها طی هفت سال بعد از رفتن حدادی به المپیک پکن، بال و پر همه را برای پرواز در ارتفاع سبدهای جهانی بست.

چهار سال پیش همین روزها بود که در حسرت نرفتن به المپیک لندن بودیم و این بار دوباره آرزوی رفتن به المپیک به دلمان ماند. چرایی نرفتن‌های‌مان را با بهترین نسلی که در تاریخ بسکتبال داشتیم کسی نگفت، اما می‌دانیم سال هاست در بسکتبال ساماندهی نشده‌ایم و هدفگذاری و برنامه‌ریزی نداشته‌ایم. ما دو دوره و در مجموع هفت سالی است ادای المپیکی‌ها را در می‌آوریم.

بازنگری اساسی

لیگ، جوانگرایی و استعدادیابی یا سازمان تیم‌های ملی و کمیته‌های فدراسیون بسکتبال را که کنار هم می‌چینیم، می‌بینیم به بازنگری اساسی در همه این قسمت‌ها نیاز داریم. گاهی وقت‌ها با این همه نارسایی‌ها می‌پرسیم اصلا چرا باید به المپیک برویم؟ اگر قرار بود با این اوضاع بسکتبال در ایران المپیکی شویم آیا در مورد چینی‌ها عدالت رعایت می‌شد؟ همان‌هایی که سال 2009 وقتی به ایران در خاک خودشان باختند ساختار بسکتبال‌شان را تغییر دادند و امروز نتیجه تلاش شش سال کار و سرمایه‌گذاری روی جوانان را با رفتن به المپیک دیدند؛ بنابراین باید به این حرف شک کنیم که امسال تیم ملی در جام ملت‌های آسیا طلا را با برنز عوض کرد.

طلا حق مان نبود. المپیک جای تیم‌های خاص بسکتبال است که حضور در این رویداد بزرگ ورزشی را به درستی شناخته‌اند و چند سال پیش از برگزاری المپیک برای رسیدن به رقابت‌های بسکتبال آن برنامه‌ریزی دارند. چین المپیکی بودن خود را اثبات کرد در حالی که ما هنوز آرزوی المپیکی شدن داریم.

المپیک را بدون کمترین تلاش برای بسکتبال مان می‌خواستیم. المپیک را برای نسل طلایی مان می‌خواستیم، برای پایانی طلایی.

ای کاش حدادی را دوباره در المپیک کنار والانسیوناس می‌دیدیم و ای کاش‌های دیگر که گفتنش در بسکتبال بی‌ساز و کار ایران با فرصت‌سوزی‌های گاه و بی‌گاهش عادت ما شده است.

حضور با کدام رویکرد؟

بسکتبال ایران حدود 9 ماه دیگر آزمونی دوباره دارد؛ بازی در رقابت‌های بین قاره‌ای برای گرفتن سهمیه المپیک. هرچند شرکت در این کارزار برای بسکتبال ایران در کلاس آسیایی سخت است، اما حضور در این بازی‌ها نیز یک فرصت به‌شمار می‌رود. فدراسیون بسکتبال پس از هدفگذاری و برنامه‌ریزی باید به مسابقه‌های 9 ماه آینده خود نگاه کند.در چنین شرایطی که بسکتبال از پشتوانه برای نسل طلایی خالی است، تیم ملی با چه رویکردی به دیدار تیم‌هایی همچون فرانسه، صربستان، یونان، ایتالیا و کانادا می‌رود؟

محمد رضاپور - ورزش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها