نگاهی به فیلمی که به تازگی در شبکه نمایش خانگی توزیع شده است

تمشک‌های تلخ

سال‌های انتهایی دهه 80 سوژه‌ای در سینما و تلویزیون دستمایه ساخت آثاری شد که بسیار سریع از تب و تاب افتاد.
کد خبر: ۸۴۴۷۳۲
تمشک‌های تلخ

رحم اجاره‌ای و داستان‌های پیرامون آن گرچه در نگاه اول عجیب و ناشناخته بود و حتی قانونی و شرعی، اما به دلیل نداشتن تناسب با فرهنگ ایرانی و عرف موجود چندان پذیرفته نشد و به تبع آن ساخت فیلم‌هایی درباره آن هم خیلی زود جای خود را به دیگر مضامین داد.

«تمشک» ساخته سامان سالور انگار به همان دلایل گفته شده چند سال دیر ساخته شده و شاید اگر در زمان مناسب ساخته می‌شد کارایی مناسب‌تری داشت.

البته فیلم در همین شکل فعلی هم دارای ضعف‌های بنیادین و اساسی بخصوص در حوزه فیلمنامه است که به آن اشاره‌ای گذرا خواهیم کرد.

اولین و مهم‌ترین نقطه ضعف فیلمنامه عنصر تصادف است. منظور البته تصادف اتفاق افتاده در داستان فیلم نیست بلکه حل کردن و بوجود آمدن اتفاقات به صورت تصادفی و بنا بر اراده نویسنده است و نه منطق دراماتیک.

این مساله باعث می‌شود روند پیشرفت داستان نه بر مبنای روابط منطقی بلکه براساس حوادث طراحی شود. این نکته از همان تصادف بی‌دلیل ابتدای داستان شروع می‌شود و مشخص نیست

چرا ترمز خودرو کار نمی‌کند یا مرد حتی یک بار بعد از چپ کردن خودرو زنش را صدا نمی‌کند و... البته اجرای ضعیف این صحنه هم مزید بر علت است تا از همان ابتدا بهانه شروع درام دم‌دستی باشد.

این شروع نه چندان منطقی تا پایان هم ادامه می‌یابد و کارکرد برخی آدم‌ها و حتی برخی سکانس‌ها نامشخص است.

به عنوان مثال دقت کنید به سکانسی که رضوان در خانه حمید و هما می‌رود و متوجه فوت هما می‌شود، این سکانس کاملا غیرمنطقی و با تمرکز روی بازی رضوان طراحی شده و منطق دراماتیک ندارد.

این مثال برای کل فیلم قابل گسترش است و مجموعه‌ای از سکانس‌های منفرد و بی‌ارتباط با هم است که در یک کل واحد تناسب منطقی ایجاد نمی‌کنند.

نکته بعد بی‌توجهی به جغرافیای تولید اثر است. شمال ایران در این فیلم صرفا به دلیل طبیعت زیبایش به چشم بیننده می‌آید و استفاده دراماتیکی از محیط نمی‌شود.

آدم‌های قصه هیچ کدام معرف فرهنگ و هویت منطقه نیستند و تنها کسی که با لهجه صحبت می‌کند شخصیتی منفی است که هدفش به دست آوردن زنی شوهر مرده به هر قیمتی است.

توجه کنیم فیلمسازی در خارج از تهران در درجه اول باید همراه با استفاده از ظرفیت‌های بصری و فرهنگی باشد که در تمشک اتفاق نمی‌افتد.

اما یکی از نکات قابل توجه در تمشک سامان سالور شیوه روایت است. استفاده از روایت غیرخطی و جابه‌جا شدن زمان یکی از روش‌های مدرن در فیلمسازی است که در سال‌های گذشته همواره طرفداران زیادی داشته است.

اما در این جابه‌جایی و استفاده از رفت و برگشت‌های زمانی منطق و فلسفه خاصی مدنظر است، اما در تمشک گاهی این شیوه توجیه خاصی ندارد و اگر قصه خطی هم روایت می‌شد مسلما اتفاقی برای فیلم نمی‌افتاد.

این نقص بزرگ باعث می‌شود بیننده در برخی از سکانس‌ها به جای درگیر شدن با قصه به دنبال فهم اصل قصه باشد که از همراهی با اثر می‌کاهد.

اما شاید به روال تمام اجزای فیلم پایان‌بندی آن هم دقیقا از همان عنصر تصادفی حل کردن موضوع استفاده می‌کند.

به عبارتی، وقتی خالق اثر توانایی پایان دادن منطقی قصه‌اش را ندارد یکی از شخصیت‌های اصلی یعنی حمید را که تصمیم گیرنده مهم اتفاقات نیمه دوم داستان است توسط برادر شوهر رضوان به قتل می‌رساند تا دو مانع اصلی پایان ذهنی فیلمساز را از بین برداشته باشد و پایان‌بندی ملودرام فیلم را به سرانجام برساند.

در این پایان‌بندی هیچ تفکر منطقی وجود ندارد همان طور که اصلا حضور برادرشوهر در یک اداره متروکه که مسکونی شده با زنی تنها و نبود عکس‌العمل از سوی اهالی محل و حتی همان اداره غیرمنطقی است و این در حالی است که رضوان از حرف همین مردم به‌شدت می‌ترسد. (دیالوگ رضوان با حمید و هما)

سامان سالور با چند کیلو خرما برای مراسم تدفین نشان داد فیلمسازی جوان و آینده‌دار است، اما در ادامه روند فیلمسازی‌اش سراغ آثاری رفته که به نظر می‌رسد تعلقی به آن ندارد.

تمشک فیلمی است مبتنی بر اتفاقات و روایت‌های ناقص که نمی‌تواند حرفش را به مخاطب برساند و او را در تجربه‌های جهان فیلم درگیر کند و ای کاش فیلمسازان عزیز، شمال و هر جای دیگر ایران را نه برای نشان دادن تلخی‌ها و گاه حرف‌های مبهم که برای نشان دادن تجربه‌های واقعی انتخاب کنند. درست مثل تمشک‌های واقعی شمال... .

قاب کوچک

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها