این روزها مشغول چه کاری هستید؟
فعلا وقتم را با خواندن کتاب و فیلمنامه و تماشای فیلم پر میکنم.
برای انتخاب کارهایتان از پدر مشورت میگیرید؟
بله، همیشه از ایشان کمک میگیرم و در مورد فیلمنامههایی که به من پیشنهاد میشود، با هم گپ میزنیم اما تصمیمگیری نهایی با خودم است.
وقتی که بچه بودید و میدیدید پدرتان مورد توجه مردم است، چه احساسی داشتید؟
برایم جالب بود. وقتی یک سریال با قسمتهای زیاد پخش میشود، مردم بازیگران آن را از اعضای خانواده خود میدانند و این اتفاق برای پدر من هم میافتاد. مثلا وقتی سریال «روزهای زندگی» پخش میشد، در کوچه و خیابان مردم زیادی دوست داشتند با پدر عکس بگیرند. در ابتدا و زمانی که خیلی بچه بودم، درک این موضوع برایم سخت بود اما کمکم و به مرور زمان این صمیمیت را بیشتر احساس کردم.
کودکیتان چه رنگی بود؟
رنگارنگ و فکر میکنم این رنگینکمان خصلت دوران کودکی است.
در کودکی بچه آرامی بودید؟
نه، خیلی بازیگوش بودم و خدا واقعا من را حفظ کرده است چون یک جا بند نبودم. کارهای عجیب و غریبی میکردم. برای مثال بیشتر از اینکه عروسکبازی کنم، دنبال فوتبال و بسکتبال بودم.
یکی از کارهای عجیبتان را برایمان تعریف کنید.
یک بار اسکیت پوشیدم و سوار دوچرخه شدم در همان حال، برخلاف جهت خیابانها عبور میکردم. هر جا هم که دیگر نمیشد با دوچرخه بروم، از آن پیاده میشدم و با همان کفشها مسیرم را ادامه میدادم.
از دوران کودکیتان چیزی را به یادگار حفظ کردهاید؟
بله، اتفاقا یادگاری جمع کردن را خیلی دوست دارم مثلا هنوز اولین کیف مدرسه و اولین شلوار جینی که مادرم برایم خریده بودند، نگه داشتم.
بهترین خاطرهای که از پدرتان دارید؟
واقعا تمام لحظاتی که در کنار پدرم هستم، برایم خاطره است و همیشه خدا را بابت داشتن چنین پدری شکر میکنم. امیدوارم من هم فرزند شایستهای برای او باشم.
بهترین درسی که از پدرتان گرفتید چه بود؟
اینکه در زندگی صبور باشم و آرامشم را حفظ و به خدا توکل کنم.
میدانم که ارتباط بین شما و پدرتان بسیار دوستانه و صمیمی است. این دوستی چگونه ایجاد شد؟
من تنها فرزند خانواده هستم، به همین دلیل پدر و مادرم همه چیزم بودند. وقتی مادرم را از دست دادم، به پدرم بیشتر از گذشته نزدیک شدم و پدرم جای خالی مادرم را هم برایم پر کرد. میدانم پدر هرچه که میگوید، به صلاحم است و من هم دوست دارم همه احساساتم را با او در میان بگذارم. به نظرم این دوستی بسیار ارزشمند است.
بهترین هدیهای که از پدرتان گرفتید چه بوده است؟
همین که پدرم سعی کند به فکر خودش باشد، برای من بهترین هدیه است و احساس امنیت میکنم.
کدام یک از کارهای پدرتان را بیشتر دوست دارید؟
من همه کارهای ایشان را دوست دارم بهخصوص فیلم «جنگ نفتکشها» و سریال «روزهای زندگی». فکر میکنم در تمام نقشهایی که تا به حال بازی کردهاند، رد پایی از خود واقعیشان وجود داشته است.
وقتی پدرتان بیحوصله هستند، سعی میکنید چگونه با ایشان رفتار کنید؟
سعی میکنم با او حرف بزنم تا از آن حال و هوا دربیاید اما اگر دیدم خیلی راغب نیست که حرف بزند، تنهایش میگذارم تا وقتی که دوست داشته باشد خودش حرف بزند و مشکلش را بگوید.
از روزهایی که پس از فوت مادرتان گذراندید، برایمان بگویید.
همانطور که خودتان گفتید، روزهای بسیار سخت و تلخی بود اما به کمک خدا و حمایت پدرم توانستم این موضوع را بپذیرم و با آن کنار بیایم و زندگیام را ادامه بدهم. نمیگویم غم از دست دادن مادرم از بین رفته، من هنوز هم به او فکر میکنم و سر مزارش اشک میریزم اما به هر حال باید زندگی کرد و چارهای نیست.
با تنهاییتان چگونه کنار میآیید؟
به سینما و تئاتر میروم. به هر حال این احساس را همه آدمها دارند ولی در عین حال باید از زندگی لذت هم برد.
مجید مظفری در یک کلمه؟
عشق. (هفته نامه سلامت)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: