کیهان:راز بیعرضگی سعودیها
«راز بیعرضگی سعودیها»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم جعفر بلوری است که در آن میخوانید؛
1- تعلقخاطر به وطن، داشتن عرق ملی و احترام به پرچم و... مسئلهای است که در بسیاری از کشورها، «ارزشمند» تلقی شده و حکومتها نیز از آن به نحو احسنت و با هدف ایجاد وحدت و همدلی استفاده میکنند. چه بسا حتی برخی کشورها هزینههای سنگینی را نیز صرف ایجاد یا تقویت چنین روحیاتی بکنند.
فقدان این مهم اما، میتواند به اندازه فایده آن، مضر و حتی خطرناک باشد. وقتی مردم نیویورک در جریان تظاهرات ضد وال استریت، پرچم کشور خود را آتش میزنند، یعنی این عرق و تعلق خاطر در آنها وجود ندارد. «پرچمِ خودسوزی» پدیدهای است که غالبا در کشورهایی مثل آمریکا رخ میدهد. کشورهایی که میلیونها نفر از ساکنانش بنا بر انگیزههای مختلف؛ مثلا مالی به آنجا مهاجرت کردهاند اما با وجود آنکه رسما شهروند آن کشور شدهاند، نه تنها حاضر نیستند آن طور که برای وطنشان جانفشانی میکنند، برای این کشور مایه بگذارند بلکه حتی، ممکن است علیه کشوری که در آن زندگی میکنند نیز به سختی بشورند. یهودیان اتیوپیاییتبار ساکن تل آویو مثال تازه و زندهای است. آنها طی یکی دو روز گذشته، تل آویو را تا مرز یک جنگ داخلی تمام عیار هم بردند، چرا که میدانستند رفتار بردهواری که با آنها میشود، به خاطر این است که متولد سرزمینهای اشغالی و یا کشورهای غربی نیستند! پس آنها نیز تا سر حد جنگ خیابانی شوریدند و...
2- در یکی از تعاریف عبارت دولت-ملت(Nation State) آمده «از منظر فنی، به معنای یک دولت مستقل است (موجودیتی سیاسی در یک سرزمین) که توسط یک ملت (موجودیت فرهنگی) هدایت میشود و مشروعیت خود را از خدمترسانی موفق به شهروندان کسب میکند.» و یا «دولتی مستقل که غالب شهروندانش در چارچوب عواملی که یک ملت را شکل میدهد، با هم متحدند؛ از قبیل زبان یا قومیت.»
دولتها و ملتها طبق این تعاریف با یکدیگر نوعی همپوشانی دارند؛ دولت مسئول رفاه و امنیت میشود و ملت هم به دولت مشروعیت میبخشد.
3- جهان در طول تاریخ دیکتاتورهای زیادی به خود دیده است. هیتلر، صدام، موسیلینی و... همه این دیکتاتورها با بحران مشروعیت مواجه بودند اما با همه خباثتشان، هرگز اقدام به وارد کردن ملت یا نیروهای مسلح و ... برای مشروعیتزایی نکردند، کردند؟
عربستان اما در این بین یک استثناست. کشور ثروتمندی که تقریبا، تمام داشتههایش به دلارهای بادآورده نفتی متکی است. طبق گزارشهای متعدد، این کشور با استفاده از ثروت خود اقدام به خرید یا اجاره کردن ملت و ارتش هم میکند! اکثر مهندسان و کارشناسان فرودگاهها، پادگانها، پالایشگاهها، تاسیسات و بطور کلی تمام زیرساختهای اقتصادی و غیراقتصادی عربستان تحت اداره مردمی، غیر از مردم خود عربستان است. میلیاردها دلاری که وزیر دفاع این کشور با پرداخت آن، شاهزادگان و سرکردگان وهابی را برای رسیدن به پست جانشینی ولیعهد «خرید»، دلارهایی که با آن مقامات کشورهای غربی را یکی یکی «میخرد» تا از جنایات رنگارنگ این کشور عصر حجری چشمپوشی کنند یا حتی قطعنامه عجیب سازمان ملل که در بحبوحه حملات وحشیانه سعودیها به یمن علیه انصارالله و به نفع سعودیها صادر شد، همه و همه نشان میدهد، این کشور حتی در سیاست نیز هیچ سیاستی ندارد و ترجیح میدهد فقط بخرد! سعودیهای مست از بوی نفت و پول، دچار این توهمند که، همه چیز خریدنی است، حتی مقام و جایگاه «خادمین حرمین شریفین!».
ارتشی که این کشور برای جنگ در یمن اجیر کرده مثال گویایی است. سنگال کجا عربستان کجا؟! واقعا علت اینکه برخی کشورهای آفریقایی یا آسیایی که هیچگونه سنخیتی هم، با عربستان ندارند (چه به لحاظ جغرافیایی چه به لحاظ سیاسی) برای نبرد با پابرهنگان یمنی به سعودیها ملحق میشوند چیست؟ «فقر» یا «وابستگی مالی»، وجه مشترک همه این کشورهاست. مصر، پاکستان، افغانستان و اخیرا سنگال، از جمله کشورهایی هستند که یا وارد جنگ یمن شدهاند، یا تصمیم به ورود داشتهاند اما بنا به دلایلی ورود نکردهاند. سنگال دو روز پیش اعلام کرد، 2100 نظامی برای جنگ با یمن به عربستان اعزام میکند!
4- روز سهشنبه 15 اردیبهشت، شماری از اعضای یک قبیله مرزنشین یمنی پس از اینکه مشاهده میکنند، ارتش اجارهای سعودی، دو کامیون حامل مواد غذایی آنها را هدف قرار دادند، بدون نقشه و برنامه خاصی، سلاحهای ساده خود را برداشته به مقر ارتش سعودی در شهر نجران عربستان یورش بردند. نظامیان وارداتی سعودی که به انواع سلاحهای سبک و سنگین مجهز بودند، یا پا به فرار گذاشتند یا کشته و اسیر شدند. مقادیر نسبتا زیادی سلاح سبک و سنگین به دست یمنیها افتاد. یک روز پیش از آن نیز خبری در رسانهها منتشر شد مبنی بر اینکه، ارتش ساده اما با غیرت یمن، کشتیهای جنگی عربستان را در دریای سرخ مجبور به عقبنشینی کرده و یکی از آنها را نیز با تمام سرنشینانش به غنیمت گرفتند. تقریبا در تمام رویاروییهای جدی که در طول تاریخ بین مردم یمن با سعودیها رخ داده، عربستان شکست خورده است. اما دلیل این همه بیعرضگی چیست؟
یکی از پاسخهای این سوال همان است که در سه بند بالا برشمردیم. ارتش اجارهای، دولتمردان خریداری شده، ملت بیانگیزه و بعضا وارداتی و در یک کلام نبود عرق ملی و تعلقخاطر به کشور. چگونه میتوان از ارتشی که فقط و فقط با انگیزه پول به این کشور آمده است انتظار داشت جان خود را برای جایی که هیچ تعلقخاطر و تعصبی نسبت به آن ندارد فدا کند؟ راز بیمصرفی ارتش عربستان در همینجاست. هیچ جای دنیا نمیتوان ارتشی یافت که با وجود مسلح بودن به پیشرفتهترین سلاحها، جرات رویارویی با چند عضو یک قبیله مرزنشین را نداشته باشد الا عربستان.
تنها هنر چنین ارتشی میشود، قتل عام زنان و کودکان آن هم از راه دور! البته محاصره صهیونیستگونه یمن، برای جلوگیری از رسیدن دارو و غذا، هنر دیگر سعودیها است چرا که به قول حضرت آقا «ملت مبارز و انقلابی یمن نیازی به سلاح ندارد زیرا همه مراکز نظامی و پادگانها را در اختیار دارد، آنها به دلیل محاصره دارویی و غذایی و انرژی که شما ایجاد کردید نیازمند کمکهای انسانی هستند ولی شما حتی اجازه ورود هلال احمر را نیز نمیدهید.» (16 اردیبهشت 94/دیدار با معلمان)
به اعتراف دوست و دشمن، سعودیها با وجود داشتن پیشرفتهترین سلاحها از نوع ممنوعه و غیرممنوعه، حمایتهای قدرتهای غربی و حتی سازمان ملل، نتوانستند حتی به یکی از اهداف خود در یمن برسند. بنا بر این در این جنگ شکست خوردند. سعودیها بدانند علت این شکست علاوه بر شجاعت یمنیها، بحران مشروعیت آنهاست و مشروعیت هم خریدنی نیست.
خراسان:تهدید نظامی آمریکا ؛جملات تکراری با کدام هدف؟
«تهدید نظامی آمریکا ؛جملات تکراری با کدام هدف؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم امیرحسین یزدان پناه است که در آن میخوانید؛رهبر انقلاب روز گذشته صریحا به تهدیدهای نظامی آمریکا علیه ایران واکنش نشان داده و مثل همیشه قاطعانه مقابل لفاظی های مقامات ارشد این کشور ایستادند. ایشان چندی پیش نیز در دیدار جمعی از فرماندهان ارتش، که بازهم همزمان با تهدید نظامی یکی دیگر از مقامات آمریکا علیه ایران بود، در دستورالعمل رسمی خطاب به قوای نظامی کشور تاکید کردند که در 3 حوزه «تسلیحات»، «سازماندهی» و «آمادگی روحی» توانمندی های خود را روز به روز افزایش دهند. گرچه در 37 سال گذشته مشابه چنین تهدیدهایی علیه ایران کم نبوده اما آن چه مهم است اول هدف آمریکایی ها از بیان این تهدید و دوم نوع واکنش ها به این چنین تهدیدهایی است.
به نظر می رسد آمریکایی ها با چاشنی کردن تحریم های اقتصادی با تهدیدهای نظامی به دنبال ارتقای کارکرد تحریم های خود علیه ملت ایران هستند؛ اتفاقی که خود آمریکایی ها از جمله اوباما و جان کری، مدتی است می گویند رخ نخواهد داد و به قول اوباما «کشوری که در برابر یک جنگ 8 ساله مقاومت کرده و یک میلیون کشته و زخمی داده، به خاطر غرور ملی و بقای ملی خود سختی ها را تحمل می کند» و به گفته توماس فریدمن، خبرنگار نیویورک تایمز، آغاز جنگی دیگر در منطقه برای آمریکایی ها مثل پرتاب نارنجکی است که همه ترکش هایش به خود آمریکا اصابت می کند؛ مانند آن چه در عراق رخ داد.
بنابراین باید به سراغ هدف دوم آمریکا از تکرار چنین تهدیدی رفت. به نظر می رسد همین ایجاد رعب در میان کسانی که تصمیم گیران اجرایی کشور در حوزه های مختلف به خصوص سیاست خارجی هستند و قرار است آرمان های انقلاب اسلامی مردم را دنبال کنند یکی از اهداف مهم دشمن از تکرار تهدیدهاست.
جایی که بیان چنین تهدیدهایی اگر با ایجاد رعب همراه شود، قوای محاسباتی را در داخل از کار می اندازد و نمی توان آن چنان که باید و شاید مقابل این لفاظی ها و گستاخی های زبانی ایستاد و مقابله به مثل کرد.
البته واکنش جدی مقامات نظامی ایران در مقابل تهدیدهایی که از سوی مقامات نظامی آمریکا مطرح می شود همواره کوبنده بوده است، مانند همین تمثیل «سرب داغ» که اخیرا سردار سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه درباره بازدید از مراکز نظامی مطرح کرد و ... با این حال انتظار مهم و به جا این است که وقتی رئیس جمهور آمریکا، معاون اول او یا وزیرخارجه این کشور گستاخانه از تهدید نظامی، در حین مذاکرات حرف می زنند، مقامات هم رده ایرانی نیز کوبنده به این تهدیدها واکنش تهاجمی در همان سطح نشان دهند. اگر چنین نباشد و قرار باشد با آمریکا مذاکره کنیم و مقامات این کشور در حین مذاکره مدام ما را تهدید کنند، آیا افکار عمومی دنیا، به خصوص آن هایی که دل در گرو انقلاب اسلامی و ایران دارند انفعال و دوگانگی ما در برخورد با آمریکا را برداشت نخواهند کرد؟ این برداشت آیا به نفع ماست یا به ضرر ما؟
البته اینجا ممکن است یک سوال ایجاد شود و آن این که آیا مواضع تند مسئولین سیاست خارجی ما لطمه به مذاکرات نمی زند؟ پاسخ کاملاً روشن است. اتفاقاً در مذاکراتی چنین سخت اگر در برابر تهدید و تحقیر، مقابله صریح نکنیم، برای طرف مقابل برداشت ضعف و عقب نشینی شده و باعث می شود او دست به زیاده خواهی بیشتر زده و مقدمه شکست مذاکرات شود.
البته بیان این تهدیدها و هشدارهایی که برای ایران در پی دارد، به یک نکته مهم دیگر نیز اشاره می کند و آن این که این تهدیدها، هرچند غیر واقعی و با اهداف سیاسی، نشان می دهد که باید در ارتقای توان دفاعی مان هیچ شک و شبهه ای به خود راه ندهیم. حتی از این نکته مهم تر لزوم توجه جدی به حراست از سامانه های دفاعی است. جایی که این روزها بحث های جدی برسر امکان ورود بازرسان آژانس به آن، در پی توافق احتمالی هسته ای، مطرح است.
واقعیت این است که اگر آمریکایی ها می دانند تهدید نظامی ایران راه به جایی نمی برد، ناشی از توان مثال زدنی قوای دفاعی ماست که ظرف بیست و چند سال پس از جنگ تحمیلی به آن دست یافته ایم. امروز اگر تهدیدهای آمریکا را «غلط زیادی» می دانیم و این کشور توان اقدام نظامی علیه ایران را ندارد به پشتوانه ساختارهای نظامی و دفاعی ایران است و یکی از مهمترین دلایلی که آمریکایی ها را پای میز مذاکره آورده است، ناامید شدن آن ها از اقدام نظامی علیه ایران است. پس باید هم توان دفاعی خود را بیشتر و بیشتر کرد و هم پاسخ تهدید و تحقیر را با تهدید و تحقیر داد تا شرایط برای توافقی خوب آماده شود.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی
«تحلیل سیاسی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛ماه رجب با مناسبتهای ارزشمند و حرمت ویژهاش به نیمه رسید. در ابتدای هفته، میلاد خجسته مولود کعبه، جانشین بر حق نبی، امام المتقین، حضرت علی بن ابیطالب را داشتیم. به همین مناسبت ملت ولایتمدار ایران سالروز طلوع خورشید ولایت از افق کعبه و میلاد بزرگترین آیه کتاب آفرینش پس از رسول خاتم و راز بزرگ خلقت را گرامی داشت.
در این هفته همچنین رجبیون در پای سفره پربرکت ایام البیض، در سوگ وفات عقیله بنی هاشم و پیامرسان واقعه عاشورا، حضرت زینب سلامالله علیها نشستند. این بانوی بزرگ دانایی و خرد و اسوه صبر و ایمان در طول عمر با فضیلت خود انواع مصائب را با بزرگ منشی بسیار تحمل کرد و با شجاعت و درایت، بهترین و تاثیرگذارترین واکنشهای تاریخ را از خود بجا گذاشت.
در این هفته و به مناسبت ایام شهادت معلم بزرگ انقلاب، استاد شهید مرتضی مطهری و هفته بزرگداشت مقام معلم جمعی از فرهنگیان کشور و مسئولان آموزش و پرورش با رهبر انقلاب دیدار کردند. ایشان با گرامیداشت خاطره شهید آیتالله مطهری، مهمترین ویژگی ایشان را، معلم بودن همراه با اخلاص و تلاش خستگیناپذیر دانستند و با اشاره به نقش بیبدیل آموزش و پرورش در ساختن آینده کشور، گفتند: در آموزش و پرورش، معلم کانونیترین و تاثیرگذارترین نقش را در شکل دهی شخصیت فکری و روحی دانشآموزان و نسل آینده کشور دارد به گونهای که حتی پدر و مادر و محیط زندگی نیز چنین تاثیرگذاری بر دانشآموز ندارند. حضرت آیتالله خامنهای افزودند: با توجه به جایگاه آموزش و پرورش و معلمان در آینده کشور، هرگونه هزینه در این بخش، در واقع سرمایهگذاری است.
ایشان وظیفه معلم را ایجاد جامعه انسانی برتر و والاتر دانسته و در عین حال محقق شدن رسالت واقعی معلمان را نیازمند الزاماتی دانسته و گفتند: یکی از این الزامات توجه به مسئله معیشت معلمان است. مسئولان دولتی بویژه مسئولان اقتصادی باید با وجود محدودیتها، نگاه ویژهای به آموزش و پرورش و معلمان داشته باشند و آن را در مسائل اولویتدار خود قرار دهند.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین با اشاره به تهدید نظامی دو مقام رسمی آمریکا در روزهای اخیر و همزمان با مذاکرات هستهای، افزودند: مذاکره در زیر شبح تهدید معنایی ندارد و ملت ایران مذاکره زیر سایه تهدید را بر نمیتابد.
ایشان با اشاره مجدد به اظهارات مقامات رسمی آمریکا در روزهای اخیر که گفته بودند اگر چنین شرایطی پیش آید ما حمله نظامی میکنیم، خطاب به دولتمردان آمریکایی گفتند: اولاً غلط میکنید. ثانیاً همانطور که در زمان رئیسجمهور قبلی آمریکا هم گفتم، دوران «بزن و در رو» تمام شده است و ملت ایران کسی را که بخواهد به او تعرض کند، رها نخواهد کرد.
رهبر انقلاب اسلامی بار دیگر با تاکید بر اینکه همه مسئولان بویژه مذاکره کنندگان باید به این موضوع توجه داشته باشند، افزودند: مذاکره کنندگان هستهای همواره باید خطوط قرمز و اساسی مد نظرشان باشد و انشاءالله از این خطوط عبور نخواهند کرد.
ایشان افزودند: آمریکاییها نیازشان به مذاکره اگر بیشتر از ما نباشد، کمتر نیست. ما تمایل داریم که مذاکرات به سرانجام برسد و تحریمها برداشته شوند اما این بدان معنا نیست که اگر تحریمها برداشته نشوند، ما نمیتوانیم کشور را اداره کنیم.
در این هفته دور جدید مذاکرات هستهای برای رسیدن به توافق جامع هستهای در نیویورک به پایان رسید و معاونان وزیر امور خارجه کشورمان و هلگا اشمید معاون هماهنگ کننده اتحادیه اروپا نگارش متن پیشنویس توافق نهایی را آغاز کردند و قرار شد دور آینده گفتگوها سه شنبه آینده در وین برگزار شود. قطعاً اگر طرف مقابل در این فرصت دو ماهه، رفتار غیرمنطقی و مطالبات زیادهخواهانه از خود بروز ندهد، احتمال دستیابی به توافق بسیار زیاد است و میتواند فضای بینالمللی را از بحران ساختگی و تحمیلی غربیها پاک کند.
این هفته همچنین شاهد یکی از مهمترین رویدادهای فرهنگی کشور در عرصه کتاب بود. بیست و هشتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران روز سه شنبه با حضور رئیسجمهور گشایش یافت و درهای این بوستان بزرگ فرهنگی به روی علاقمندان کتابخوانی باز شد. این نمایشگاه هر چند به علت استقبال بازدید کنندگان یک نمایشگاه بزرگ محسوب میشود اما بنظر میرسد پس از برگزاری 27 دوره، هنوز با استانداردهای نمایشگاههای بینالمللی فاصله دارد و در حد یک فروشگاه بزرگ عرضه کتاب فعالیت میکند و از شاخصهای یک نمایشگاه تخصصی به دور است.
در صحنه بین المللی، تحولات یمن همچنان یکی از مهمترین رویدادهای خبری هفته بود و عمده رسانهها، بخش قابل توجهی از مطالب خود را به این مسئله اختصاص دادند.
درحالی که سازمانهای حقوق بشری جنایات سعودیها علیه مردم بیدفاع یمن را گسترده توصیف کرده و خواستار توقف آن گردیدند، مردم مبارز یمن اولین پاسخ جدی را به متجاوزان سعودی دادند. منابع خبری سعودی در این باره از اصابت چندین موشک و خمپاره به شهر مرزی «نجران» خبر دادند. براین اساس، 12 موشک به نقاط مختلف شهر نجران اصابت کرد و متعاقب آن، برق شهر قطع گردید و فرودگاه این شهر تعطیل و به طور کامل تخلیه شد. این، نخستین واکنش جدی مردم یمن و انصارالله به عربستان بود و انقلابیون یمنی هشدار دادهاند درصورت ادامه جنایات، سعودیها باید منتظر ضربات شدیدتری باشند. حمله مبارزان یمنی به خاک عربستان، از یکسو قدرت نظامی انفلابیون را به اثبات رساند و از سوی دیگر، بر این نکته تاکید گذاشت که شهرهای عربستان تا چه حد در معرض خطر قرار دارند و آسیب پذیر هستند.
پاسخ مبارزان یمنی به اقدامات تجاوزکارانه عربستان ارزیابیهای ریاض و حامیان آن در حمله به یمن را برهم زده و جنگ را وارد مرحله جدیدی میکند. مقامات عربستان اکنون باید متوجه این موضوع باشند که برخلاف محاسبات، آنها نه تنها به اهداف خود که اشغال زودهنگام یمن بخشی از آن بوده است، نرسیدهاند بلکه اکنون امکان سرایت جنگ به داخل عربستان نیز به وجود آمده است و یمن به صورت واقعی به باتلاق عربستان و متحدانش در تجاوز به آن کشور تبدیل میشود.
این هفته مجلس عراق در اقدامی شایسته و در راستای حفظ تمامیت ارضی این کشور، طرح آمریکا را درباره عراق رد کرد و آنرا اقدامی از سوی واشنگتن علیه حاکمیت ملی عراق و در جهت تقسیم این کشور خواند. هفته گذشته طرحی به کنگره ارائه شد که براساس آن، دولت آمریکا مجاز خواهد بود که به گروههای کرد و سنی که از آن تحت عنوان «دو کشور» یاد شده است به طور جداگانه کمکهای مالی و تسلیحاتی تحویل دهد. نکته قابل تامل این است که این کمکها بدون هماهنگی با دولت مرکزی خواهد بود.
این طرح بلافاصله با مخالفت شخصیتهای مذهبی و سیاسی و اکثریت قریب به اتفاق گروههای سیاسی عراق مواجه شد به گونهای که موجب گردید آمریکاییها در یک عقب نشینی اعلام کنند که این مسئله فعلاً یک پیشنهاد است. نمایندگان مجلس عراق در نکوهش اقدام توطئهآمیز آمریکا، آنرا تفرقهافکنانه خوانده و تاکید کردند اگر آمریکا صداقت دارد و به دنبال ثبات در عراق است به تعهداتش با دولت مرکزی عمل کند.
گروههای عراقی همچنین تحقق طرح آمریکا را سرآغاز اختلافات شدید و فرو رفتن این کشور در بحرانی جدید از خشونت و خونریزی دانستند.
این هفته دستگاه قضایی مصر با صدور حکمی حسنی مبارک، دیکتاتور سابق این کشور و خانوادهاش را مشمول برخورداری از تمامی مزایای ریاست جمهوری اعلام کرد. این تصمیم درحالی گرفته شده است که همچنان پروندههای قتل و فساد دیکتاتور سابق مصر گشوده است و درحال رسیدگی در دادگاه میباشد. براساس این حکم، مبارک و خانوادهاش از تمامی مزایا و حقوق ماهانه دوره ریاست جمهوری بهرهمند میشوند. این حکم با سالروز تولد 87 سالگی دیکتاتور سابق مصر همزمان بود که به همین مناسبت نیز گروهی از طرفداران مبارک در سایه همراهی نیروهای امنیتی، تولد وی را جشن گرفتند. این اقدام پاداشی است که ژنرال سیسی به دیکتاتور سابق مصر تقدیم میکند چرا که مبارک هفته گذشته از مردم مصر و طرفدارانش خواست از ژنرال سیسی حمایت کنند.
دعوت مبارک از طرفدارانش برای حمایت از ژنرال سیسی به این دلیل صورت گرفته است که موقعیت ژنرال کودتاچی متزلزل است و وی و سایر همدستانش که کودتای دو سال قبل را انجام دادند از طرف مردم مصر تحت فشار قرار دارند. ملت مصر کودتاچیان را با وجود گذشت دو سال و برگزاری انتخابات نمایشی به رسمیت نشناختهاند و به هر مناسبتی با حضور در خیابانها بر عدم مشروعیت کودتا و پیگیری اهداف انقلاب بهمن 1389 تاکید میگذارند. مردم مصر، ژنرال سیسی را عامل استکبار میدانند که در تلاش است شرایط گذشته را باز گرداند و مصر را به دوران حاکمیت مبارک بکشاند.
رسالت:آرامش جامعه را تدبیر کنیم
«آرامش جامعه را تدبیر کنیم»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سید مسعود علوی است که در آن میخوانید؛رؤسای جمهور به اقتضای شغل و سمت خود مجبورند روزی بیش از یک سخنرانی یا مصاحبه و یا پیام داشته باشند. این سخنان و پیام ها هر کدام ممکن است در حوزه ای خاص باشد، مثلاً سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی، حتی ادبی و فلسفی! واقعاً سطح دانش یک رئیس جمهور چه قدر باید باشد که خود به تنهایی این پیام ها و سخنان را طراحی کند؟ طبیعی است که این امکان پذیر نیست. در هر دوره از ریاست جمهوری، عده ای دست اندرکار تهیه متن سخنرانی یا پیشنهاد چند محور سخنرانی به رئیس جمهور هستند که اصطلاحاً می توان آن را «اتاق فکر» ریاست جمهوری نامید. اگر طراحی پیام ها درست باشد، موجب اقتدار رئیس جمهور و اتقان موضع گیری های وی و نهایتاً تقویت اتحاد و انسجام ملی و گره گشایی در مشکلات کشور می شود و اگر خدای ناکرده مشاوران و مصاحبان رئیس جمهور در کسوت اتاق فکر این نهاد بخواهند در مناسبات قوا با رئیس جمهور و مناسبات رئیس جمهور با مردم و نخبگان، اخلال به وجود آورند، محصولی جز شکاف قوا و آسیب زدن به وحدت ملی نخواهد داشت.
رئیس جمهور باید به طور صریح و شفاف، مخاطب خود را معلوم کند و از چندپهلوگویی و ابهام آفرینی در طراحی پیام های خود بپرهیزد تا تکلیف دوست و دشمن معلوم شود و هر مخاطبی پاسخ خود را به روشنی بگیرد. به این جملات دقت کنید و ببینید مخاطب رئیس جمهور در این سخنان کیست؟
- چند نفر در این کشور، خودشان را متولی اخلاق نپندارند. (1)
- سوء ظن ها را کنار بگذاریم، هر کسی را به بهانه ای کنار نگذاریم. (2)
- ما به همه سوء ظن داریم، یک قانون عام درست کردیم به نام سوء ظن. چه قدر بد است که می نویسند این آقا نماز هم نمی خواند. (3)
- تجمیع قدرت در یک جا، فساد است. (4)
- ما آبروی مردم را معامله می کنیم، اسمش را می گذاریم دقت نظر. این دقت نظر نیست، این از بین بردن آبروی مردم است. (5)
- چه طور همه را کنار می زنیم، یکی را به دلیل قومیت، یکی را به دلیل مذهب، یکی را به دلیل اعتقاد سیاسی. نمی شود به هر بهانه ای نخبه ها را کنار بگذاریم. (6)
- صاحبان فرهنگ ما نیاز به ارشاد و گشت ارشاد ندارند. (7)
- چرا عده ای حضور زن را تهدید احساس می کنند؟ (8)
- اگر در جامعه ای دهان ها بسته و قلم ها شکسته شود، اعتماد عمومی از بین می رود. (9)
- برخی ناراحت هستند تحریم ها برداشته شود. (10)
- برخی دانشگاه و دانشجو را تهدید می دانند. (11)
ده ها سئوال در ذهن مردم در مواجهه با این سخنان پدید می آید و از هم می پرسند مرجع ضمایر بیانات ابهام گونه و دوپهلوی ریاست محترم جمهور چیست؛
1- چه کسانی خود را متولی اخلاق در جامعه می دانند؟ هر چه در رسانه های دیداری و شنیداری جستجو می کنند کسی را پیدا نمی کنند.
2- چه کسانی سوء ظن دارند و هر کسی را به بهانه ای کنار می گذارند؟ این روزها اگر کسی از کار برکنار می شود توسط دولت است. دولت تدبیر هزاران مدیر و نخبه را به دلیل اینکه در جناح خود نیست، از کار برکنار کرده است. آیا رئیس جمهور به خودانتقادی روی آورده است؟ این حرف، خوب است، اما چرا دیگری را متهم می کند؟
3- چه کسی یک قانون عام درست کرده به نام سوء ظن؟ مخاطب این سخن رئیس جمهور، مجلس است. قانون را مجلس وضع
می کند. مجلس، کی و کجا قانون سوء ظن را تصویب کرده است؟
4- می فرماید تجمیع قدرت در یک جا، فساد است. اکنون قدرت اصلی در کشور با اختیارات وسیعی که دارد، رئیس جمهور است. آیا این باعث فساد وی می شود؟
5- چه کسی روی آبروی مردم، معامله می کند؟
6- چه کسی نخبه ها را کنار گذاشته، چه کسی همه را کنار زده است؟ آدرسش را بدهید تا مردم تکلیف خود را با او بدانند.
7- چه کسی گفته است صاحبان فرهنگ نیاز به ارشاد و گشت ارشاد دارند؟ که مورد مذمت رئیس جمهور قرار گرفته است.
8- چه کسی یا کسانی حضور زن را در جامعه تهدید می دانند؟ حتی در عربستان قبل از ظهور اسلام که دختران را زنده به گور می کردند، نمی گفتند حضور زن تهدید است. چرا نسبتی به کسی می دهیم که مصداق خارجی ندارد؟
9- چه کسی می خواهد قلم ها را بشکند و دهان ها را ببندد؟ این اصلاً ممکن است؟ حتی یک نفر را در این کشور سراغ نداریم که به این سخن، تفوه کرده باشد.
10- آیا برخی ناراحت هستند تحریم ها برداشته شود؟ کدام انسان علاقه مند به کشور است که به این ظلم رضایت دهد جز منافقین و...؟
11- رئیس جمهور می گوید برخی دانشگاه و دانشجو را تهدید می دانند. امروز یکی از افتخارات کشور، تعداد دانشجویان و مراکز آموزش عالی است. پیشرفت های کشور مربوط به این قشر فرهیخته است. دانشجو و دانشگاه فرصت عظیمی برای انقلاب و اقتدار نظام پدید آورده است. کیست که آنان را تهدید می داند؟! چه قدر باید جستجو کنیم تا این فرد یا افراد را کشف کنیم و...؟
طراحان پیام های سخنرانی آقای رئیس جمهور باید به این سئوالات پاسخ دهند. آنها باید بگویند چه فایده ای برای طراحی این پیام های دوپهلو و مبهم، مترتب است که هر از چندی مردم از زبان رئیس جمهور، آن را می شنوند؟ سئوال جدی تر اینکه آیا با این بیانات، حل چه مشکلی را می خواهیم تدبیر کنیم و چه امید و آرامشی را در جامعه پدید آوریم؟ جامعه ما بیش از هر چیز، امروز به آرامش نیاز دارد. هر نوع حاشیه سازی، آرامش جامعه را به هم می زند. رفاه مردم و پیشرفت کشور در بستر آرامش جامعه شکل می گیرد. اگر رئیس جمهور محترم در طراحی پیام های خود در حوزه اقتصاد، سیاست داخلی و خارجی، فرهنگی و... به این مهم اهتمام داشته باشد، بهانه را از کسانی که می خواهند آرامش جامعه را از بین ببرند، می گیرد. بی شک پدیداری آرامش روانی جامعه، تدبیر می خواهد. این تدبیر باید در طراحی پیام های رئیس جمهور دیده شود و در جامعه، امیدآفرین باشد. هیچ چیز نباید در سال همدلی وهمزبانی دولت و ملت، آرامش جامعه را به مخاطره افکند.
پی نوشت ها:
1- سخنرانی رئیس جمهور در اجتماع بزرگ مردم زنجان - 30 مهر 93
2- " " " در مراسم کتاب سال - 19 بهمن 93
3- " " " در جشنواره بین المللی فارابی - 11 بهمن 93
4- " " " در همایش ملی ارتقاء سلامت اداری - 7 آذر 93
5- " " " در مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاه ها - 15 مهر 93
6- " " " در مراسم تجلیل از استادان - 28 اردیبهشت 93
7- " " " در نمایشگاه بین المللی کتاب - 9 اردیبهشت 93
8- " " " در همایش ملی زنان - 31 فروردین 93
9- " " " در اختتامیه جشنواره مطبوعات - 17 اسفند 92
10- " " " در دیدار اعضای هیئت مدیره کانون وکلای دادگستری - 13 اسفند 92
11- " " " در دانشگاه شهید بهشتی - 15 بهمن 92
قدس:پاسخ دیپلماتیک به متجاوز نمیدهیم
«پاسخ دیپلماتیک به متجاوز نمیدهیم»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم محمد اسماعیل کوثری است که در آن میخوانید؛بیانات روز گذشته مقام معظم رهبری یک بار دیگر نشان داد که ملت ایران با قاطعیت در مقابل هرگونه زیاده خواهی دشمنان و بویژه آمریکایی ها ایستاده و بر خلاف ادعای غرب، ...
این تحریمها نیست که ایران را به پای میز مذاکره کشانده است. در ماه های گذشته، رهبر معظم انقلاب چند بار به طور صریح موضع خود را نسبت به مذاکرات هسته ای بیان کرده اند تا برای هر کس اگر ابهامی باقی مانده، رفع شود و همه چیز شفاف شود.
تا پیش از این برخی افراد، آگاهانه یا نا آگاهانه تحلیلهای مختلفی را ارایه می کردند و حتی کار را به آنجا کشاندند که عده ای از پایان آمریکا ستیزی سخن گفته و تصور کردند با این مذاکرات همه آرمانها پایان یافته و می توان دوره جدیدی را در دنیایی آغاز کرد که رنگ و بوی اصیل انقلاب اسلامی از آن رفته باشد.
برای عده ای که کعبه آمالشان در آمریکا قرار دارد، اینها تحلیلهایی است که به اندک بهانه ای فوری نمایش داده می شود و نیت قلبی شان را دوباره آشکار می کند. این عده تصور می کنند، مذاکره به معنای باختن همه چیز و ذوب شدن در تفکر غربی است، غافل از آن که انقلاب اسلامی اساساً تا وقتی زنده است که به شعارهای اصلی خود پایبند باشد وگرنه بسیاری از انقلابها بوده اند که پس از مدتی از نیت اصلی خود فاصله گرفته و دیگر نامی از آنها باقی نمانده است. رهبر معظم انقلاب اسلامی همواره در سخنان خود این تأکید را دارند که انقلاب از مسیر اصلی خود که همان استکبار ستیزی و حمایت از مظلومان و البته ساخت قدرت درونی مسلمانان است، فاصله نگیرد و به همین دلیل است که تأکید می کنند، اگر کسی هوس تجاوز به ایران را داشته باشد، باید بداند زمان دور زدن و فرار کردن تمام شده و جمهوری اسلامی ایران کشوری نیست که پاسخ متجاوز را با اما و اگر های دیپلماتیک بدهد.
ایران امروز نه تنها از آرمانهای خود فاصله نگرفته است، بلکه قدرتمندتر نیز شده و اجازه نمی دهد کسی فکر تجاوز به آن را داشته باشد و اگر کسی این کار را انجام دهد، باید بداند که تمام منافع خود در کشورش و در همه جهان را به خطر انداخته است.
همچنین گروه مذاکره کننده ایرانی هم باید با عزت و به پشتوانه ایمان معنوی و باور ملت ایران در برابر زورگویی احتمالی و ایجاد فضای ارعاب و تهدید بایستد و اجازه ندهد طرف مقابل اراده نادرست خود را بر ملت ایران تحمیل کند. این نکته ای است که رهبر انقلاب بارها بر آن تأکید کرده اند و امروز تکلیف همگان در این باره مشخص است. ملت ایران ذلت و تهدید را نمی پذیرد و رهبر انقلاب هم بر این نکته تأکید دارند که تیم مذاکره کننده باید با این پیش زمینه ذهنی وارد مذاکره شود، بویژه آنکه طرف مقابل هم اگر نه بیشتر از ایران، ولی حداقل به اندازه ما به این مذاکرات احتیاج دارد، با این تفاوت که ما مذاکره را برای شفاف سازی بیشتر برای دنیا انجام می دهیم، اما آنها به دنبال حفظ وجهه خود هستند.
از سوی دیگر آمریکایی ها باید بدانند برخلاف آنچه برخی از مقامهای آنها تصور یا بیان کرده اند، بازرسی ها از کشورمان بدون محدودیت و مادام العمر نخواهد بود. خطوط قرمز بازرسی ها و حفظ مسایل امنیتی کشور کاملاً مشخص است و تیم مذاکره کننده هم حق ندارد این خطوط را زیر پا بگذارد. این موضوعی است که رهبر انقلاب به صراحت اعلام کرده اند و دیگر کسی نمی تواند به بهانه مذاکره، امتیاز خاصی به طرف مقابل بدهد. واقعیت امروز این است که طرف آمریکایی دیگر آن هیمنه سابق را ندارد و مردم ما هم به مراتب از سالها قبل قدرتمند تر و استوارتر هستند.
سیاست روز:افغانستان و چارچوبهای ناامنیهای جدید
«افغانستان و چارچوبهای ناامنیهای جدید»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که ر آن میخوانید؛افغانستان سرزمینی است که در طول چند دهه اخیر روی آرامش ندیده است. ازجنگهای داخلی گرفته تا جنگ با شوروی سابق، از تسلط طالبان گرفته تا ورود نیروهای غربی از سال ۲۰۰۱ تاکنون، افغانستان سرزمین خون و آتش بوده است. بحرانهای داخلی و مداخله خارجی بر آتش نابسامانیهای این کشور افزوده به گونهای که بسیاری از ناظران سیاسی آیندهای مبهم را برای این کشور پیشبینی میکند.
دولت جدید افغانستان به ریاستجمهوری اشرق غنی و ریاست اجرایی عبدالله عبدالله در حالی شش ماه از فعالیت خود را سپری میکند که اوضاع امنیتی این کشور پا به پای شرایط اقتصادی آن در بحران به سر میبرد. به عنوان مثال به گروگان گرفته شدن ۳۱ نفر در حالی که دولت در آزادسازی آنها ناتوان بوده است. در منطقه بدخشان نیز تحرکات و ناامنیها شد یافته است به گونهای که اشرف غنی برای بررسی اوضاع مجبور شد تا به این منطقه سفر نماید. در جلالآباد نیز انفجاری تروریستی ۱۰۰ زخمی و دهها زخمی بر جای گذاشت که یادآور روزهای خونین افغانستان بود.
در کنار این مسائل ناکارآمدی دولت در مبارزه با تولید موادمخدر و هشدار درباره افزایش آن را نیز باید مورد توجه داشت. نکته بسیار مهمی که در تحولات اخیر افغانستان به چشم میخورد نقش داعش است. بسیاری از ناامنیها و کشتارهای دستهجمعی نظیر آنچه در جلالآباد روی داد، گروهی که خود را از داعش نامیده، مسئولیت را پذیرا شده و بر تشدید این حملات تاکید کرده است. جالب توجه آنکه طالبان عملیات جلالآباد را محکوم و بر عدم ارتباط با داعش تاکید کرده است. حال این سئوال مطرح میشود که در کشوری مانند افغانستان که محور القاعده به عنوان بزرگترین گروه تروریستی است، داعش چگونه نفوذ کرده و اعلام موجودیت میکند؟
برخی ناظران سیاسی با اشاره به بیعت برخی گروههای القاعده در افغانستان با سران داعش، بر این عقیدهاند که آمدن آنها بر افغانستان برگرفته از تعامل درونی گروههای تروریستی است هر چند که این عامل را میتوان یکی ازگزینهها دانست اما مولفهای مهمتر در این باب وجود دارد که محافل رسانهای و سیاسی غربی با برجستهسازی بحرانهای داخلی افغانستان و نزدیکی القاعده و داعش به دنبال پنهانسازی آن میباشند و آن نقش کشورهای غربی در شرایط کنونی افغانستان در این منطقه است. نخستین نکته آنکه نیروهای خارجی ۱۴ سال است که در افغانستان به بهانه تامین امنیت حضور دارند و حتی به دنبال تمدید ۱۰ ساله آن طی توافقنامه امنیتی با کابل میباشند.
آمارها نشان میدهد که آنها نه تنها مبارزهای با تروریستها نداشتهاند بلکه حتی در بسیاری از مناطق با آنها همراه و شریک بودهاند که عملکرد ارتش انگلیس در هلمند و همراهی آن با طالبان در تولید موادمخدر و یا اقدامات آمریکاییها در مکانی مانند بگرام برای غارت ثروتهای این منطقه با پوشش طالبان از آن جمله است.
این اصلی فراگیر است که هر جا ناامنی باشد گروههای تروریستی و شبهنظامی نیز شکل میگیرند. لذا عدم کارکرد مثبت نیروهای خارجی در افغانستان را میتوان زمینهساز ورود داعش به این منطقه دانست. البته برخی ناظران سیاسی و امنیتی بر این عقیدهاند که برجسته شدن نام داعش در افغانستان و پاکستان اقدامی از سوی غرب برای توجیه حضور بلندمدت در افغانستان است.
آنها با کمرنگسازی نام القاعده سعی دارند تا خود را پیروز عرصه مبارزه با القاعده معرفی نمایند و در عین حال با ادعای مبارزه با داعش حضور بلندمدت در افغانستان و حتی گسترش آن به پاکستان و کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز را توجیه نمایند.
دومین نکته در باب ورود داعش به شرق و حتی آسیای مرکزی و قفقاز آنکه، عدم صداقت ائتلاف آمریکایی مبارزه با داعش در سوریه و عراق زمینهساز گسترش داعش و گروههای شبهنظامی در سایر نقاط جهان شده است. اسناد نشان میدهد که آمریکاییها رسما اقدام به ارسال سلاح برای داعش نموده وحتی با بمباران مواضع ارتش و نیروهای مردمی عراق و سوریه به حمایت از این گروهها میپردازند.
مسلما وقتی کشورهای غربی نقش حامی و هدایتگر تروریسم را ایفا میکنند گسترش حوزه فعالیت آنها به سایر نقاط جهان امری طبیعی است چراکه غرب به تروریسم به عنوان پیادهنظامی مینگرد که میتواند تحققبخش اهداف بر زمین مانده آن باشد. نکته بسیار مهم دیگری که در باب حضور داعش و تروریسم در افغانستان میتوان مطرح ساخت رویکردهای منطقهای سران افغانستان است. کشورهایی مانند افغانستان و پاکستان بر دوستی با کشوری به نام عربستان تاکید دارند وحتی به حمایت از آن در کشتار مردم یمن میپردازند که این کشور منشاء و محور حمایت از تروریسم است. کارنامه عربستان نشان میدهد که ریاض هیچ ارادهای برای مبارزه با تروریسم ندارد و حتی آن را مولفه قدرت خود میداند.
رویکرد تعاملی و حمایتی برخی کشورهای منطقه از سیاستهای عربستان که بیشتر برای دریافت کمکهای مالی از آن کشور میباشد موجب گستاختر شدن آن گردیده که پیامدهای منفی برای کل منطقه حتی متحدانش داشته است که نمود آن را در چالشهای امنیتی ایجاد شده برای افغانستان و پاکستان با گسترش فعالیت گروههای تروریستی میتوان مشاهده کرد. مسئلهای که کشورهای منطقه با دوری از ریاض و مقابله با آن میتوانند به آنها پیروز گردیده و ثبات و امنیتی را برای خود و منطقه رقم زنند.
به هر تقدیر میتوان گفت که هر چند چالشهای درونی به ویژه در حوزه اقتصادی و امنیتی زمینهساز بروز پدیده تروریسم و از جمله داعش در افغانستان گردیده اما محور اصلی آن سیاستهای سلطهطلبانه غرب در منطقه و بهرهگیری آن از تروریسم به عنوان پیادهنظام و البته تحرکات متحدان غرب نظیر عربستان است که برای رسیدن به اهداف خود تمام منطقه را قربانی میسازند که افغانستان و پاکستان نیز از جمله این قربانیان میباشند.
وطن امروز:توافق ردای یوسف نیست ...
«توافق ردای یوسف نیست ...»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن میخوانید؛ «عاقبت ایران و 1+5 در زمینه هستهای توافق میکنند یا نه؟» چندی است میان افکارعمومی حتی رسانههای مدعی حمایت از دولت، جای خود را به گزاره دیگری داده است؛ «بر فرض توافق هم خیلی نمیتوان از آن انتظار معجزه داشت». آن اوایل که گزاره اول مجال قیل و قال بیشتری داشت، حدس زده میشد که ناظر بر اشتیاق یکسوی میز مذاکره بر صرف توافق، حتماً توافقی حاصل میشود لیکن مستند بر زیادهخواهی، سیریناپذیری و عدم وفای به عهد مشهود سوی دیگر میز مذاکره، پا به پای حدس حصول توافق، این گمانه هم مطرح بود که اساساً توافقی شکل نخواهد گرفت. ما اما همان روزها مکرر در «وطن امروز» نوشتیم که بسی مهمتر از دمیدن در سؤال «توافق میشود یا نه؟» این است که دیپلماتهای خود را تشویق کنیم به بستن یک «توافق خوب» مبتنی بر حفظ منافع ملی، عزت ملی، غرور ملی و اقتدار ملی؛ یعنی توافقی که دادههایش با ستاندههایش بخواند.
برای ما آنچه اصل بود، فراتر از توافق یا عدم توافق، حفظ منفعت ملت بود. هنوز هم همه حرف ما به دستاندرکاران مربوط این است که تا راه باز است و جاده دراز، بروید و یک «توافق خوب» برای مردم بیاورید. توافق خوب از نظر ما فقط این نیست که تو بروی یک توافق جلوی مردم بگذاری که در آن صنعت هستهای کاملاً یا حتی نسبتاً حفظ شده باشد. ما از آنجا که مثل آحاد مردم، مثل آحاد منتقدان و صد البته مثل آحاد جماعتی که به هر دلیل رأی به رئیس فعلی قوه مجریه دادهاند، شغلی غیر از «دلالی تحریم» داریم، توافقی را توافق خوب میدانیم که هم بر اساس آنچه مرقوم میدارند و هم بر اساس اساسیترین واقعیتهای موجود، لرزه سفت و سخت بر ساختمان تحریم بیندازد.
پس دغدغه ما فقط بسط دانش هستهای، حفظ صنعت هستهای و افزودن بر پیشرفتهای علمی و عملی در بحث هستهای نیست، بلکه به جد دغدغه یعنی آرزو داریم در خلال یک توافق خوب، سایه بیرحم و ظالمانه تحریم از سر ملت ما برداشته شود. به اذعان دوست و اعتراف دشمن، بخش اعظم تحریمهای این سالیان، نتیجه خوشرقصی جنایتگونه سران فتنه در سال 88 و یکی ـ دو سال بعد از آن است. «تقلب» اشتباه است که فکر کنیم فقط «اسم رمز آشوب» بوده، این تهمت زشت، بسی بالاتر از این حرفها «اسم رمز تحریمهای جدید» نیز هست و دقیقاً از همین زاویه، همان دشمن جلاد تحریم که میخواهد سر به بدن ملت ایران و انقلاب اسلامی خمینی نباشد، از اصحاب فتنه به عنوان دوست و متحد خود یاد میکند.
حال به مطلع یادداشت بازگردیم و بررسی کنیم که چرا گزاره «توافق میشود یا نه؟» جای خود را به این گزاره داده است: «برفرض توافق هم خیلی نمیتوان از آن انتظار معجزه داشت»؟! واقعیت آن است آنچه افکارعمومی را به این گزاره دوم رسانده، هم مشاهده هر روزه بدعهدیها و خباثتهای لاینقطع 1+5 بویژه رژیم منفور آمریکا بوده و هم مشاهده سلسلهوار بیتدبیریهای دولت. مردم این روزها از خود میپرسند «واقعاً انتظار چه معجزهای را میتوان از توافق با رژیمی داشت که مهمترین حامی داعش است؟»... یکی مثل سردار سلیمانی با داعش میجنگد که یکی مثل آقای ظریف از دل مذاکره با مهمترین حامی داعش، مثلاً چه توافقی را برای ملت به ارمغان بیاورد و چه گلی به سر مملکت بزند؟!... به راستی با وجود این اوباما، این جان کری، این وندی شرمن، این نتانیاهو و این همه دروغ و دغل و بدعهدی و حرف متناقض و اتخاذ مواضع بسیار خصمآلودتر از قبل، گیرم هم که توافق بشود؛ اولاً تا یک ساعت آیا دوام خواهد داشت؟! ثانیاً بر فرض دوام، کدام گره را میخواهد بگشاید؟! این همه البته تنها یک روی سکه پرسشهای ملت است. روی دیگر سکه، سؤالات افکار عمومی را فهرستوار در ادامه مینویسم:
- برفرض توافق شود، توافق هم دوام داشته باشد و بخش قابل توجهی از تحریمها هم رفع شود؛ وقتی درباره مسکنمهر از ابتدای این دولت تا همین الان، صدجور حرف متضاد زده میشود، لیکن هیچ کار درست و درمانی صورت نمیگیرد، توافق میخواهد مثلاً چه معجزهای کند؟!
- بر فرض توافق شود، توافق هم دوام داشته باشد و بخش قابل توجهی از تحریمها هم رفع شود؛ وقتی درباره یارانهها، هیچ سیاست منسجم و کارآمدی مشاهده نمیشود و حرف وزیر اقتصاد، حرف سخنگوی دولت را نقض میکند و حرف مسؤولی دیگر، هر دو حرف قبلی را، توافق میخواهد مثلاً چه معجزهای کند؟!
- برفرض توافق شود، توافق هم دوام داشته باشد و بخش قابل توجهی از تحریمها هم رفع شود؛ وقتی درباره معضل ریزگردها، سرکار خانم سبزپوش معتقد است همین هست که هست و مردم باید با این معضل کنار بیایند، توافق میخواهد مثلا چه معجزهای کند؟!
ـ بر فرض توافق شود، توافق هم دوام داشته باشد و بخش قابلتوجهی از تحریمها هم رفع شود؛ وقتی شعار افزایش احترام به پاسپورت ایرانی، یک روز خلاصه در ماجرای تاسفبار سفیر دائم ایران در سازمان ملل میشود و دگر روز محدود به آنچه در فرودگاه عربستان گذشت، توافق میخواهد مثلا چه معجزهای کند؟!
ـ بر فرض توافق شود، توافق هم دوام داشته باشد و بخش قابلتوجهی از تحریمها هم رفع شود؛ وقتی این آمار اقتصادی، آن آمار اقتصادی را نقض میکند و تورم و گرانی در روز روشن، «شیب ملایم» خوانده میشود، توافق میخواهد مثلا چه معجزهای کند؟!
ـ بر فرض توافق شود، توافق هم دوام داشته باشد و بخش قابلتوجهی از تحریمها هم رفع شود؛ وقتی در سیاست خارجه و درباره یک گزارهبرگ، رئیسجمهور یک چیز میگوید، وزیر امور خارجه یک چیز دیگر میگوید، آقایان عراقچی و صالحی هم برای خودشان یک چیز دیگر، توافق میخواهد مثلا چه معجزهای کند؟!
ـ بر فرض توافق شود، توافق هم دوام داشته باشد و بخش قابلتوجهی از تحریمها هم رفع شود؛ وقتی درباره شعار انتخاباتی «افزایش اعتبار پول ملی» هیچ کار مشخصی انجام نمیگیرد و هیچ پاسخی هم از سوی آقایان داده نمیشود، توافق میخواهد مثلا چه معجزهای کند؟!
ـ بر فرض توافق شود، توافق هم دوام داشته باشد و بخش قابلتوجهی از تحریمها هم رفع شود؛ وقتی مسؤولان به جای ارائه کارنامه در حوزه کاری خود، مرتب حرف غیر و غیرضرور میزنند و آنچه را که باید بگویند نمیگویند توافق میخواهد مثلا چه معجزهای بکند؟!
... و عاقبت یک چیزی، بلکه یک چیزهایی هست که صرفنظر از آحاد مردم و جماعت منتقد، حتی فلان روزنامه مثلا اصلاحطلب هم برمیدارد در سرمقاله خود مینویسد: «بر فرض توافق هم خیلی نمیتوان از آن انتظار معجزه داشت». آری! دولت باید نگاه خود را درست کند والا توافق با کدخدایی که دیگر نیست، علاج هیچ مشکلی نیست. آمریکا اگر خیلی حلال مشکل بود، مشکلات کاخ سفید با سیاهان آمریکایی را درست میکرد، بلکه پرزیدنت مودب و باهوش مجبور نشود در اظهارنظری زشت و عاری از ادب، سیاهپوستان آمریکا را «دزد» خطاب کند! من واقعا بنا ندارم در این یادداشت معضلات و گرفتاریهای آمریکا را یکییکی فهرست کنم اما خوب است آقایان توضیح دهند که توافق با مهمترین حامی داعش، چه گلی میخواهد به سر مردم غیور ما بزند؟! دیروز در دیدار با معلمان، «حضرت آقا» ضمن بیان آنکه حل مشکل اقتصادی وابسته به رفع تحریم نیست، بازهم تاکید کردند نیاز آمریکا به مذاکره با ما، از نیاز ما به مذاکره با آنها بیشتر است. کاش بفهمند این موضع حکیمانه را! امروز در منطقه غرب آسیا، در این جغرافیای مقاومت، بعد از رژیم حرامزاده اسرائیل، منفورترین رژیم، رژیم آمریکاست. هرچقدر مردم منطقه، قاسم سلیمانی و سیدحسن نصرالله را محبوب میشمرند، از اعماق دل نفرت دارند از اوباما و جان کری.
اگر ایستادگی جمهوری اسلامی کنار مردم مظلوم فلسطین و علیه دشمن صهیونیستی موجب محبوبیت ایران نزد ملل منطقه شده است، ایستادگی کاخ سفید کنار صدها کلاهک اتمی اسرائیل، جز این برای آمریکا سودی نداشته که بغض و کینه ملتها را نسبت به خود انباشتهتر کند. امروز هم ایستادگی ملت ایران کنار ملت مظلوم یمن، باعث فخر و اعتلای دوچندان نام جمهوری اسلامی شده است، همچنان که ایستادگی آمریکا کنار بمبافکنهای سعودی، خشم جهانیان را از کاخ سفید مضاعف کرده است. خب! چه نظامی به مذاکره با چه نظامی احتیاج بیشتری دارد؟! اصلا صرفنظر از توافق، خود همین نشستن پای میز مذاکره، احتیاج کدام سوی میز است؟! برای کسانی که بنا به هر دلیل نمیتوانند «توافق خوب» برای مردمشان بیاورند، کارهای دیگری غیر از دیپلماسی هم هست! «توافق» یوسف پیامبر نیست که روی زلیخای فرتوت بیتدبیری، ردایی به معجزه بیندازد.
حمایت:مذاکره تحمیلی!
«مذاکره تحمیلی!»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم دکتر محمدحسن قدیری ابیانه است که در آن میخوانید؛مذاکرات هستهای در حالی به گامهای نهایی خود نزدیک میشود که «جان کری» وزیر خارجه آمریکا و «جو بایدن» معاون رئیسجمهور این کشور طی روزهای اخیر با لحن توهینآمیزی جمهوری اسلامی ایران را تهدید نظامی کردند تا در دقیقه 90 زیاده خواهی های خود در مذاکرات را به پیش بکشند و تحت تاثیر فضای فشار و تهدید سناریوی امتیازگیری از کشورمان را عملی نمایند ولی از این ترفند و دسیسه، طرفی نخواهند بست.بکارگیری ادبیات تهدیدآمیز، ناشی از خودبرتربینی مقامات ایالات متحده در مواجهه با مقامات کشورمان است. این ادبیات تهدیدآمیز حتی از سوی اوباما رئیس جمهور آمریکا، سه روز پس از مکالمه تلفنی با رئیس جمهور کشورمان، تکرار شد.در قاموس آمریکا، مذاکره یعنی به تسلیم کشاندن طرف مقابل و تحمیل نظرات خویش به کشورها. آنچه برای آنها مهم نیست، حق، حقیقت و حقوق ملتهاست. اما به طور طبیعی یک کشور از حقوق خود نمی گذرد و از آن دفاع میکند.
لذا برای تحمیل نظرات ضرورت پیدا میکند که آمریکا حربه تحریم و تهدید نظامی را به کار گرفته و با ایجاد رعب و وحشت در طرف مقابل، خسارت عدم تسلیم را بالاتر از ضرر تسلیم جلوه دهد. لذا همیشه در طول تاریخ، آمریکاییها از این حربه استفاده کرده و گاه، برای ترغیب طرفهای خارجی به تطمیع مذاکرهکنندگان می پردازد. نفوذ در کشورها و حاکم کردن دستنشاندگان خویش نیز از راههای مهمی است که استکبار همیشه از آن بهره جسته است. با پیروزی انقلاب اسلامی، تمام اهرمهای فشار علیه ایران برداشته شد. البته آنان همواره سعی کردند که تهدید و تحریم را در کشور، اِعمال و مردم و مسئولین را بترسانند.
همه این قدرتها از صدام در جنگ تحمیلی حمایت کردند اما نتوانستند ترس را بر ملت ما تحمیل کنند. در زمانی که جاسوسان آمریکا در سفارت این کشور دستگیر شدند، آمریکا بالاترین حجم تهدید علیه ایران را مطرح نمود اما با بیان عبارت «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» از زبان حضرت امام(ره)، آرامش بر ملت ما حاکم شد. در جریان عملیات طبس نیز که تمام توان نظامی و تکنولوژیک آمریکا پشتوانه آن بود، طوفان شن، این توطئه را نیز در هم شکست. در حال حاضر نیز آمریکا بر اساس مشی مرسوم خود در مذاکرات، کماکان از حربه تهدید استفاده می کند.
در دور قبلی مذاکرات هستهای در لوزان، آمریکا اعلام کرد یک بمب قوی سنگرشکن را که قادر است تاسیسات فردو را منهدم کند، آزمایش نموده است؛ هر چند که مستندات این آزمایش اصلاً به نمایش درنیامد. هدف از اعلام چنین خبری، ایجاد رعب در دل مذاکره کنندگان ایرانی بود.
همچنین وزیر دفاع آمریکا چندی پیش اعلام کرده بود که آمادگی کامل برای تهاجم نظامی به ایران و انهدام تاسیسات هستهای را دارد تا به زعم خود بر این ترس بیافزاید. اما، چنین ترفندهایی نتوانسته است مردم و رهبری نظام را بترساند. نکته قابل تامل در این میان این است که پذیرش پروتکل الحاقی دست غرب را در ورود به مراکز نظامی ما باز میگذارد تا اطلاعات مورد نیاز برای جنگ احتمالی آینده، جمعآوری گردد. بنابراین پذیرش پروتکل الحاقی بدترین بخش توافق احتمالی است.
البته موضوع پروتکل الحاقی طبق قوانین بینالمللی باید به تایید مجلس شورای اسلامی برسد و طبیعی است که مجلس با چنین تصمیمی موافقت نخواهد کرد. آنگاه غرب تلاش خواهد نمود تا با افزایش تهدید نظامی و تطمیع، نمایندگان ما را مرعوب و یا به طمع بیندازد تا چنین پروتکلی به تصویب آنان برسد. یعنی باز هم تشدید تحریم و مانور برحمله نظامی. ممکن است عدهای بگویند، تصویب پروتکل الحاقی به رفراندوم و انتخاب عمومی گذاشته شود.
در آن صورت، تهدیدات نظامی و اقتصادی بازهم شدیدتر خواهد شد تا مردم را از عاقبت آن بترسانند و نمایندگان را وادار کنند تا به تصویب آن رای بدهند.ناگفته پیداست در مرحلهای از مذاکرات، تهدید به تحریم و فشار اقتصادی، سیاسی و بین المللی و از جمله تهدید به اقدام نظامی، بخشی از سیاست آمریکا است. هر چند اینگونه تهدیدات قادر است بسیاری از دولتها را ترسانده و به تسلیم وادار کند، اما گرفتاری آمریکا این است که در کشور ما، نظام ولایی حاکم است و توانمندی جمهوری اسلامی بیرون از محاسبات دشمن است.
بر اساس بررسی های یک مرکز پژوهشی در آمریکا، مردم ایران به رهبرشان اعتماد توأم با اعتقاد دارند. به قول «کاندولیزا رایس» وزیر خارجه اسبق ایالات متحده، «رهبر ایران می تواند نقشه هایی را که بهترین ذهن ها با صرف بیشترین بودجه ها در زمانی بسیار طولانی کشیده و مجریانی ماهر اجرای آن را به عهده گرفته اند را با یک سخنرانی یک ساعته خنثی کند.» آمریکاییها باید لحن خود را در مقابل ملت ایران تغییر دهند. زیرا این تهدیدات نمیتواند موجب عقبگرد ملت ایران شود. مسئولین ما نیز باید مراقب باشند و بدانند که آمریکایی ها دیگر آن ابرقدرت سابق نیستند و ما کشوری هستیم که مراحل سخت را در طول 36 سال پس از پیروزی انقلاب با توکل به خدا گذراندهایم.
بنابراین، لازم است مذاکرهکنندگان فرمایشات روز گذشته رهبر انقلاب در جمع معلمان را نصبالعین خود قرار دهند و «خطوط قرمز و اصلی را به دقت رعایت کرده، از عظمت و هیبت ملت ایران دفاع کنند و زیر بار هیچ تحمیل، زور، تحقیر و تهدیدی نروند.» چراکه اساسا ملت بزرگ ایران هیچ گونه مذاکره تحمیلی را تحمل نمیکند و در یک دهه گذشته این ادعا را در صحنه عمل و مقاومت به اثبات رسانده است.
شرق:مخالفت به چه بهایی؟
«مخالفت به چه بهایی؟»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زیباکلام است که در آن میخوانید؛اینکه یک جریان سیاسی، با توافق هستهای با غرب مخالف باشد، طبیعیترین حقوق سیاسی آنهاست و دستکم نگارنده به شکل قرص و محکم و با همه وجود به این اصل باور دارم که این حق از هیچ شهروندی نباید گرفته شود که نسبت به توافق هستهای و چارچوب کلی توافق با ایالاتمتحده بر سر برنامه هستهای ایران اظهارنظر کند؛ از انتقاد سازنده گرفته تا کمک فکری یا مخالفت بنیادی با اساس و تار و پود آن. اینکه آیا این حق پیش از دولت روحانی وجود داشته یا نه، نمیتواند امروز ملاک قرار گیرد.
اینکه کسانی که امروز بیشترین مخالفتها را با توافق هستهای ابراز میکنند، در دوران هشتساله مدیریتشان کمترین اطلاعرسانیای درخصوص مذاکرات انجام نمیدادند و احدی در کشور نمیدانست واقعا آنها چه میکنند و چه گامهایی برمیدارند و هیچگونه نظردهی و نظرخواهی و نقد برنامههای هستهای را برنمیتابیدند، اما امروز مخالفت با برنامههای هستهای دولت یازدهم را حق مسلم و طبیعی خود میدانند، بههیچروی نباید مانع از آن شود که دولت یا شورایعالی امنیت ملی مخالفتی با اظهارنظر آنها داشته و از این کار ممانعت به عمل آورد. اما سؤال اساسی آن است که این مخالفت به کدام انگیزه و در کدامین چارچوب صورت میگیرد؟ پرسش بعدی این است که آیا در مخالفت با توافق هستهای، ملاک و معیاری به نام مصالح و منافع ملی باید لحاظ شود یا خیر؟ ممکن است برخی خوانندگان یا برخی مخالفان بیانیه لوزان، در اینجا احساس کنند که به «بهانه» منافع ملی، قرار است جلو مخالفت آنها گرفته شود.
حاشا و کلا! پای منافع ملی را به میان کشیدن بههیچروی مستمسک و عذر و بهانه به منظور جلوگیری از حق اظهارنظر و مخالفت مخالفان لوزان نیست. اینکه چرا پای منافع ملی را به میان میکشیم، بهواسطه آن است که در مواردی انسان واقعا دچار این ظن و تردید میشود که آیا مخالفت بهواسطه منافع ملی و خیر و صلاح کشور صورت میگیرد یا آنکه با انگیزههای سیاسی، جناحی و حتی انتخاباتی، این روش در پیش گرفته شده است؟ این تردید از آنجا قوت میگیرد که مخالفان توافق هستهای بهعنوان یک رویه کلی، از زمان توافق ژنو و تفاهم سوئیس در فروردین تا به امروز، همواره به گفتههای آمریکاییها و اسرائیلیها استناد کردهاند تا به گفتههای اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای خودمان. برای مثال اگر جان کری، اوباما یا وندی شرمن، بنا بر دلایل و مصلحتهایی که در خاک آمریکا دارند، سخنی گفته یا اظهارنظری کردهاند -که اصل آن حسب توافق لوزان قابلبحث است- یا آن اظهارنظر نیاز به توضیحات تکمیلی دارد که بالطبع، گوینده آنها را نگفته است، بلافاصله مخالفان توافق، آن گفته را در بوق و کرنا میکنند و بر سر تیم مذاکرهکننده و دولت میکوبند. در نقطه مقابل این رویه، هرگز به آنچه وزیر خارجه و معاونان ایشان میگویند استناد نمیکنند. به بیان سادهتر، حرف آمریکاییها و اسرائیلیها برای آنان حجت است اما سخن ظریف یا عراقچی را اساسا نه میخواهند بشنوند، نه حاضرند بپذیرند. برای مثال، حسب پذیرش پروتکل الحاقی، آژانس از حق بازرسیهای دائمی برخوردار است، چه در مورد ایران و چه هر کشور دیگری. این وضعیت، هم امروز برقرار است، هم در دوران احمدینژاد بوده است.
جان کری اما شاید جهت خوشایند مخالفان توافق در میان اعراب و اسرائیل، این موضوع را بهگونهای بیان میکند که گویی این دستاورد بزرگ دولت اوباماست. مخالفان تفاهم هستهای در ایران، بهجای روایت اصل موضوع، آن را بهگونهای مطرح میکنند که تیم مذاکرهکننده گویی امتیاز مهمی به غربیها هدیه کرده است! این نوع رفتارها و نقلقولها یکبار یا دوبار ظرف ماههای گذشته اتفاق نیفتاده است. متأسفانه همه هموغم مخالفان توافق هستهای بهویژه ظرف یک ماه گذشته این بوده که بر اساس نقلقول از غربیها، به مردم ایران اینگونه القا کنند که همه امتیازات را ما دادهایم و توافق هیچ دستاوردی نداشته است. تفاوت رفتار سیاسی ما با آمریکا را در اینجا بهخوبی میتوان مشاهده کرد.
هیچیک از مخالفان توافق در آمریکا به گفتههای ظریف یا عراقچی یا سخنگوی وزارت خارجه ایران استناد نمیکنند اما حتی نفسکشیدن مخالفان توافق هستهای در ایران هم به استناد روایت آمریکاییهاست. معلوم نیست وقتی رفتار فریبکارانه آمریکا بر این دوستان آشکار است آمریکا چرا سخنان آنان درخصوص مناقشه هستهای بیهیچ کموکاستی برای عدهای در ایران مرجع، منبع و مستند شده است؟! هفتههای بسیار حساس و سرنوشتسازی پیشروست. طبیعی است همه مخالفان جمهوری اسلامی ایران، از رهبران برخی کشورهای عربی گرفته تا رژیم اسرائیل، سلطنتطلبها تا جمهوریخواهان تندرو آمریکا، که به چیزی کمتر از تضعیف ایران رضایت نمیدهند، همه تلاش خود را به کار خواهند گرفت تا این توافق صورت نگیرد. طبیعی است آنان ترجیح میدهند، تحریمها، دردسرها و فضاسازیها علیه ایران قطع نشود و حتی کاهش هم پیدا نکند.
طبیعی است آنان ترجیح میدهند حتی سایه شوم برخورد نظامی بر سر ایران همچنان مستدام باشد و در یک کلام، ایران و ایرانی روی خوش نبینند. درک اینکه چرا کسانی که به چیزی کمتر از این وضعیت رضایت نمیدهند، اینهمه از توافق هستهای آزرده و پریشانخاطرند، خیلی پیچیده نیست اما آنچه که قابل درک نیست، درک این واقعیت تلخ است که آیا برای برخی از چهرهها و شخصیتهای سیاسی، مصالح و منافع جناحی و انتخاباتی آنقدر اهمیت دارد که منافع ملی را به پای آن قربانی کنند؟
آفرینش:یک قانون و هزاران تفسیر به رأی
«یک قانون و هزاران تفسیر به رأی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛ همواره تلاش شده تا بر اساس آموزههای دینی، مجازاتهای اسلامی، قوانین مدنی و محاکم قضایی، رفتار و ساختار جامعه و نهادهای حکومتی را درچارچوبهای تعیین شده قرار دهیم تا نظم اجتماعی کشور حفظ شود و زمینه رشد افراد و گروهها در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، هنری و... فراهم گردد. مشخص کردن اهداف و حدود اختیارات برای عملکرد جامعه، وظیفه اصلی این قوانین و چارچوبهای مدون است، تا تعالی مورد نظر محقق شود. اما این تعیین اهداف به منزله تعیین خط قرمز سلیقهای نیست و نباید توقع داشت که همه مردم برای رسیدن به این اهداف و اقناع فکری و روحی خود، به صورت دست جمع با نگرشی ثابت به مسائل نگاه و یکدست زندگی کنند!. البته براساس اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تضارب آرا و اختلاف سلیقه، نه تنها جرم نیست بلکه بر اساس نظر بنیان گذار انقلاب اسلامی و قانون گذران، تنوع فکری موجب پویایی و پیشرفت جامعه در زمینههای مختلف میگردد.
رهبرمعظم انقلاب نیز بارها در بیانات خود در زمینه قضاوت و هدایتها متعصبانه هشدار دادهاند و تاکید داشتند که نباید براساس ظاهر و یا عقیده شخصی کسی را مورد اتهام قرار داد. متاسفانه این مدل صحیح رفتاری در طی چند سال گذشته در نهادهای فرهنگی ما دچار تحریف شده و پایهها و اختیاراتی که قانون برای مردم تعیین کرده است، مورد بی توجهی قرار میگیرد. درعوض نگرش، تفکر، سلایق و علایق شخصی وگروهی برخی گرایشات جایگزین آنها شده که بسیاری از خواستههای مردم و گروههای مختلف را نادیده میگیرند.
شاید گفته شود که این نگرشها نیز خود در زمره اختلاف سلیقهها قرار میگیرند و قرار نیست همه یکدست فکرکنند؛ و ماهم میپذیریم. اما با چه توجیهی میتوان قبول کرد که دستگاههای اجرایی که حوزه فعالیت، اختیارات و عملکردشان براساس قانون اساسی مشخص و مدون است، تحت تاثیر این سلایق و احتمالا تهدیدات برخی گرایشات قرار گیرند و قدرت عمل قانونی خود را به برخی ملاحظات و مصلحت اندیشیهای بی مورد، محدود کنند. آن روز که دولت تدبیر وامید وعده میداد که همه آزادند درچارچوب قانون قلم بزنند، موسیقی بنوازند و فیلم بسازند و...، جامعه خرسند از این شادباش بود که دیگر شاهد تعطیلی کنسرتها نخواهیم بود و کتابی در بخش ممیزی خاک نمیخورد و جلوی اکران فیلمی گرفته نمیشود.
تمام این خواستهها مشمول آن دسته از فعالیتهایی میشود که به طور قانونی مراحل اخذ مجوزها، پالایش محتوا و ممیزی های اولیه را گذراندهاند، و امروز به سبب همان سلیقههای تحمیلی، با مشکل مواجه شدهاند. قصد و نیت ما پرداختن به نوع نگرش خاص و یا افراطی گروههای مورد نظر نیست، بلکه روی سخن ما با آن دسته از دستگاهها و نهادهایی است که متولی فرهنگ عمومی جامعه هستند. انتقاد ما برآنها از این حیث است که چرا در مقابل حقی که قانون به آنها داده و اختیاراتی که در کف دارند، در مقابل این روشهای غلط و سلیقهای ایستادگی نمیکنند و خود از جمله اولین کسانی هستند که در مقابل این برخوردها جا خالی میکنند!. دولت تدبیر و امید اگر به این موضوع که منتخب مردم است ایمان و باور دارد، باید نهادهای ذی ربط دولت نیز بر این مسئله تاکید داشته باشند و خود را در مقابل مردم مسئول بدانند، نه اینکه تامین کننده خواستههای غیرقانونی و غیرعمومی عدهای خاص باشند.
مردم سالاری:ریاکاری سیاسی
«ریاکاری سیاسی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم احسان کیانی است که ر آن میخوانید؛شاید تطبیق برخی مبانی عقیدتی و دینی به کنشورزیهای سیاسی، مسألهای کلیشهای به نظر آید که از فرط تکرار، تأثیر خود را از دست داده ولی ازقضا مقصود این یادداشت، تطبیق اخلاق بر سیاست و موعظهگریهای مرسوم خطیبان نیست. بلکه با معیار سیاست و خطکش اخلاق سیاسی به بررسی رخدادهای اخیر میپردازیم. بیشک بسیاری از ما واژه «استاندارد دوگانه» را بسیار شنیدهایم. معنای این عبارت اینکه کسانی که خود به رفتار سیاسی مشخصی مبادرت می ورزند، نمیتوانند رقیب را به اتهام آن رفتار، مورد شماتت قرار دهند.
مثلاً ایالات متحده که از مرتجعترین و استبدادیترین رژیمهای سیاسی منطقه خاورمیانه حمایت میکند، حق ندارد دولتهای رقیب خود را به دیکتاتوری و نقض حقوق بشر متهم کند، و برخی دولتهای اروپایی که کارنامه واضحی در حمایت از تروریسم فرقهای در منطقه خاورمیانه دارند و نتیجه روشنش را امروز در سوریه و عراق میبینند؛ حق ندارند دولتهای مخالفشان را به حمایت از تروریسم متهم کنند. در زمینه مسائل داخلی نیز همینگونه است. اصولگرایانی که هر نقد و تفسیر متفاوتی نسبت به فضای سیاسی؛ اقتصادی و اجتماعی کشور را با سختترین شکل ممکن پاسخ داده و از توقیف و محدودیتهای رسانهای برای اصلاحطلبان استقبال میکنند، حق ندارند هنگام توقیف نشریات منسوب به خود، ناله آزادی بیان سر دهند و دولتمردان را به دیکتاتوری متهم کنند.
کسانی که روزگاری از افشاگریهای بیبنیاد رییسجمهور محبوبشان حمایت کرده و آن را مصداق مبارزه با فساد قلمداد میکردند؛ به چه حقی امروز سخنان دولتمردان درباره فسادهای دولت پیشین را مصداق سیاهنمایی میدانند؟ کسانی که در دوره خود اجازه کوچکترین نقدی نسبت به روند مذاکرات هستهای تیم مورد حمایتشان را نمیدادند، اکنون به کدامین حق، تیم مذاکرهکننده هستهای را چنین بیمحابا مورد انتقاد قرار میدهند؟ کسانی که نتیجه هشت سال حکومتداری و سیاسیکاری آنها، چیزی جز افزایش تورم، بیکاری، بیآبی و هزاران معضل دیگر نبوده به چه حقی، امروز دولتی را که وارث این همه ویرانی است؛ به کمکاری متهم میکنند؟
ظرف دو روز گذشته شاهد بودیم رسانههای رادیکال اصولگرا پس از استقبال جنجالی تعدادی از افراد در دانشگاه امیرکبیر از آقای هاشمیرفسنجانی، از آن به عنوان استقبال انقلابی یاد نموده و به تمجید از عملکرد معترضان به ایشان پرداختند. اگر سخن بر سر آزادی و دموکراسی است، ما نیز بدان پایبندیم و فضای آزادی بیان و انتقاد به هر یک از مسئولان نظام را مغتنم میشماریم. ولی چرا هر گاه دانشجویان اصلاحطلب و دگراندیش به برگزاری میتینگ و جلسات سخنرانی میپردازند، مصداق آشوبافکنی و هرجومرجطلبی قلمداد میشوند ولی نوبت به جوانان اصولگرا که میرسد، عملشان انقلابی و تحسینبرانگیز تلقی میشود؟ ای کاش این فضای آزاد نسبت به انتقاد به مسئولان و فعالان سیاسی برای همه گروهها وجود داشت. فراموش نکردهایم دانشجویان معترض به حضور رییسجمهور وقت در روز دانشجوی سال 1385 در همین دانشگاه امیرکبیر با چه احکامی روبرو شدند.
نمیتوان از جنبش دانشجویی و فعالیت آزادانه دانشجویان در زمین سیاست سخن گفت ولی آن را محدود به همفکران و دوستان خویش ببینیم. نمیتوان دست یک گروه دانشجویی را برای هر اقدامی باز گذاشت ولی وقتی یک گروه دیگر پس از سالها، اقدام به اقتتاح و آغاز فعالیتهایش نمود، از نگرانی و هشدار نسبت به اغتشاش و آشوب سخن بگوییم. این ریاکاری و دورویی از کسانی که ادعای مسلمانیشان گوش فلک را کَر کرده، بیشتر عجیب مینماید. اما این برادران در همین دنیا در انتظار عقوبت دنیوی این ریاکاری سیاسی باشند. عقوبتی که نمونه آن را در شکست سنگینشان در یازدهمین انتخابات ریاستجمهوری مشاهده کردند. زمانی که دروغهایشان بر مردم آشکار شود و هیچ قدرتی یارای جلب نظر جامعه بدانها را نداشته باشد.
ابتکار:مبارزه ساختاری با فساد اداری و اقتصادی در دانشگاهها
«مبارزه ساختاری با فساد اداری و اقتصادی در دانشگاهها » عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فؤاد شمس است که ر آن میخوانید؛دانشگاه در تاریخ معاصر ایران همواره نماد یک نوع فرهیختگی آمیخته با پاکی بوده است. جایی که قرار بود نخبگان جامعه در آن پرورش پیدا کنند. در کنار آن دانشگاه مبدا تحولات اجتماعی و سیاسی کشور بوده است.
متاسفانه در دوران دولت گذشته انواع و اقسام مفاسد اداری و اقتصادی در دانشگاه رخ داد که تازه در چند وقت اخیر از برخی از نمونه های آن رو نمایی شده است.
یک نمونه بارز این فساد ها در جریان بورسیه های غیرقانونی رو نمایی شد که بازتاب بسیار گسترده ای در سطح جامعه داشت. اکنون خبر از یک رقم دیگر از این مفاسد اقتصادی به گوش می رسد.
این بار خبر فساد ٣٢میلیاردی وزارت علوم احمدینژادتوسط مسوول وقت صندوق رفاه دانشجویی به صدر اخبار رسید.
دانشجویان ایرانی قطعا با نام صندوق رفاه آشنایی کافی دارند. بسیاری از دانشجویان ایرانی می دانند که برای گرفتن یک وام چند صد هزار تومانی باید چه فرایند اداری پیچیده وسختی را طی کنند. از آن طرف همواره وقتی دانشجویان نسبت به عدم وجود امکانات رفاهی در دانشگاه ها و خوابگاه ها اعتراض می کردند با این سخن مسئولان وقت مواجه می شدند که صندوق رفاه دانشجویی بودجه ندارد. صندوق خالی است. حالا رمز این خالی بودن صندوق برای بسیاری بهتر روشن شده است. وقتی تنها در یک بازه ی زمانی 10 ماهه 32 میلیارد تومان از این صندوق اختلاس شده است باید عمق فاجعه را دریابیم.
جریان این فساد به این شکل بوده است که گویا در بحث سرمایهگذاری صندوق رفاه در دوره دولت گذشته کنترل لازم صورت نگرفته و برخی از قراردادها واقعی نبوده است. یعنی علیرغم اینکه ضمانت بانکی گرفته شده، اما برخی از شرکتها صوری بودهاند و اکنون این شرکتها دیگر حضور واقعی ندارند بنابراین بازگشت سرمایه با مشکل مواجه شده است.پیگیری از یک سال و نیم گذشته شروع شده و پرونده در مراکز قضایی به جریان افتاده است. مراکز قضایی رای پیگیری این پرونده را به نفع صندوق رفاه اعلام کردهاند.شاید این رو زها که همه سخن از فساد های هزار میلیاردی می کنند. رقم 32 میلیارد تومان چندان به چشم نیایید ، اما همین خبر نشانه ای از آن است که دامنه فساد مالی دولت قبل تا خود ساختمان وزارت علوم در شهرک غرب نیز گسترش پیدا کرده بود.
نکته قابل تامل این است که پیگیری این فساد در دوران وزارت وفرجی دانا آغاز شده بود. اما با استیضاح این وزیر دولت روحانی بسیاری از پرونده های فساد که شاخص ترین آن مسئله بورسیه های غیر قانونی بود تعطیل شد. حال سوال این است که چرا عده ای نمی خواهند مسئولان امروز وزارت علوم نسبت به فساد های دوران گذشته در دولت احمدی نژاد رسیدگی لازم را انجام دهند؟
به نظر می رسد فساد دامنه دار در وزارت علوم ضربه جبران ناپذیری به ساختار دانشگاهی ایران زده است. در حالی که هنوز جریان بورسیه های غیر قانونی به سرانجام مشخصی نرسیده است این جریان فساد 32 میلیاردی خبرساز می شود. به هر روی گویا فضا به سمتی است که به جای برخورد با مدیران فاسد دولت گذشته برخی بر این نظر هستند که باید با پیگیری کنندگان این فساد ها برخورد شود. در چنین شرایطی به نظر می رسد باید یک عزم جدی برای برخورد با این دست مفاساد اداری واقتصادی خصوصا در محیط های فرهنگی و علمی همچون دانشگاه ها وجود داشته باشد
دنیای اقتصاد:پیام سیاست پولی جدید
«پیام سیاست پولی جدید»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر حمید زمانزاده است که در آن میخوانید؛سرانجام تکلیف نرخ سود بانکی روشن شد و براساس مصوبه شورای پول و اعتبار نرخ سود سپرده یکساله به 20 درصد، نرخ سود تسهیلات عقود مبادلهای به 21 درصد و نرخ سود مورد انتظار تسهیلات در قالب عقود مشارکتی به 24 درصد کاهش یافت. یکی از نگرانیهای کارشناسی این بود که شورای پول و اعتبار صرفا به کاهش نرخ سود به صورت دستوری اکتفا کند.
در نتیجه آن نهتنها گشایش اعتباری حاصل نمیشد، بلکه از مسیر کاهش عرضه منابع مالی و تشدید مازاد تقاضا در سیستم بانکی، دسترسی تولیدکنندگان به منابع مالی سختتر و تنگنای اعتباری موجود تشدید نیز میشد؛ اما از مهمترین محورهای این بسته منهای کاهش نرخهای سود، تقویت عرضه منابع نظام بانکی در راستای پاسخگویی به تقاضا است. براساس ماده 3 مصوبه شورا، بانک مرکزی از طریق اعطای خطوط اعتباری به بانکها و سپردهگذاری در بازار بینبانکی در نرخهایی متناسب با سقف تعیین شده، در جهت کاهش تنگناهای اعتباری بازار پول و ایجاد تعادل در نرخ سود، اقدام خواهد کرد.
همچنین براساس ماده 4، نسبت سپرده قانونی برای انواع سپردهها در بانکها و موسسات اعتباری با نیم درصد کاهش، معادل 13درصد تعیین شده است. اجرای مواد 3و4مصوبه تضمین میکند که دسترسی تولیدکنندگان به منابع مالی همراه با کاهش نرخ سود، افزایش یابد. بنابراین مصوبه اخیر شورای پول و اعتبار یک بسته تسهیل اعتباری سازگار و تمام عیار است که انتظار میرود در سایه این بسته اعتباری آهنگ رشد اقتصادی از مسیر کاهش هزینههای تامین مالی تولید و تسهیل دسترسی تولیدکنندگان به منابع مالی تقویت شود و چرخ تولید تندتر بچرخد.
اما تحریک رشد اقتصادی با تسهیل اعتباری، مخاطرات مربوط به خود را نیز دارد که باید مورد توجه ویژه مقامات پولی قرار گیرد. تسهیل اعتباری نهتنها میتواند روند جاری انقباض ملایم پولی را متوقف کند، بلکه میتواند این روند را معکوس کرده و به انبساط پولی منتهی شود که نتیجه نهایی آن در تناقض با اهداف تورمی دولت قرار گرفته و تحریک رشد را با هزینه تحریک تورم محقق میسازد. بنابراین مساله بسیار مهم رصد مداوم بازار پول و کنترل رشد نقدینگی به نحوی است که این اطمینان حاصل شود که تسهیل اعتباری به انبساط پولی منجر نخواهد شد. تداوم کنترل نقدینگی همزمان با تسهیل اعتباری اگرچه ماموریت دشوار سیاستگذار پولی است، اما برای دستیابی به اهداف تورمی ضرورتی انکارناپذیر است.
نکته مهم دیگر بسته اعتباری، انعطافپذیری بیشتر تعیین نرخ سود بانکی است. این مصوبه راه تجدیدنظر در نرخ سود بانکی را در بازههای زمانی سه ماهه هموار میکند؛ در حالی که پیش از این نرخهای سود در بازههای زمانی یکساله مورد تجدیدنظر قرار میگرفت. کوتاهتر شدن بازه زمانی تجدیدنظر در نرخ سود بانکی نهتنها این امکان را برای سیاستگذار پولی فراهم میکند تا با انعطاف بیشتری نسبت به تغییر نرخ سود متناسب با تحولات اقتصادی – سیاسی آتی اقدام کند، بلکه درصورت بروز خطا در تعیین نرخ سود، هزینههای آن را کاهش میدهد و فرصت تجدیدنظر سریعتر را فراهم میآورد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد