ما نمیتوانیم در این باره اظهار نظر کنیم، اما از دو مطلب میتوانیم مطمئن باشیم: اول اینکه تا زمان نمایش اولین فیلم ناطق (1927 م) سینما نوعی وسیله سرگرمی و شاید صنعتی فرض میشد و دوم اینکه مخترعان سینما میدانستند که اختراع آنها ناقص است، هر چند اولین فیلمبرداریهای برادران لومیر به آغاز عصر سینمای «صامت» منجر شد، اما نکته همین جاست: سینمای صامت سینمایی بود که از صدا ـ در شکل کنونی آن ـ بیبهره بود و تلاشهای مخترعانی مثل ادیسون برای ساخت دستگاه ضبط صوت، نشان میدهد که آنها در پی رفع این نقیصه بودند. دستگاهی نیاز بود که بتوان صدای فیلم را روی آن ضبط کرد؛ البته همان موقع هم آدمهای عاقلی بودند که میفهمیدند بین صدای سر صحنه و صدایی که در استودیو روی فیلم آمده، از لحاظ کیفیت تفاوتهای روشنی هست. چنین بود که چاپلین تنها سکانس ناطق در فیلم «عصر جدید» را در استودیو صداگذاری کرد.
مسأله این بود که یافتن راه حل مناسب برای صداگذاری قدری طول کشید. بعد از نمایش اولین فیلم ناطق، دوران جالبی آغاز شد. «بونوئل» تعریف میکند که چطور در هالیوود از هر فیلم، نسخههای متعددی به زبان انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی تولید میشد. برای این کار، فیلمنامه در اختیار بازیگرانی قرار میگرفت که انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی زبان بودند و هر گروه، فیلم را به زبان خود تولید میکرد (بونوئل / با آخرین نفسهایم) زیاد طول نکشید که تکنیک صداگذاری (دوبله) ابداع شد. از این طریق براحتی میشد گفتار مورد نظر را با کیفیت بهتر از صدای سر صحنه روی فیلم قرار داد.
صدا عقب ماند
در حاشیه باید اشاره کنم که ماجرای صدای فیلم به همین راحتی پیش نرفت. تا سالها مشکل همزمانی صدا و فیلم، معضلی حل نشدنی به نظر میرسید. بعد از نمایش فیلم «دختر لر» در ایران، سینماگران مدتها با این معضل دست و پنجه نرم میکردند.
پرویز خطیبی در این باره دو خاطره بامزه دارد؛ یکی از آنها مربوط به فیلم «توفان زندگی» (علی دریابیگی / 1327 ش) است که مرحوم بنان، خالقی و حسین تهرانی نیز در آن شرکت داشتند. ظاهرا بعد از نمایش فیلم، استاد حسین خالقی سالن سینما را ترک نمیکرده و در برابر اصرار کنترلچیها گفته که میخواهد صدای فیلم را هم بشنود و بعد برود! این گفته طنزآمیز ناظر به همان معضلی است که دربارهاش میگفتم؛ دشواری پخش همزمان صدای فیلم. خاطره دوم مربوط به دوبله فیلمی از «لورل و هاردی» است.
طبق روایت پرویز خطیبی، او و ابوالقاسم رضایی (فیلمساز مشهدی / 1375 ـ 1295 ش) فیلمی از لورل و هاردی را دوبله میکنند اما پخش آن با دردسر جدی روبهرو میشود چون نمیتوانند صدا و تصویر را هماهنگ کنند. در نتیجه، خود رضایی کنار اپراتور میایستد و هر بار که بازیگران حرف میزنند، دستگاه پخش صدا را روشن میکند و این کار شاق را تا آخر فیلم ادامه میدهد! (پرویز خطیبی / خاطراتی از هنرمندان) مرحوم فهیمه راستکار (1391 ـ 1311) از پیشکسوتان دوبله روایت مشابهی دارد: «در آن زمان، یک پرده فیلم باید در یک نوبت دوبله میشد. هیچ تکنیکی برای تکهتکه کردن فیلم وجود نداشت و ما باید بموقع جملات را ادا میکردیم که با موسیقی فیلم تداخل پیدا نکند.» (ایسنا / 9 آذر 91)
مدیریت دوبلاژ
حاشیه به متن رفت! بنا بود از تاریخچه دوبله در تلویزیون ایران بنویسم اما ایجاد، پرداخت و پرورش و ابداع دوبله در سینمای ایران صورت گرفته و نمیتوان از این بخش براحتی گذشت، زیرا صنعت دوبله در کشور ما قدمتی شصت و چند ساله دارد. جالب اینجاست که در دهه 30 به دلیل محدودیتهای فنی، دوبله فارسی تعدادی از فیلمهای خارجی در کشورهایی مثل ایتالیا، ترکیه و آلمان صورت میگرفت اما بزودی با همت سرمایهگذاران و علاقهمندان به سینما ـ از جمله مرحوم کوشان ـ امکان دوبله در ایران فراهم شد. از همان ابتدا صداگذاری فیلم، جنبهای جدی و هنری داشت. بهترین دوبلورهای آن زمان، فارغالتحصیلان تئاتر بودند.
تئاتر، به دوبلور چند مهارت میبخشید. اول فن بیان. دوبلور باید میتوانست شمرده، واضح، سلیس و روشن سخن بگوید. این کاری بود که هنرجویان تئاتر با آن آشنا میشدند. دوم لحن بیان که عبارت بود از فراز و فرود بموقع در سخن و نمایش احساسات مختلف. «پرویز بهرام» دوبلور باسابقه سینما و تلویزیون در پاسخ به این پرسش که آیا برای دوبله از او تست صدا گرفتهاند یا خیر، چنین میگوید:
«نه، نه! من هیچ تستی ندادم. چون در کار تئاتر بودیم، صداها مشخص بود. یادم نمیرود در اولین فیلمی که در استودیوی ایران فیلم، به جای شخصیت صحبت کردم، هیچ امتحانی از من گرفته نشد. در واقع دوبلورهای اولیه به دلیل پیشینه تئاتر و بهکارگیری فن بیان، صداهای شناخته شدهای داشتند.» (جامجم آنلاین / 14 اسفند 85)
چنین بود که حرفهای به نام مدیر دوبلاژ پدید آمد. در کشور ما این شغل جایگاه خاصی پیدا کرد. دوبلورهای جوان تحت آزمایشها و آموزشهای سفت و سختی قرار میگرفتند. مرحوم راستکار چنین خاطرهای دارد: دو صفحه دیالوگ خود را در دو زمان کاری ـ یعنی هشت ساعت! ـ باید میگفتم. ابتدا چهار ساعت گفتم ولی حاصل کار خوب نشد.
این در حالی بود که ایرج دوستدار و مهین معاونزاده در دو طرف من نشسته بودند و هر کدام فقط یک جمله دیالوگ داشتند و من خیلی خجالت کشیدم که دو دوبلور حرفهای را در کنارم نشاندهاند ولی من نمیتوانستم دیالوگها را بگویم!» (همان منبع) در نظر داشته باشند که در آن زمان، استودیوی ضبط از ابتداییترین وسایل رفاهی مثل کولر یا بخاری محروم بود.
دوبلورها مجبور بودند در سرمای زیر صفر یا گرمای بالای 38 درجه ساعتها کار کنند! بالاخره نتیجه این شد که خانم راستکار باید به خانه میرفت و همه دیالوگها را حفظ میکرد و از بر میگفت! با این همه، خصلتهای انسانی، سختکوشی و پیگیری مدیران دوبلاژ در پیشبردن آموزشها و راه انداختن دوبلورهای جوان بسیار موثر بود. چنان که خانم راستکار میگوید: «رضایی خیلی سختگیر و لطیفپور (از پیشکسوتان دوبله در ایران و متولد 1311 ش) هم از کسانی بود که ابتدا گفتن یک جمله را به عهده گوینده میگذشت و بتدریج کار گوینده را افزایش میداد و به این ترتیب، گوینده هنگام دوبله نمیترسید». ( همان منبع)
این توضیح را در پرانتز فرض کنید، مجال این نوشته، اجازه نمیدهد و شاید بهتر باشد که فرصت مستقلی برای ادای حق مدیران دوبلاژ ایران اختصاص یابد. همین که یادی کنیم از مرحوم علی کسمایی (1391 ـ 1294 ش) که از او به عنوان پدر دوبله ایران یاد شده است. او در طول بیش از 30 سال فعالیت خود در عرصه دوبله و مدیریت دوبلاژ نه تنها شاگردان بسیار قابلی تربیت کرد، بلکه در کار خود به نوعی صاحب سبک به شمار میرفت. مرحوم کسمایی علاوه بر دوبله، فیلمنامه هم مینوشت و کارگردانی میکرد و جالب اینجاست که در اصل، دانش آموخته رشته حقوق بود و پروانه وکالت داشت.
ظرافتهای دوبله
از سال 1347 شمسی که تلویزیون ملی ایران راه افتاد، واحد دوبلاژ سیما نیز افتتاح شد. تاریخچه این واحد بسیار قابل توجه است. گروهی از بنامترین دوبلورهای فارسی در طول 50 سال در این واحد فعال بودهاند و آثاری به یادماندنی خلق کردهاند. بله! خلق کردهاند! این فعل را از این جهت به کار میبرم که کار صداگذاری در ایران از جهاتی با تمام مشاغل مشابه در جهان متفاوت است.
مراحل دوبله به این صورت است که پس از انتخاب فیلم و ترجمه دقیق دیالوگها و تطبیق چندباره با متن، فیلم به مدیر دوبلاژ سپرده میشود و مدیر دوبلاژ روی متن کار میکند. مثلا در گویش انگلیسی عبارات و اصطلاحات زیادی است که برای مخاطب ایرانی نامفهوم است. مدیر دوبلاژ به جای این جملات با رعایت امانت معادل فارسی مینشاند.
در مواردی از ضربالمثلهای فارسی استفاده میکند و خلاصه با دیالوگها کاری میکند که مؤلف کلیله و دمنه با متن «پنجه تنتره» کرد! به عبارت بهتر آن را بازتولید میکند. نگارنده با تعداد زیادی از مدیران دوبلاژ آشناست و بارها از احاطه آنها به دقتهای زبان فارسی شگفتزده شده است. در تاریخچه دوبله آثاری داریم که در رعایت امانت مثال زدنی هستند.
فیلم «اشکها و لبخندها» به کارگردانی رابرت وایز در سال 1345 با مدیریت مرحوم کسمایی دوبله شد. در جریان دوبله این فیلم تمام ترانههای فیلم (بجز آواز اول و آخر فیلم) به زبان فارسی بازنویسی و اجرا شد! این اتفاق درباره فیلمهای «مری پاپینز» (رابرت استیونسون / 1964) و « بانوی زیبای من » (جورج کیوکر / 1964) نیز افتاده است.
اکنون هنر دوبله به حیات خود ادامه میدهد هر چند ضبط مغناطیسی و دیجیتال، دشواری کار دوبلورها را از بین برده و جالب اینجاست که پیشکسوتان دوبله و قدیمیهای این حرفه معتقدند کیفیت دوبله نیز کمی کاهش پیدا کرده است. اگر این گفته را بپذیریم علت آن جز غلبه کمیت بر کیفیت نیست، زیرا دوبلورهای ما باید همزمان به شبکههای متعدد تلویزیونی سرویس بدهند. به این مبحث باید در فرصتی کاملتر پرداخته شود.
* اولین دیالوگی که مرحوم راستکار در یک فیلم لهستانی ادا کرد.
امید بهشتی (فیلمنامهنویس) / قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد