سرمربی خارجی برای تیم ملی بسکتبال که در دهه 50 شمسی بیشتر مورد توجه مسئولان وقت ورزش ایران قرار گرفته بود، آغاز حرکت بسکتبال ایران بسوی پیشرفت و تعالی در این ورزش بود. هر چند سیاستگذاریهای نادرست در زمینه استخدام مربیان خارجی در سالهای بعد هرگز اجازه نداد حضور مربیان خارجی روند اصولی و رو به ثباتی در بسکتبال ایران داشته باشد. با این حال میل به استفاده از مربیان خارجی از همان سالها آغاز شد.
پیش از بازیهای تهران گئورگه شیرالیو مربی رومانیایی هدایت ملی پوشان بسکتبال را برعهده گرفت که با گذشت 40 سال از آن روزگاران هنوز بازیکنان وقت تیم ملی از تاثیرگذاری شیرالیو در بسکتبال ایران میگویند.
بسکتبال ایران دوران پس از پیروزی انقلاب را تا سالهای دهه 70 شمسی بدون مربی خارجی سپری کرد اما از آغاز این دهه مربیانی از شوروی سابق وارد ایران شدند مانند والری لوییچکین روس و ویتالی زاستاخوف که اهل قسمت جدا شده ارمنستان اتحاد جماهیر بود.
این مربیان تحت تاثیر نظام کمونیستی، ارتباط سرد و کم اثری در بسکتبال ایران داشتند هر چند آموزههای پایهای لوییچکین برای بازیکنان و مربیان جوان آن سالها تجربیات مناسبی به همراه داشت و نسل خوبی از بازیکنان در سطح اول بسکتبال از این آموزهها بهره مند شدند، اما در مجموع نداشتن ثبات لازم در زمینه استخدام مربیان خارجی و نشناختن روشها و کارکردهای موثر آنها، پایداری در موفقیت را برای بسکتبال ایران همراه نداشت.
این رویه تا سال 2000 میلادی ادامه پیدا کرد و تا این زمان مربیان زیادی چه داخلی چه خارجی برای هدایت تیم ملی بزرگسالان برگزیده شدند اما در مراحل پایانی بخت با ایرانیها زیادتر بود و مربیان ناکارآمد خارجی بعد از مدت کوتاهی کار در ایران، دستشان رو میشد و باید بسکتبال ایران را ترک میکردند.
در سال 2000 با شکل گیری حرکتهای جدید در بسکتبال ایران و عبرت آموزی از شکستهای دهههای گذشته بسکتبال در استخدام مربیان خارجی، فدراسیون علی غضنفری در پی برگزاری رویدادهای بینالمللی باشکوهی به نام «ورزش و ملتها» تصمیم گرفت از تجربیات به دست آمده در این رقابتها به نحو شایستهای استفاده کند. بر این اساس مذاکره با مربیان سرشناس آن روزهای روسیه، مجارستان و آلمان آغاز شد. تیم پرم روسیه که با هدایت سرگئی بیلوف چهره سرشناس بسکتبال شوروی سابق به ایران آمده بود، فرصتی را برای مسئولان وقت فدراسیون ایجاد کرد تا مذاکراتی با بیلوف داشته باشند.همین طور گفتوگوهایی با مربیان آلمانی صورت گرفت. هر چند هیچکدام ازاین مذاکرات به نتیجه نرسید اما ورای این چانهزنیها، میل و انگیزه بسکتبال ایران برای بیرون آمدن از رخوت و ایستایی آن روزگاران بود که در مذاکره با مربیان خارجی آشکار شده بود.
چند ماه بعد از این گفتوگوها بالاخره بسکتبال ایران توسط آژانسی به نام «گلوبال اسپرت» با گری لیمون مربی آمریکایی آشنا شد. او هدایت تیمهای جوانان و امید قطر را برعهده داشت و مدتی هم با تیم ملی این کشور کار کرده بود. لیمون با جوانان قطر دوم آسیا شد و به همراه این تیم در رقابتهای جهانی شرکت کرد. کارنامه خوب گری لیمون در یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس و ارتباط عمومی بسیار خوب این مربی، مسئولان فدراسیون بسکتبال را برای توافق نهایی با او مجاب کرد. به این ترتیب گری لیمون آمریکایی به مدت دو سال هدایت تیم ملی را بر عهده گرفت. او در این سالها که به دوران گذار بسکتبال ایران معروف است، نتوانست دوام بیاورد و بسکتبال همچنان در منطقه غرب آسیا سرگردان بود.
حرکت نو با نسل نو
بعد از این مربی و تغییر نسلی که در تیم ملی توسط سعید ارمغانی به وجود آمد، سایههای تردید از بالای سر اعتماد به جوانان کنار رفت تا اینکه نناد ترایکوویچ تیم ملی را بعد از دو دوره دوری از مرحله نهایی جام ملتهای آسیا در سال 2003 به این رقابتها برد. درست زمانی که هیچ کدام از افرادی که بانی تغییرات در بسکتبال ایران بودند دیگر حضور نداشتند و فدراسیون مشحون کارها را در دست گرفته بود.
طی این سالها بسکتبال ایران به مربیان یوگسلاوی سابق روی خوش نشان داد. هر کدام از این مربیان از تکههای جدا شده یوگسلاوی وارد ایران میشدند. ولادیمیر بوسنیاک دیسیپلین محض ترایکوویچ را در تیمهای ملی کنار گذاشت اما قبل از جام ملتهای 2005 آسیا دیگر دوام نیاورد و از مرزهای ترکیه درست زمانی که تیم ملی در تدارک رقابتهای دوحه قطر بود، به کشورش بازگشت.
پیدا شدن سر و کله فردریک اونیکا مربی نیجریه–آمریکایی در همان سال کمی عجیب به نظر میرسید بویژه از این لحاظ که او را مربی پایهای بسکتبال میشناختند. با وجود این اونیکا با تیم ملی در بازیهای آسیایی 2006 دوحه توانست مدال برنز را بعد از 55 سال نصیب ایران کند و این آغاز افتخارآفرینیهای نسل طلایی بسکتبال ایران بود که بنای اصلی آن را سالها پیش مربیان داخلی و خارجی گذاشته بودند.
گسترش ارتباطات بینالمللی بسکتبال به مسئولان فدراسیون کمک کرد دید بازتری به مقوله تیم ملی داشته باشند. آنها بازیکنانی در اختیار داشتند که در وهله نخست جوان بودند و در قدم بعد باانگیزه و روحیه مبارزهطلبی داشتند بنابراین باید سرمربی خارجی با توجه به همه جوانب برگزیده میشد. ارتباط با برخی از مسئولان فدراسیون جهانی بسکتبال مانند زوران رادویچ مسئول توسعه و ترویج این فدراسیون، فرصت خوبی بود تا او هموطنش رایکوترومن را به بسکتبال ایران معرفی کند.کسی که نظم و انضباط خاص بسکتبال صربستان را به همراه داشت و با شناخت توانمندیهای ستارگان بسکتبال، تیم ملی را برای نخستینبار در تاریخ این ورزش در آسیا قهرمان کرد و به المپیک 2008 پکن فرستاد. ترومن حضور در المپیک را با ایران در کارنامهاش ثبت کرد و سپس روانه فیلیپین شد.
بسکتبال ایران که از مربیان صرب خاطره خوبی داشت این بار با وسلین ماتیچ توافق کرد و علاوه بر قهرمانی دوباره در آسیا، برای نخستین بار سهمیه بازیهای جهانی 2010 ترکیه را گرفت. اعتماد مسئولان بسکتبال به ماتیچ در جام ملتهای 2011 آسیا از این مربی سلب شد تا وی جای خود را به مهمت بچیروویچ بدهد. این مربی اهل اسلوونی بود که در سال 2013 محصول آماده و باتجربه دو بار قهرمانی در آسیا را برای سومین بار بر قله بسکتبال آسیا نشاند و بسکتبال ایران یک بار دیگر به مسابقههای جهانی 2014 اسپانیا راه یافت.
با سیر موفقیتهای تیم ملی بسکتبال با مربیان خارجی، فدراسیون بسکتبال نتوانست رابطه معقولی بین موفقیتهای این گروه در راس تیمهای ملی با مربیان داخلی ایجاد کند. مربیان داخلی بیشتر در باشگاهها فعال شدند و حتی عدهای از آنها برای اثبات وجود خود، رقابتهای جام باشگاههای آسیا را فرصتی برای ابراز وجود برابر همتاهای خارجی خود تلقی میکردند.
مصطفی هاشمی و مهران شاهین طبع بیشترین تعداد قهرمانی با تیمهای باشگاهی ایران در سطح آسیا را به دست آوردند گرچه منتقدان نزدیک به فدراسیون آنها معتقد بودند قهرمانی با حضور تاپترین بازیکنان خارجی در کنار تعدادی از نسل طلایی بسکتبال ایران در آسیا هنر نیست!
ساختارسازی؛ حلقه گمشده بسکتبال
در فدراسیون قبلی یکی از دلایل مهم به بکارگیری مربی خارجی در ردههای بزرگسال، نتیجهگرایی بود. فدراسیون با این رویکرد بقای خود را در گرفتن نتیجه از رویدادهای بینالمللی میدید، بنابراین با استخدام مربی خارجی و جنبه فراملی بخشیدن به کار او در فدراسیون سعی در پذیرش افکار عمومی داشت، به این معنا که فقط مربی خارجی میتواند سکاندار تیم ملی باشد، روی این اصل ابعاد فعالیتهای مربیان خارجی در بسکتبال گستردهتر شد. مربی با کیفیت خارجی نیاز همیشگی ورزشهاست، کسی که قادر باشد استراتژی توسعه و پیشرفت را با ایده و اندیشههای خود تامین کند با وجود این درباره استخدام اینگونه مربیان حرفی نیست.
فکر مدال در بسکتبال هر چند موقعیت تیم ملی را در آسیا محکم کرد اما اصرار روی این تفکر از سالهای گذشته تاکنون ساختارسازی بسکتبال را به مخاطره انداخته است. به باور بسیاری از فدراسیونها از جمله بسکتبال، مربیان خارجی تجربه، دانش و تخصص دارند و رقم قرارداد آنها هر چقدر باشد مهم نیست، زیرا باور نتیجهگرایی آنها به جامعه رخنه کرده و اینک جامعه هم نتیجهگرا شده است. در چنین شرایطی همه از مربی خارجی بیشتر از همتای ایرانی انتظار دارند نتیجه بگیرد بر این اساس فقر ورزش در بخشهای مختلف نادیده گرفته میشود، زیرا همه فقط به دنبال نتیجه هستند.
در شرایط کنونی که فدراسیون بسکتبال با سرپرست اداره میشود، سمت و سوی برنامههای تیم ملی مانند 40 سال گذشته که از ورود مربی خارجی به ایران میگذرد، ابتدا بر محور استخدام مربی خارجی میچرخد گرچه نگاه نتیجهگرا در گذشته و سلب اعتماد از مربیان داخلی، در مقطع کنونی چارهای جز این باقی نگذاشته است از اینرو همچنان باید منتظر نشستن مربی دیگر خارجی روی نیمکت تیم ایران بود.
دانش مربیان خارجی لازمه پیشرفت بسکتبال است اما از سوی دیگر نباید از این اصل غافل شد که بسکتبال ایران برای توسعه پایدار و پایهریزی اصول روزآمد مدیریتی و علمی بسکتبال به مدت چهار سال آینده و شناسایی راهکارهای توسعه همراه با طرحهای راهبردی برای رسیدن به توسعه پایدار نیازمند بازمهندسی الگوهای مدیریتی در تمام زمینهها بویژه در نوع انتخاب و نحوه استخدام مدرسان و مربیان خارجی است. نظیر این برنامه را میتوان در فدراسیون والیبال پیدا کرد جایی که این فدراسیون با آوردن ولاسکو، از توانمندیهای والیبال ایران در توسعه یافتگی بیشتر و آوازه جهانی این ورزش استفاده میکند و در ادامه همان روشهای توسعهای، با اسلوبودان کواچ کارکردهای موثر مدیریتی در زمینه استخدام مربیان به روز دنیا را آشکار میسازد.
محمد رضاپور / گروه ورزش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد