حتی پیش آمده که قهرمان اول یک مجموعه چندین و چند قسمتی میشوند. زنان ایرانی در سالهای اخیر وزن و اعتبارشان در سریالهای ایرانی را به اندازه نقشآفرینی و تاثیرگذاریشان در جامعه بالا بردهاند و سنگین کردهاند. دیگر قرار نیست تاثیرشان تنها به آوردن چای و پهن کردن سفره و دعا و آه و ناله و لعن نفرین خلاصه و محدود شود. این روزها گاه تمام اتفاقات یک سریال بر مدار یک زن میچرخد و زنان قهرمانان بیچون و چرای آن هستند.
روزگاری نهچندان دور، قریب به اتفاق نقشهایی که برای زنان نوشته میشد حاشیهای بود و فرعی. اکثرا در کنش و واکنشهایی که در بستر اثر اتفاق میافتاد تنها یک نظارهگر بودند و بس. گاه توصیههایی میکردند یا نصیحتهایی؛ تحریک و تحریص میکردند یا هشدار و انذار میدادند، اما خود به صورت مستقیم و بیواسطه نقش چندانی در وقایع و اتفاقات نداشتند و اصولا نمیتوانستند که داشته باشند. این روزها اما کار بر مدار دیگری میچرخد. زنان چنان پر و بال و قدرت گرفتهاند که نبض بیننده را در دست بگیرند و یکتنه داستان را پیش ببرند. برای نشانه آوردن بر این مدعا، احتیاجی به نقب زدن به گذشتهها نیست؛ آدرسش همین نزدیکیهاست. سریالهایی که همین اواخر پخش شد یا در حال پخش است. سریال «گذر از رنجها» اساسا بر مبنای زندگی یک زن از ایام طفولیت تا کهولت اوست و شخصیتی به نام دنیا همهکاره ماجرا. در مجموعه شبکه پنج «آخرین بازی»، بانوان هستند که تمام مسئولیتهای اجرایی را قبضه کردهاند و مردان را بهدنبال خود میکشانند. یکی مدیرعامل یک باشگاه فوتبال میشود و آن دیگری رقیبش و چشم طمع دوخته به پست و مقامش؛ در این میان، مردان همه به نوعی در پی آنها و دنبالهرویشان. کمی به گذشته بازگردیم؛ زنان سریال «همه چیز آنجاست» نقشهای محوری و تعیینکننده داشتند در پیش رفتن داستان آن. شخصیت سحر پاکزاد با بازی آشا محرابی در مقابل بدمن سریال فانی نهتنها کم نمیآورد که آنقدر تقلا کرد و شاخ و شانه کشید که تمام قسمت پایانی سریال را به ماجرای خود اختصاص داد و معمایی شده بود راز قتل او. به گذشتهترها هم که رجوع کنیم بیش و کم به مجموعههایی میرسیم که زنها نقشهای محوری در آن داشتند و حضورشان تاثیرگذار بود و پررنگ؛ مثالهایش هم پس از باران، دوران سرکشی، آشپزباشی، ثریا و...
نکته قابل تامل دیگر اینکه در این مجموعهها زنانی با مطلع و خاستگاههای متفاوت نشان داده میشوند و تنوع شخصیتیشان محدود و انگشتشمار نیست. قضا را ببین، موفقیت و کامیابیشان هم ربطی به جایگاه ابتدایی اجتماعیشان و طبقهای که از آن برخاستهاند ندارد. دنیای سریال گذر از رنجها با این که از کودکی با یک محرومیت از تحصیل ناخواسته مواجه بوده است اما لیاقت نشان میدهد و قد میکشد و در مقایسه با کتایون که تحصیلکرده است و دانشگاه رفته و برخاسته از خانوادهاش پایتختنشین و اشرافی، در نهایت گلیم خودش را بهتر از آب بیرون میکشد. حتی ظفر زنان در تاثیرگذاری در خط داستان وابسته به شغل و فعالیت کاری بیرون از خانهشان هم نیست؛ گاه یک زن خانهدار میتواند تاثیرات بسیار ژرفتر و ماندگارتری در قصه اثر از یک زن امروزی تماما مشغول داشته باشد. در سالهای گذشته زنانی متعلق به همه اقشار جامعه در مجموعههای تلویزیونی حضور داشتهاند؛ پررنگ و تاثیرگذار، از دکتر و مهندس و وکیل گرفته تا پرستار و معلم و خانهدار.
ظرافت و پیچیدگیهای روحی و روانی زنان، بار دراماتیک شخصیتیشان را بالا میبرد و این امکان را به نویسندگان میدهد که در پس وجود چنین شخصیتهایی، گره در کار اندازند و وزن قصه را با حضور آنان غنی و سنگین کنند. زنان شاید زنان جنس لطیف باشند که هستند اما لطافتشان دلیلی بر ضعف و ناتوانیشان نیست، به قطع و یقین. اتفاقا ترکیب ظرافت و استقامت است که خود جذابیتآفرین میشود و داستان را به جلو میبرد و مخاطب را همراه و همدل میکند. نگاهی به تاریخ ایرانزمین موید این است که حضور و تاثیر زنان در وقایع و اتفاقات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور غیرقابل انکار و چشمپوشی است. نسوان ایرانی همپای رجالش در رویدادهای تاریخی این مرز و بوم نقشآفرینی کردهاند. آنها در فعالیتهای مختص به خود هم کوشا بودهاند و حقوق حقه خود را ستاندهاند؛ لااقل بخشی از آن را. این روزها که دیگر همه چیز بر وفق مراد خانمهاست البته و میروند که همه پایگاههای علمی و اجتماعی را یکی پس از دیگری فتح کنند.
واقعیت این است که زنان دیگر حاشیهنشینان دیروزی نیستند، چه در بستر جامعه و چه در آثار نمایشی.
محسن محمدی / گروه رادیو و تلویزیون
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد