بدون هیچ دلیل خاصی این هفته او را به صفحه گپ قاب کوچک دعوت کردیم.
شاید اولین چیزی که از نام و چهره شما متوجه شدهایم شاد و پرانرژی بودنتان است، درست است؟
بله. چون با این روحیه مشکلاتم را حل و بهتر فکر میکنم. در نهایت نتیجه خوبی هم به دست میآورم.
به نظر شما این شادی از کجا میآید؟
از اینکه خودم را هیچ میدانم. وقتی آدم هیچ باشد چیزی ناراحتش نمیکند. همین بودنش باعث شادیاش میشود.
و چه چیزی این آقای شاد را شادتر میکند؟
وقتی از کاری لذت میبرم شادتر میشوم.
یعنی چه؟
لذت بردن و شادی برایم عوامل مختلفی دارد.
میشود چند مثال بزنید؟
به طور مثال حس خوبی که از مخاطب میگیرم برای من لذتبخش و شادیآور است. وقتی من از کاری لذت میبرم مطمئن هستم که حداقل مخاطب نیز از آن کار لذت برده است. این روند تصاعدی بالا میرود.
و متقابلا از چه چیزی ناراحت میشوید؟
خداوکیلی تا حالا از چیزی ناراحت نشدم.
شوخی میکنید! مگر میشود؟
نه، جدی میگویم. چون من معلم اخلاق دیگران نیستم. سعی میکنم اگر اتفاقی میافتد به دیگران کمک کنم و از هیچ چیز ناراحت نمیشوم.
به نظر شما نشانه شادی در آدمها چیست؟
یعنی یک حس امنیت وقتی کنار دیگران هستید.
و این امنیت از نگاه شماچه تعریفی دارد؟
یعنی دیگران بتوانند در کنار شما براحتی حرف بزنند. نق بزنند و انتقاد کنند. همراه شما باشند و گله کنند. در کل شما را غریبه ندانند.
شما آدم انتقادپذیری هستید؟
انتقادپذیر هستم اما به شرطی که علم منتقد از من بیشتر باشد. نگاه منتقد باید یک نگاه علمی و کارشناسانه باشد نه صرفا احساسی. البته از نگاه احساسی نیز استقبال میکنم اما خوشحال میشوم که منتقد سواد علمی بیشتری نسبت به من داشته باشد تا انتقادش برایم درس شود.
آدم سحرخیزی هستید؟
بله، بسیار سحرخیز.
ساعت چند از خواب بیدار میشوید؟
معمولا ساعت 5 صبح که نماز صبح را میخوانم. بعد از نماز هم دیگر خوابم نمیبرد.
بعدش چه کار میکنید؟
بعدش خودم صبحانه درست میکنم و تلویزیون را روشن میکنم. زیاد سر و صدا میکنم تا بچهها نیز بیدار شوند.
کسی اعتراض نمیکند؟
البته گاهی هم با مخالفت شدید اعضای خانواده روبهرو میشوم. (میخندد) چون من شبها زود میخوابم. یعنی سعی میکنم 10 شب بخوابم.
چرا؟
چون بهترین زمان برای یک خواب آرام و درست است. اما برخی اوقات که تلویزیون میبینم یا کاری پیش میآید به ساعت 12 شب و بعد از آن هم میرسد. اما هر ساعتی که بخوابم صبح زود بیدار میشوم.
از سحرخیزی گفتید، ما هم یاد صبح بخیر ایران افتادیم...
صبح بخیر ایران ارتباط خوبی با مردم بود. من الان کمتر میروم صبح بخیر ایران. یک سالی است که فقط پنجشنبهها میروم. اما هنوز مردم مرا با صبح بخیر ایران میشناسند.
از آن روزها خاطرهای هم دارید؟
مخاطبی را دیدم که در رشته تحصیلیاش دکترا گرفته بود. مرا دید و گفت من دوم دبستان بودم و با دیدن شما و شنیدن صدایتان در برنامه صبح بخیر ایران به مدرسه میرفتم. خوشبختانه در برنامههای مختلفی که داشتم ارتباط میان مخاطبان برقرار شد.
شاید به خاطر صداقت در اجراست.
شاید. چون من واقعا شو و خودنمایی در اجرا ندارم. مثل این میماند که خیلی راحت روی آنتن دارم با مردم حرف میزنم.
اما به نظرم صداقت تنها نمیتواند مخاطب را جذب کند.
راستش پشت حرفهای من بار سیاسی و منظوری وجود ندارد. خیلی صادقانه و شفاف حرف میزنم. حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
اهل سفرهم هستید؟
بله، به سفر کردن علاقه دارم.
و خسته هم نمیشوید؟
از قدیمترها یاد گرفتهام که حرکت کردن باعث نشاط میشود. من هم دوست دارم همیشه در حرکت باشم.
خیلی از برنامههای شما را که دیدهایم در سفر بودهاید.
دقیقا همین طور است. چون وقتی از تهران بیرون میروم تازه زندگی من شروع میشود. جایی که خیلی خستهام میکند همین تهران است.
چرا اینطور فکر میکنید؟
چون در تهران زمان را از دست میدهم. مثلا در ترافیک میمانم و بسرعت روزم به شب میرسد و من کاری انجام ندادهام. اما در شهرهای دیگر چون فضا کوچکتر است و ترافیک کمتری دارد آدم سریعتر و چابکتر به کارهایش میرسد.
چقدر مطالعه میکنید؟
الان به خاطر کاری که دارم بیشتر مطالعات و تحقیقات میدانی دارم. سعی میکنم بیشتر روزنامه بخوانم و در شبکههای مجازی چرخی بزنم.
پس باید کتابخانه خوبی داشته باشید؟
بله، من کتابخانه خوبی دارم. قدیمترها خیلی کتاب میخریدم و خیلی کتاب میخواندم. اما الان کمی تنبل شدهام. البته زمان هم کم میآورم. با خودم میگویم امشب این کتاب را میخوانم اما شب که میشود پلکهایم را با چوب کبریت نگه میدارم.
آخرین کتابی که خواندید یادتان هست؟
نه،. اما کلاس اول بودم کتاب بابا آب داد، نان داد را یادم هست. (میخندد)
چقدر سینما میروید؟
خیلی دوست دارم با خانوادهام به سینما بروم. چون همسرم هم بسیار به سینما رفتن علاقه دارد. اما چند سالی است شرایط تغییر کرده و میتوانیم همان فیلمهای روی پرده را با کمی تاخیر، در خانه ببینیم.
ورزش چطور؟
باشگاه ورزشی میروم، چون ورزش برای سلامت مفید است، مخصوصا برای من که کمی ناراحتی قلبی دارم و در دو رگ قلبیام فنر گذاشتهام.
چرا؟
به خاطر استرس کاری رگ قلبم گرفت اما حالا خیلی خوبم و مزاحم کارم نیست. بیشتر به مرکز بازآفرینی شهید رجایی میروم. اما چند وقتی است این رفتنها یک خط در میان شده.
اما مگر میشود که آدمهای شاد و پرانرژی و سحرخیز قلبشان درد بگیرد؟
بیشتر به خاطر استرسهای کاری است. به خاطر اینکه دوست ندارم دیر به کارم برسم. بعد از این همه سال کار کردن (نزدیک به 30 سال) حتی یک ثانیه در کارم تاخیر نداشتهام. حتی گاهی شده وقتی پروازم ساعت 5 است من ساعت 3 فرودگاه بودهام. یا مثلا جایی قول دادم که سر ساعت مشخصی برسم. به همین خاطر خیلی سعی میکنم آدم خوشقولی باشم.
پس آدم خوشقولی هم هستید.
دقیقا. چون ما آدمهای پخش زندهای هستیم. اصلا هم با کسی تعارف نداریم اگر دیر برسد.
موسیقی هم گوش میکنید؟
بله، همه چیز گوش میکنم؛ از خالتور بگیر تا کلاسیک.
یعنی هر چه به دستتان برسد گوش میکنید؟
هر موسیقی که خوشم بیاید گوش میکنم. گاهی با یک موسیقی جاز حالم خوب میشود و گاهی یک تکنوازی آرامم میکند. کلا موسیقی را دوست دارم.
پس به حس و حال درونیتان مربوط است؟
بله دقیقا. گاهی هم شده خانوادهام یک موسیقی گوش میدهند که من هم با آن ارتباط برقرار میکنم. اتفاقا من در خانه دستگاههای صوتی بسیاری دارم. من انواع و اقسام دستگاههای پخش صدا را دارم.
تا حالا شده سر برنامه زنده سوتی بدهید؟
اصلا زندگی من بر مبنای سوتی طراحی شده است. (میخندد)
چرا؟
چون برخی از کارها ملکه ذهنم شده است. مثلا حین آموزش رانندگی خیلی دقت میکنید که از دنده دو به سه بروید. اما وقتی دستتان روان شد دیگر همین طور دنده عوض میکنید. من هم در کارم روان جلو میروم. نمیدانم در صدم ثانیه چه میخواهم بگویم. اما اگر سوتی خاصی در برنامه زنده داشته باشم همان جا روی آنتن درست میکنم و از آن سوتی رد نمیشوم.
که خیلیهایشان طبیعی است.
بله، اگر این اتفاقات نیفتد غیرطبیعی است.
خیلی خانوادهدوست هستید؟
خیلی زیاد. بهترین تفریح من در جمع خانواده بودن است. همین الان که با شما هم حرف میزنم در خانه و در اتاق کارم هستم.
چند فرزند دارید؟
دو فرزند. یک دختر و یک پسر
با خانواده رستوران هم میروید؟
بله. بسیار آدم شکمویی هستم. دوست دارم رستورانهایی بروم که غذای خاصی دارد. مثلا اسم بعضی غذاهای خاص سخت است. من ده بار از روی آن مینویسم تا یاد بگیرم. (میخندد)
برخوردهای مردم موقع غذاخوردن شما را ناراحت نمیکند؟
نه اصلا. گاهی عکس میگیرند و گاهی امضا. خیلی از آنها اجازه میگیرند و بعد عکس میگیرند و یا بعد از غذا خوردن جلو میآیند. مردم خیلی رعایت میکنند. آنهایی که میگویند اذیت میشوند پیازداغش را زیاد میکنند.
بهترین دوست و رفیق شما در زندگی چه کسی است؟
همسرم.
شیرینترین اتفاق زندگیتان چه بوده؟
ازدواج با همسرم و تولد فرزندانم.
و تلخترین اتفاق؟
ندارم.
میخواهید بگویید تلخی در زندگی شما اصلا معنی ندارد؟
نه، اصلا معنا ندارد. چون زندگی هیچ تلخیای ندارد. حتی مرگ هم جزئی از زندگی است. حتی من گریه کردن در برخی از مراسم ترحیم را هم بلد نیستم.
فکر نمیکنید دیگر دارید اغراق میکنید؟
نه. بعضیها میگویند این چه بیخیال است. اما این طور نیست من هم میفهمم معنای مرگ و از دست دادن را، اما حس نمیکنم اتفاق بدی افتاده است چون مرگ هم جزئی از زندگی است.
میخواهید بگویید از مرگ هم نمیترسید؟
اصلا، منتظرش هستم.
فرانک قنبری / قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد