استاد اقتصاد دانشگاه تهران در گفت‌وگو با جام‌جم آنلاین:

بازگشت کوپن یعنی بی‌ارادگی دولت برای سروسامان دادن به اقتصاد

با دکتر ابراهیم رزاقی، کارشناس ارشد اقتصادی

یارانه، قدرت خریدش را از دست داده است

دکتر ابراهیم رزاقی، موهایش را در اقتصاد ایران سپید کرده است. وی ترجیح می‌دهد همواره از ریشه و بن مشکلات اقتصاد ایران سخن بگوید؛ سخنانی که گاه ممکن است ساده و به دور از کرشمه‌های آکادمیک و مد روز به نظر برسد، اما معانی عمیقی در خود نهفته دارد و خبر از دردهایی می‌دهد که هیچ‌گاه بحثی اساسی برای درمان آن مطرح نشده و به قول معروف همیشه زیرسبیلی رد شده است. نگاهی به متن این گفت‌وگو نیز نشان می‌دهد پاسخ‌های این استاد دانشگاه تهران چقدر ساده اما عمیق است.
کد خبر: ۷۶۵۱۶۷
یارانه، قدرت خریدش را از دست داده است

به نظر شما هدفمندی یارانه‌ها تاکنون چگونه اجرا شده و آیا شیوه اجرای آن قابل دفاع بوده است؟

من فکر می‌کنم هدفمندی یارانه‌ها حتی با آن سطحی که مجلس تصویب کرده بود، جلو نمی‌رود. برای این‌که مجلس اعلام کرده بود افرادی که امکان مالی دارند نباید یارانه دریافت کنند، اما دولت همچنان این موضوع را ادامه می‌دهد. در نتیجه نام این چیزی که در حال اجراست را نمی‌توان هدفمندی گذاشت. دومین نکته که برای سرنوشت یارانه‌بگیران بسیار مهم است این که یارانه حدود 45 هزار تومان چند سال پیش اکنون بنا بر محاسبات صورت گرفته 15 هزار تومان بیشتر ارزش ندارد. پس این یارانه قدرت خریدش را هم از دست داده، اما همین حداقل هم بهتر از هیچ است به این دلیل که اگر همین یارانه هم نباشد، برای خیلی از مردم مشکل ایجاد می‌شود. از سوی دیگر موضوعی که بسیار اهمیت دارد این‌که ما چرا اقتصاد کشورمان را با این ظرفیت و پتانسیل عظیم، به گونه‌ای اداره کردیم که هم در اثر تورم و هم در اثر بیکاری، کالا از خارج وارد و اشتغال را از داخل به بیرون منتقل کرده‌ایم؟ در این میان اجازه داده‌ایم فعالیت‌های دلالی نیز رشد کنند که یکی از اثرات آن این بود، افرادی که خانه نداشتند نتوانستند سقفی برای خود تهیه کنند و این خرید و فروش‌های دروغین عده‌ای را پولدار اما برای اقتصاد تورم ایجاد کرده است. لذا می‌توان نتیجه گرفت با منش و روش فعلی اقتصادی که داریم، خانواده‌های فقیر، فقیرتر می‌شوند و پولدارها پولدارتر.

متاسفانه دولت‌ها هم اصلا به این موضوع توجه نکردند. طبق اصل 43 قانون اساسی همه باید دارای کار باشند و از قبل کارشان باید بتوانند زندگی‌شان را تامین کنند. اگر این اصل اجرا شود، دیگر مردم نیازی به دریافت یارانه ندارند. ضمن این‌که پیشتر هم عرض کردم، یارانه اکنون به طبقات پولدار هم تعلق می‌گیرد در صورتی که تمام این یارانه‌ها باید از وصول مالیات از طبقات ثروتمند و از فعالیت غیرتولیدی گرفته شود که هم نیاز بودجه به درآمد نفتی کم شود و از بین برود و هم از نظر عدالت اجتماعی ما کار درست‌تری انجام داده باشیم. به این دلیل که فاصله طبقاتی با این کار کم خواهد شد، اما در شرایط فعلی فاصله طبقاتی رو به ‌افزایش است.

راهکار شما در این خصوص چیست؟

به نظر من باید به اقتصاد کشور به گونه دیگر نگاه شود که مسئولان مربوط فاقد این نگاه هستند و آن نگاه قانون اساسی و استقلال اقتصادی در همه زمینه‌های اقتصاد است. همچنین باید از فعالیت‌هایی که تولیدی نیستند جلوگیری شود و مالیات برای کارها در نظر بگیرند تا مالیات یک عامل بازدارنده از مشاغل دلالی و غیرتولیدی شوند. با این کار شاهد کاهش فساد نیز هستیم؛ فسادی که در کشور رشد پیدا کرده است.

به نظر شما اکنون باید همین پرداخت یارانه نقدی با روش فعلی ادامه پیدا کند یا این‌که می‌توان این یارانه نقدی را به غیرنقدی تبدیل کرد؟

تجربه کالابرگ در اوایل انقلاب اسلامی و دوره دفاع مقدس، تجربه بسیار عالی و کارآمدی بود. زمانی که می‌خواهیم کالا را از طریق کالابرگ به دست مصرف‌کننده کم‌درآمد برسانیم، باید تولیدی باشد تا مصرف اتفاق بیفتد، در نتیجه حتما باید به تولید کمک شود. این کارهم باید از طریق تعاونی‌ها صورت گیرد و مردم باید مشارکت داشته باشند. در توزیع کالا نیز مردم می‌توانند کمک ویژه‌ای از طریق تعاونی‌ها داشته باشند. در این میان تنها واردات می‌ماند. در شرایط کنونی که همه چیز توسط بخش خصوصی ساماندهی می‌شود باید توجه داشت که بخش خصوصی به دنبال حداکثر سود است. بنابراین ممکن است در ازای پولی که دریافت می‌کند کالای اساسی وارد نکند یا کالایی را وارد کند که تجملاتی باشد و نیاز روز جامعه نباشد. بحث بعدی این است که کالایی که وارد شد درست توزیع شود.

یعنی می‌گویید نیاز به نظارت قوی هم روی واردات و هم روی توزیع است؟

بله، دقیقا. نظارت بیشتری نیاز است که متاسفانه بسیار روی این موضوع غفلت می‌شود. راه‌حل این است که در گذشته وزارت بازرگانی که اکنون با وزارت صنعت ادغام شده در آن زمان کالا را وارد می‌کرد و در اختیار شبکه توزیع تعاونی‌ها قرار می‌داد. در بخش کشاورزی هم تعاونی‌ها وظیفه توزیع را به عهده داشتند. باوجود این‌که کشور در جنگ بود مشکلی پیش نیامد و با حداقل فشار روی مردم کم‌درآمد آن دوران سپری شد، ولی الان دولت سیاست لیبرالی را که امتحان کرده و نتیجه هم نمی‌گیرد را باز اجرا می‌کند. لذا اکنون شاهد این موضوع هستیم که باوجود تورم در کشور، ارزش این یارانه نقدی هر روز پایین‌تر می‌آید و هیچ برنامه‌ای درخصوص بیکاران ارائه نمی‌شود و برخی افراد از همین یارانه نقدی امرار معاش می‌کنند در صورتی که باید برای آنها اشتغال ایجاد شود. عرض کردم اگر کار وجود داشته باشد دیگر نیازی به یارانه نیست. لذا اگر همان‌طور که شما در سوال خود اشاره کردید یارانه نقدی به غیر‌نقدی تبدیل شود بسیار بهتر خواهد بود. البته ابتدای اجرای این طرح برخی معتقد خواهند بود که مردم کالا‌ها را می‌فروشند، اما مساله اینجاست که همان کالاها نیاز اصلی خانوار است و بعد از مدتی افراد به جای این‌که کالا را به نقدینگی تبدیل کنند، آن را مورد استفاده قرار می‌دهند.

از سوی دیگر باتوجه به تحریمی که الان آمریکایی‌ها در چارچوب جنگ اقتصادی تشدید می‌کنند و هر روز شاهد کاهش قیمت نفت و به تبع آن کاهش درآمد کشور هستیم، اما اکنون بسیاری از مسئولان ما به این موضوع توجه نمی‌کنند. صریح بگویم این‌طور که شرایط پیش می‌رود و در پی کاهش بیشتر قیمت نفت، بخش مهمی از مایحتاج اساسی مردم توسط واسطه‌ها احتکار می‌شود و این کار کردن باعث می‌شود به طبقات پایین فشار زیادی وارد بیاید، برخی مردم پول ندارند کالا بخرند. آن وقت چه اتفاقی قرار است بیفتد. در زمان قبل از رضاشاه و قبل از او که انگلیسی‌ها در ایران تصمیم‌گیرنده بودند، حدود ده میلیون نفر از مردم کشور به دلیل گرسنگی و تغذیه نامناسب تلف شدند. در آن زمان انگلیسی‌ها راه‌های ایران را برای واردات گندم بستند و همه گندم‌های ایران را هم خریداری کردند. در این صورت باید گفت چه کسی از مردم فقیر حمایت خواهد کرد؟ اگر این اتفاق در کشوری بیفتد بعد از مدتی کشور فلج می‌شود و مردم آن کشور انواع بیماری‌های واگیردار را می‌گیرند و تلف می‌شوند. این حرف‌ها فانتزی نیست، مرگ فقط برای همسایه نیست. این طرح‌هایی است که آمریکا قطعا در نظر دارد. تجربه جهانی این کشور نشان می‌دهد و ما باید از ادامه این وضع جلوگیری کنیم.

چگونه این کار را باید انجام دهیم؟

در اولین قدم باید ایمنی در برابر واردات و رشد تولید به وجود بیاوریم. دولت همه جوانبی را که ممکن است وضع وخیم‌تر شود را در نظر بگیرد، اما متاسفانه نادیده می‌گیرد و فقط به دنبال این است که نفت را بفروشد و واردات انجام دهد و توسط بخش خصوصی آن را در بازار توزیع کند. در این صورت نهاد اجرایی که دولت است اصلا کاری ندارد که کدام اقشار می‌تواند به راحتی کالاهای اساسی را تهیه کند و برخی چنین توانایی دارند یا خیر.

هدفمندی یارانه‌ها با این رویکرد اجرا شد که افراد فقیر سطح‌ در آمدی‌شان ارتقاء یابد، اما روشی که در دولت دهم کلید خورد به این‌گونه بود که همه خانوارها در فهرست توزیع پول قرار گرفتند. از سوی دیگر قرار بر این بود که مصرف منابع انرژی با اصلاح قیمت‌ها کمتر شود. از طرفی هم دولت رویکردش این بوده که برای مردم رفاه و امنیت اقتصادی به وجود بیاورند و یکی از اهداف اجرای هدفمندی یارانه‌ها نیز همین بود. حال سوال اینجاست که چه مدت طول خواهد کشید که اجرای اصولی هدفمندی یارانه‌ها که کاهش فاصله بین اقشار ضعیف و پردرآمد است به سر منزل مقصود برسد؟

یارانه نقدی را دیدید که چه به روزگارش آمده است. به این موضوع اشاره کردم که اکنون قدرت خرید 45 هزار تومان شده 15 هزار تومان و این کمک تقریبا دو‌سوم ارزش خود را از داده است. باتوجه به این‌که در کشور تورم وجود دارد هر سال از ارزش این مبلغ کاسته خواهد شد. مساله‌ای هم که ما بیاییم قیمت بنزین و سوخت را بالا ببریم با آسیب افزایش قیمت در کالاهای دیگر روبه‌رو خواهیم بود. دولت هم واقعا اراده‌ای در این زمینه ندارد که قیمت‌ها را کنترل کند و نگذارد قیمت‌ها روند رشد را طی کنند. اینها همه نشان‌دهنده این است که دولت مسائل اقتصادی را از زاویه دید به قول امام راحل‌(ره) کوخ‌نشینان نمی‌خواهد حل کند. شرایط باید به گونه‌ای باشد که همه افراد جامعه بتوانند با یک کار زندگی خود را اداره کنند. با توجه به این‌که اکنون حدود 10 تا 15 میلیون نفر بیکار هستند.

دولت‌ها تنها به این موضوع فکر می‌کنند که مواد خام مانند نفت خام را صادر و همه نیازها را وارد کنند. با این کار هر روز شاهد رشد بیکاری و فقر هستیم. راه اصلی این است که مصرف را از تولید داخل تامین کنیم. هرچند گران‌تر از تولید خارجی و واردات دربیاید. ما اکنون برای دلار صد درصد یارانه در نظر می‌گیریم و به آن اختصاص می‌دهیم. قیمت واقعی دلار با توجه به تورم سالانه و عوامل موثر 8000 تومان است، اما دولت آن را با قیمت 2700 تومان عرضه می‌کند. البته من همین مدت کوتاه را می‌گویم، اما اگر سال‌ها گذشته را هم ملاک قرار دهیم اختلاف بیشتر از این اعداد است. به همین دلیل است که سود واردات اکنون از تولید بیشتر شده است. این روند به آن معناست که مردم به این سمت تشویق شوند که سرمایه را از کشور خارج کنند. به این دلیل که با یارانه‌ای که دولت برای دلار در نظر گرفته به ازای هریک دلار دو دلار به واردکننده تحویل می‌دهد. با این تفاسیر قاچاق کالا هم به راحتی صورت می‌گیرد. چون برای همه اینها ما اکنون یارانه پرداخت می‌کنیم. این نشان می‌دهد که دولت‌ها چیزی به نام دفاع از منافع ملی که در تولید و اشتغال خودش را نشان می‌دهد مورد نظرشان نیست. راه اصلی نجات اقتصاد ایران، ایجاد اشتغال است. ما باید به خانوارهای کم‌درآمد کالا برگ بدهیم و دقت و نظارت داشته باشیم که این کالا برگ‌ها به دست خانوارهای ثروتمند نیفتد تا بازار خرید و فروش و دلالی در آن ایجاد شود. مرحله بعدی که باید به آن توجه کنیم این است که باید به مردم اطلاعات دقیق داده شود.

ما اکنون در یک جنگ اقتصادی هستیم و جنگ اقتصادی مانند جنگ نظامی خودش را نشان نمی‌دهد و خودش را زمانی نشان می‌دهد که خدای ناخواسته چند میلیون نفر از هموطنان از گرسنگی تلف شدند. دولت باید با نظارت قوی با احتکارکنندگان مبارزه کند و در عوض به تولیدکننده و کشاورز کمک کرده و زمینه را برای فعالیت آنها فراهم کند. اینها نکاتی است که به نظر من در شرایط فعلی بحران را کاهش دهد. در آن صورت شمار فقیران در جامعه کم می‌شود و آن دست افرادی هم که کاری از آنها برنمی‌آید، کمک‌های خاص دریافت کنند.

دولت‌ها چگونه باید این شرایط را مدیریت کنند و به نقطه مطلوب برسند؟

تنها با مدیریت جهادی. این مدیریتی که اکنون در دولت‌ها مشاهده می‌شود مدیریت جهادی نیست. این مدیریت‌ها براساس انگیزه‌های نفع‌طلبی و سیاسی بنا شده است. همین حذف نکردن یارانه پردرآمدها به دلیل منافع سیاسی است و دولت مستقر نمی‌خواهد فضای اجتماعی را از دست بدهد.

چه موانعی بر سر هدفمندی یارانه‌ها بود که نتوانست به هدف اصلی خود برسد؟

من فکر می‌کنم دولت‌های ما در این بیست و پنج سال یک تصور لیبرالیستی از اقتصاد داشتند. سیاست‌های تعدیل اقتصادی سیاست‌هایی است که صندوق بین‌المللی پول به 160 کشور ازجمله ایران دیکته کرده است. بسیاری از این کشورها از طریق کودتای آمریکایی اداره می‌شوند، یعنی آمریکایی‌ها به صورت مستقیم یا غیرمستقیم آن کشور را اداره می‌کنند، مانند زمان محمدرضا شاه. اما ایران اکنون یک استقلال سیاسی کامل دارد. دولت‌‌ها باوجود استقلالی که دارند سیاست لیبرالی اقتصادی را به کار می‌برند. با این حال آن کشورها از تولیدکنندگان خود با وجود لیبرال بودنشان دفاع می‌کنند. به‌عنوان مثال زمانی که فولاد چین ارزان‌تر است و صنایع فولاد آمریکا می‌رود که متلاشی شود، آمریکا برخلاف قوانین سازمان تجارت جهانی و اقتصاد لیبرالیستی از واردات فولاد چین تعرفه گمرکی بیشتری می‌گیرد. همچنین زمانی که مشاهده می‌کند تولیدکنندگان داخلی‌اش سودشان کمتر است به آنها یارانه می‌دهد و از تولید داخلی دفاع می‌کند. اداره کشور را هم از طریق وصول مالیات به نسبت درآمد انجام می‌گیرد. یعنی هرچه ثروتمندتر، مالیاتی که باید پرداخت کند بیشتر است. این مواردی که به آن اشاره کردم حتی در لیبرال‌ترین کشورها اجرا می‌شود، اما در ایران اجرا نشده است و این موضوع را باید از مسئولان پرسید. متاسفانه نمایندگان مجلس که قدرت نظارتی بالایی دارند دولت‌ها را مجبور نکردند به وظیفه خود عمل کنند. ضمن این‌که طبق قانون اساسی ما و اصول 43 و 44 وظیفه دولت است که در اقتصاد دخالت کند و صنایعی را که بخش خصوصی به وجود نمی‌آورد خودش به وجود آورد. دولت نباید بی‌جهت روند خصوصی‌سازی را پیش بگیرد. به‌عنوان مثال آموزش و پرورش و بیمارستان‌ها را که آموزش و مشکلات مردم در آن حل می‌شود را نباید خصوصی کند و باید خود ناظر باشد تا رفاه برای همه مردم جامعه به وجود بیاید. در غیر این صورت مردم فقیر به دلیل عدم دسترسی به بیمارستان‌ها و گران بودن دارو زودتر جان خود را از دست می‌دهند، اما پولدارها چند دهه با بیماری زندگی خود را ادامه می‌دهند. چنین روش‌هایی نشان می‌دهد اقتصاد به گونه‌ای اداره می‌شود که بر علیه کم‌درآمدها و نیازمندان است. دولت یازدهم اکنون با سرعت فراوان دارایی‌های خود را به بخش خصوصی واگذار می‌کند، بدون این‌که گزارشی از نتیجه این واگذاری‌ها بدهد.

باتوجه به وضعیت کشور به نظر شما آیا زیرساخت اجرای فاز سوم هدفمندی فراهم است؟

موضوعی که در این میان مطرح است، این‌که اگر همین یارانه نقدی اندک قطع شود، بسیاری از حقوق بگیران نمی‌توانند زندگی خود را اداره کنند در نتیجه با توجه به شرایط فعلی باید با همین روند پیش رفت. ظاهرا هر سال رقم دستمزد و حقوق افزایش یافته، اما به دلیل این‌که به اندازه تورم نبوده بسیاری از خانوارها با مشکل فراوان رو‌به‌رو بودند و فقیرها فقیرتر شدند و پولدارها پولدارتر. به نظر من دولت‌ها به قانون اساسی از نظر اقتصادی اعتقادی ندارند. تجربه دوره دفاع مقدس می‌تواند روند تولید کشور را به سرعت افزایش دهد. یعنی واردات کالاهای اساسی را قطع کند و در انحصار دولت قرار دهد و با نظارت قاطع در این خصوص تصمیم بگیرد و بعد از طریق تعاونی‌های تولید، توزیع و مصرف و ارائه اعتبار به خانوارهای ضعیف و شناسایی شده، درآمد عرضه کند. با این کار همه خانواده‌ها دارای حداقل‌ها هستند. بعد از آن دولت باید از افراد ثروتمند مالیات دریافت کند، همچنین از افرادی که چند خانه دارند و همچنین از افرادی که معاملات سنگین انجام می‌دهند. از همه این افراد باید مالیات‌های سنگین دریافت کند و بخشی از آن را به فقرا اختصاص دهد و مابقی را برای اداره کشور هزینه کند. دولت‌ براحتی می‌تواند بدون فروش نفت، کشور را از طریق مالیات و نظارت اداره کند. الان کشورهایی که نفت ندارند، چه کار می‌کنند؟ متاسفانه دولت‌ها به این مساله اعتقاد ندارند. چون حامی سرمایه‌داران هستند. البته من عمل آنها را می‌گویم چراکه هیچ وقت این موضوع را به زبان نمی‌آورند. دولت فعلی هم اعلام کرده سرمایه‌داری خوب است در حالی که قانون اساسی ما سرمایه‌داری را قبول ندارد.

در میان صحبت‌هایتان به جنگ‌ اقتصادی آمریکا علیه ایران اشاره کردید. در این‌باره بیشتر توضیح دهید. هدف اصلی آمریکا چه افرادی از جامعه ایران خواهد بود؟

نکته‌ مورد نظر، این است که دولت وظیفه خطیر خودش را در شرایط کنونی که جنگ اقتصادی بسیار جدی شده، درک نکرده است. علاوه بر این‌که کم‌کم نمی‌توانیم نفت بفروشیم و باید توجه داشت که تمام واردات ارزی کشور از محل فروش نفت و مواد پتروشیمی و مواد معدنی است. به‌طور قطع و یقین می‌توان این موضوع را مطرح کرد که بعد از ارزان شدن نفت و کاهش صادرات نفت خام، غرب و آمریکا سراغ ارزان کردن مواد پتروشیمی خواهند رفت. بعد از آن‌که پتروشیمی را هم برهم زدند سراغ ارزان‌سازی مواد معدنی می‌روند، لذا از این طریق نمی‌توان ایران را آباد نگه داشت و عدالت برقرار کرد.

لذا دولت‌ها باید در سیاست‌های لیبرالی خود تجدید نظر و به روح قانون اساسی مراجعه کنند. به مردم کشور اعتماد کنند و مصرف داخلی را از تولید داخلی تامین کنند. باید به کشاورز و تولیدکنندگان صنعتی کمک شود که اینها تولید کنند تا مصرف صورت گیرد. دولت‌ هم صنایعی را که برایش صرف ندارد خودش به هر قیمتی ایجاد کند و در اختیار تولیدکنندگان قرار دهد. اگر ما به تولید اقلامی مانند گندم و... یارانه مضاعف اختصاص بدهیم طی مدت کوتاهی تولید آن برای کشاورز به‌صرفه خواهد بود، اما این‌گونه که دولت‌ پیش می‌رود من از آینده‌ای که آمریکایی‌ها برای ما طراحی کرده‌اند، احساس وحشت می‌کنم. هدف این جنگ اقتصادی افرادی هستند که به قول معروف دستشان به دهنشان نمی‌رسد. به این دلیل که آنها حامی و پشتیبان این نظام هستند. تلف شدن فقرا از گرسنگی مرگی است که شاید گزارش نشود، اما مردم را به ستوه می‌آورد. این صحبتی را که عرض کردم از خدا می‌خواهم که هیچ زمانی اتفاق نیفتد، اما این یک دوراندیشی و تصور است، اما اگر اتفاق افتاد چه باید بگوییم؟ اگر از این کار جلوگیری کنیم ما برنده این جنگ هستیم و استقلال اقتصادی و اشتغال به وجود آورده‌ایم و اگرنه؛ هیچ نگویم بهتر است.

محمدحسین علی اکبری‌ /‌ گروه اقتصاد

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها