به عبارت دیگر، سینما یک صنعت وارداتی است؛ هرچند هنر نمایش و پیشزمینههای آن در کشور ما سابقه تاریخی طولانی دارد. به همین دلیل، ابتدای ورود سینما به ایران بسیاری از افراد مذهبی نسبت به آن بدبین بودند و پیش از انقلاب خانوادههای مذهبی فرزندان خود را از رفتن به سینما منع میکردند یا در خانه خود تلویزیون نداشتند. اما وقوع انقلاب اسلامی و جمله معروف امام خمینی(ره) که ما با سینما مخالف نیستیم با فحشا مخالفیم موجب شد سینما در یک دگردیسی فرهنگی پاکسازی شود و از این ابزار در بستر ارزشهای فرهنگی خود بهره گیرد. بتدریج این نگاه عمیقتر شد و با تولد ژانر سینمای دفاع مقدس و سینمای معناگرا، سینما کارکردهای آموزشی و فرهنگسازی خود را در حوزه دین گسترش داد و مباحت تئوریک و نظری در این باره مورد توجه جدی قرار گرفت. البته چالشهای موجود بر سر مفهوم سینمای دینی آنقدر زیاد و پیچیده است که نمیتوان در این مقاله به همه ابعاد آن پرداخت؛ مثلا اینکه آیا اساسا سینمای دینی وجود دارد و میتوان دین را به عنوان یک پسوند به سینما اضافه کرد و از آن نوعی خاص از فیلمها را انتظار داشت و... . ما در این مطلب با درنظر گرفتن وجود سینمای دینی فارغ از اثبات آن که بحثی طولانی میطلبد، میخواهیم موانع و چالشهای موجود بر سر این مفهوم پرمناقشه را بازشناسی کنیم.
در یک نگاه کلی میتوان سینمای دینی را به دو نوع عمده تقسیمبندی کرد؛ یکی فیلمهایی که به تاریخ دین یا سرگذشت یکی از بزرگان دین میپردازد و به نوعی شخصیتمحور است و دوم آثاری که مفاهیم و انگارههای دینی و برخی باورها و اعتقادات دینی را دستمایه کار خود قرار میدهد که در اینجا مرز سینمای دینی و سینمای معناگرا به هم نزدیک میشود و در جاهایی قابل تفکیک نیست. چه بسا فیلمسازی داعیه ساخت فیلم دینی نداشته باشد، اما سوژهای را که برگزیده و داستانی را که روایت میکند در ساحت تجربه دینی میگنجد و اگر مفهومسازیهای موجود را معیار قرار دهیم میتوان آن را جزئی از سینمای دینی قرار داد حتی اگر سر و شکل فیلم و ژانر آن با این مفهوم جور نباشد.
به عنوان مثال خیلی از فیلمهای طنز را میتوان دینیتر از آثاری دانست که برچسب معناگرایی به خود زده است. آنچه معیار و محک واقعی برای ارزشیابی دینی بودن یک اثر سینمایی است بیش از آنکه در مدعای کارگردان یا مثلا دیالوگپردازی و فضاسازیهای دینی قابل اثبات باشد در شیوه روایت و چگونگی انتقال پیام به مخاطب است.چالش عمده در سینمای دینی دستکم در کشور ما دقیقا در همین نقطه شکل میگیرد جایی که یک فیلم پیام اخلاقی یا مفاهیم دینی خود را با زبانی گلدرشت و بیانی شعاری به خورد مخاطب میدهد و تصویری اغراقگونه از داستان یا شخصیت قصه خلق میکند و از قهرمان داستان خود اسطورهای دستنیافتنی میسازد که اساسا تجربه آن در عالم واقع برای هیچیک از مخاطبان امکانپذیر نیست.
مشکل اصلی سینمای دینی در ایران تناقض بین تظاهر به نمایش دین و روایت درست مظاهر دینداری است. در یک فیلم دینی معقول سعی میشود مظاهر دینی و نمادها و نشانههای آن به زبان سینمایی و هنری به مخاطب منتقل شود و این کار با نهایت ظرافت در لایههای پنهان اثر و با نشانهشناسی و رعایت روانشناسی مخاطب صورت گیرد تا در پایان فیلم نتیجه عکس ندهد و به جای دلربایی مخاطب به دلزدگی او نینجامد. چه بسا فیلمسازانی که تصور میکنند اگر در فیلم خود از مظاهر و نمادهای دینی مثل مهر، تسبیح، انگشتر، نماز، مسجد و... استفاده کنند یک فیلم دینی ساختهاند درحالی که ممکن است یک فیلم سرشار از این نشانهها باشد، اما نتوان نام فیلم دینی بر آن گذاشت. اتفاقا ساخت فیلمهای دینی به دلیل پیشفرضهایی که مخاطب از قبل درباره آن در ذهن دارد بسیار دشوارتر از ژانرهای دیگر است و خطر لغزیدن در سراشیبی شعارزدگی و پیامزدگی بشدت در اینگونه سینمایی وجود دارد. روانشناسی مخاطب به ما میگوید اساسا تماشاگران از زبان نصیحتگونه و اندرزمآبانه گریزانند و دوست ندارند فیلمی از ابتدا تا انتها بخواهد آنها را ارشاد کند، لذا مرزی باریک بین هدایت و روایت در سینمای دینی وجود دارد که هنر کارگردان عبور ظریف از این لبه تیز است. سینمای دینی باید فرق بین تظاهر به دین و روایت هنرمندانه مظاهر دین، اخلاقگرایی و پیامزدگی، شعار، شعور دینی و.... را بداند و رعایت کند. ساخت فیلم دینی با سخنرانی مذهبی در مسجد فرق دارد. در سینمای دینی علاوه بر درونمایه ارزشمند، این قصهگویی و روایت هنری و چگونگی سرگرمکردن مخاطب است که اهمیت دارد.
یکی از ضعفهای عمده سینمای معناگرا در ایران همین است که کارگردان فکر میکند همین که حرفهای مهم و بزرگی بزند و قصه عمیق و پیام مهمی را به مخاطبانش منتقل کند، کافی است. در حالی که در سینما فرم و ساختار روایی و بصری اثر اهمیت بسزایی دارد و در نهایت سینمایی بودن اثر باید حفظ شود.
سینمای دینی جای نصیحت کردن و پرداخت یکجانبه و بدون خلاقیت هنری قصه بزرگان دین نیست. سینمای دینی قرار نیست ابزار تبلیغاتی صرف باشد و باید درونمایه و مولفههای زیباییشناسی و هنری در کنار هم دیده شود. آنگاه تاثیر آن از منبر و سخنرانی و دیگر شیوههای مبلغان دینی، موثرتر و کارآمدترمیشود. بزرگترین چالش و خطر سینمای دینی در همین مرز باریک قرار دارد که بازنمایی هنرمندانه، مظاهر دینی را با نمایش متظاهرانه دین اشتباه بگیرد. دین و مفاهیم و انگارههای دینی همراه حوادث و وقایع تاریخی وابسته به آن همواره با هنر و اندیشه و شئون مختلف آن، تعاملی دیرینه داشته و در مقام منبع و مرجع آفرینش ادبی و هنری مورد توجه فرهیختگان و اهل نظر بوده است. بسیاری از ما داستانهای قرآنی و مذهبی زیادی از زندگی بزرگان دین را به خاطر داریم و هنوز نیز از شنیدن و خواندن مکرر آن لذت میبریم. داستانها و روایتهایی از تجربیات و سیره پیامبران و امامان که چهبسا با مطالعه آن، تصویرسازی ذهنی و تداعی نمایشی آن در عالم انتزاعی شکل میگیرد و همچون یک خاطره ازلی و اسطورهای در ذهنها باقی میماند. روح جاودانه و مقدسی که بر فضای دراماتیک و ساختار نمایشی برخی حوادث و پدیدههای دینی حاکم است نیز به استحکام این خاطرات و تداوم لذتهای آن دامن میزند. هنوز ما از تماشای فیلم محمد رسولالله و ده فرمان و داستان ابراهیم و نوح و موسی لذت میبریم و قصه آنها همچون یک فیلم سینمایی در اذهان مخاطبان به یادگار مانده است.
بهتر است کمی مصداقیتر سخن بگوییم. یکی از مهمترین حوادث تاریخی که در ساحت و بستر دینی نیز روی داده و شاید بیش از وقایع دیگر مورد توجه اهالی هنر قرار گرفته، واقعه کربلا و حادثه عاشوراست. عاشورا و سیر حوادث کربلا یک قصه حماسی و تراژیک است که عناصر داستانی لازم برای طرح و تولید یک اثر نمایشی را دارد. وجود قهرمان و ضدقهرمان، فراز و فرودهای قصه، شکست و پیروزی، گفتارها و دیالوگهای قدرتمند و لوکیشن و موقعیتمندی داستان و... مولفههایی هستند که در یک چیدمان داستانی به آفرینش یک اثر ماندگار کمک میکنند.
اما دامنه نفوذ این رویداد مذهبی با این ویژگیهای فراگیر در مدیوم سینما چندان گسترده و چشمگیر نیست و دوربینهای فیلمبرداری نتوانستهاند در به تصویر کشیدن قصه کربلا و بازنمایی ساحتهای درونیتر آن، کار خاصی انجام دهند. اگر همین واقعه را به عنوان بزرگترین رخداد مذهب شیعه در نظر بگیریم متوجه خواهیم شد اصلا خود این قصه بزرگترین تراژدی جهان است، اما ما هنوز نتوانستیم از این منبع غنی و عظیم استفاده بصری ببریم. اینک تجربه مختارنامه در تلویزیون و تا حدی رستاخیز در سینما به عنوان دو پروژه فاخر میتواند به عنوان بزرگترین پشتوانه تجربی در اختیار بزرگان سینمای ما قرار گیرد تا با تکیه بر ظرفیتهای بومی، ملی و اعتقادی خود، سینمای خود را جهانی کنیم.
سیدرضا صائمی / جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد