دریای دل تو امواج مصیبتها را تحمل کرده است. یاد حسین و غربت و تنهایی او، شهادت طفل شیرخواره، یاد یادگار برادر قاسم بن حسن، یاد علیاکبر و عباس علمدار لشکر، رنجهای عمیقی را بر سینه تو میگذارد که تحمل و بردباری آن آسان نیست.
تو در امواج دریای مصیبتها، اوج طلعت زیباییها را میبینی و خدای را شکرگزاری میکنی و تنها پناهگاه را او میدانی و چه زیبا زمزمه داری: ای پناهگاه آن که جز تو پناهی ندارد، ای تکیهگاه آن که جز تو پشتوانهای هرگز نمیشناسد.
خدای من. ای آنکه سیاهی شب و سپیدی روز و روشنایی خورشید و صدای آرام درخت و آب بر تو سجده میکنند. ای خدا و ای خدای بزرگ...
تو زینبی و خواهر حسین و آنچه را میبینی پیمان خدا میدانی که خدا از پیامبر و حسین و مردم گرفته است.
مردمی از این امت که فرعونیان زمین آنان را نمیشناسند، اما فرشتگان آنان را خواهند شناخت و این پیکرهای پاره پاره را دفن خواهند کرد و بر مرقد پاک و مطهر حسین قبه و بارگاه خواهند ساخت و پرچمی برخواهند افراشت که هیچگاه کهنهو فرسوده نخواهد شد.
تو از این بیابان و صحرای پر از خون به اسارت میروی و چه سخت است عبور از کنار کشتهها که فریاد استغاثه سرمیدهی: ای محمدی که فرشتگان آسمان بر تو سلام و درود میفرستند، این حسین است آغشته به خون خویش و پارههای تنش را قطعهقطعه کردهاند، این دختران تو هستند که به اسارت میروند. شکوه و شکایت من بر خدا و رسول او و علی و فاطمه و حمزه سیدالشهدا، ای محمد این حسین توست که روی خاک افتاده است...
عجب مصیبتی که مرگ عزیزان خود را در پیش چشم خود میبینی و قافلهای یتیم، زخم دیده و رنجور را در اسارت به همراه خود داری. راه کوفه را در پیش روی خود داری، شهری که مردمانش در خیابانهای آن جمع شدهاند تا از میان آنان عبور کنی. تو میمانی و کودکان خسته. تو میمانی و دلهای شکسته. تو میمانی و کودکان گرسنه و صدقه نان و خرمای کوفیان بیمروت. و باید فریاد برآوری که اینان فرزندان رسول خدایند و صدقه بر آنان حرام خواهد بود. و بغضها میشکند و صدای گریه از میان جمعیت بلند میشود.
تو زینبی خواهر حسین بن علی؛ کوفه منتظر توست باید بروی. شهری که حدود 20 سال پیش، خاندان تو در دوران حکومت پنج ساله پدرت علی بن ابیطالب در آن زندگی کردند. تو به کوفه خواهی رفت و زخمزبانها را خواهی شنید. میبینی نگاه تند و آزاردهنده عدهای از نامردان روزگار بهسمت و سوی خاندان رسالت خواهد بود و میشنوی فریاد امکلثوم را که فریاد برخواهد آورد ای مردم کوفه از خدا و رسول او شرم و حیا نمیکنید که به خانواده پیامبر نظر میکنید؟ تو در کوفه سخن خواهی گفت و عدهای مات و مبهوت احساس کنند دوباره سخنان علی (ع) را میشنوند و آنان هنوز در غفلت و خمودی به سر میبرند. تو به آنان خواهی گفت حسین بهدست شما کشته شد و واقعیت جز این نیست.
تو در میان مردم کوفه سخن خواهی گفت و مردم به تماشای سرهای رفته روی نیزهها و اسیران میایستند و چه زود صدای پشیمانی و فریاد ضجه، گریه و ندبه آنان بهسوی آسمان میرود.
محمد خامهیار - جامجم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گروسی: مشکل تیم روحی و روانی است
شاهین بیانی در گفتوگو با «جامجم»: