
ما این را چگونه میفهمیم؟ از طریق نمایش پول توسط او. این توقف ساده کافی است برای اینکه به ما نشان بدهد ما برای خطاب قرار دادن افرادی به یک صفت نیازمندیم تا آن افراد، صفت مورد نظر را نمایش دهند. اینجا دارا بودن این صفت در درون یا به طور مخفی کافی نیست. کافی نیست حساب بانکی پسر یا دختری پر باشد و دغدغه مالی نداشته باشد، برای «بچه پولدار» خطابشدن باید تصویر یا نمایشی از این امر را دید. پس نمایش در ماهیت بچه پولدار بودن است و نه صرفا حساب بانکی باد آورده. این به آن معناست که شما برای داشتن یک صفت نیاز به فرم (صورت) آن دارید و نه صرفا محتوا.
آنچه امروز به عنوان بچه پولدارها میشناسیم تصویری است که آنها از خودشان میسازند. بازی آنها در مقابل دیگران است که آنها را بچه پولدار میکند، اما این تصویر به هیچوجه مثل یک نمایش بر آمده از خلاقیت و هنر نیست، بلکه محصول صرف آن چیزی است که بازار عرضه میکند. یعنی سلیقه و انتخابی در کار نیست، آنچه در میان است گرانتر بودن و چشم پر کنتر بودن است که این را هم بازار و مقبولیتسازی توسط تبلیغات تعیین میکند.
تصور لباسی که سراسرش طلا باشد همانقدر بیقواره است که تصور خوردن خامخام دو کیلو خاویار خالص حال را بهم میزند، در این امور ثروت موج میزند، اما خلاقیت نه.
آنچه امروز به عنوان بچه پولدار میشناسیم مصرفکننده معمولا خرفتی است که برایش انتخاب میشود وگرنه خودش شاید برای آن نمایش ضروری تن به لباس تمام طلا و خاویار خام بدهد. ذائقه این افراد ساخته میشود و همچون عروسک خیمهشببازی با صدا و لباس و هویتی عاریتی به عرصه اجتماع پا میگذارند. اینجا لذت صرفا لذت توجه برانگیزبودن است و راحتی تنها واقعیت قابل محاسبه. این درست بر عکس طبقه متوسط است که با توجه به منابع محدودش مجبور به انتخاب و خلاقیت است، حال به اندازهای که آموزش دیده و سلیقهدار است.
بتازگی صفحهای در فضای مجازی بسیار مشهور شده که نامش بچه پولدارهای تهران است. اعجاب از این صفحه دستکم در دو ساحت نظری و فردی خود مایه تعجب است. از جهت نظری نکته در همین نهفته است که اساسا هویتی فارغ از فرم نمایشی که همان لباس، خوراک، سرگرمی و بهطور کلی مصرف و از سوی دیگر طرز حرفزدن، رفتار و... است در جامعه ساخته نمیشود. باید تصویری وجود داشته باشد تا طبقه یا فرهنگی در جامعه شناخته شود و رسمیت یابد. از جهت فردی نکته داستان عبارت است از فقدان خلاقیت یا همان فقدان فردیت.
در تمام عکسهای صفحه بچه پولدارهای تهران فردیت و چهرهای خاص و به یادماندنی را نمیتوان دید، هر چه هست ابزار است، کالاست و دیگر هیچ. کالاهایی از پیش ساخته شده، ابزاری از پیش تعیینشده، حتی فرم عکسها قابل پیشبینی و بسیار مرسوم است، زاویه هنجارشکنی در کار نیست، خلاقیت در کمترین حد خودش است و این یعنی فقدان فردیت، یعنی ساختن هویت از راه نفی و نابودکردن آن. ساختن هویتی طبقاتی به قیمت نابود کردن هویت فردی و این دو در نظر با هم متناقض به نظر میرسند، اما در واقعیت هر کدام دیگری را تقویت میکنند.
بچه پولدارها در این فرآیند نمایشی از طریق بیان خود، خود را نابود میکنند. خود را بیان میکنند، تا ابزار یکدیگر را نشان دهند و در این راه آنچه نیاز است پوشاندن خود است. باید ماشین، خانه، ویلایی بزرگ، لباس چند میلیونی از مارک فلان یا ساعت قیمتی از مارک بهمان دیده شود نه علی، کامبیز، فرهاد، مریم، ندا یا هر اسم دیگری. این درست خلاف هر گونه عکسی است که با ایماژها، نورپردازی و تصویر تضادها و هماهنگیها در پی بیان فضا و انسان است. این عکسها بیشتر بیانگر چیزها هستند در فضا و به همین دلیل ثبت تاریخی انسان در سبکی از زندگی در تهران نیستند، بلکه ثبت مصرفگرایی دیوانهوار و چیزهای سازنده آن در تاریخ است، که انسان همچون عنصری مازاد و عاریتی به آن اشیاء چسبیده شده است.
علیرضا نراقی / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
گفت وگوی اختصاصی تپش با سرپرست دادسرای اطفال و نوجوانان تهران:
بهروز عطایی در گفت و گو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با حجتالاسلام محمدزمان بزاز از پیشکسوتان دفاع مقدس در استان خوزستان