شهید سرگرد خلبان حسین یزداندوست همدانی در 27 اسفند ماه سال 1330 در یکی از محلههای قدیمی شهر همدان بهنام غزلان چشم به دنیا گشود.
پدرش حاج محمد، فردی مؤمن و باخدا بود که به حرفه حلبیسازی در بازار همدان اشتغال داشت، حسین فرزند سوم حاج محمد بود که پس از گذراندن دوران ابتدایی در دبستان هاتف و دوران متوسطه در دبیرستان ابنسینا همدان در سال 1349 موفق به اخذ دیپلم گردید.
بهنقل از دوستانش، حسین فردی آرام و صبور بود و توجه ویژه و خاصی به موضوعات درسی در مدرسه داشت.
علاقه وی به شرکت در هیئتهای مذهبی و عزاداری برای سید و سالار شهیدان زبانزد خاص و عام بود و در ایام محرم و طول سال در این مجالس شرکت میکرد.
دوستانش میگویند حسین در طول تابستان هیچگاه بیکار نبود و این ایام را با شاگردی و کارکردن سپری میکرد و میگفت مرد باید کار کند و هیچوقت از تلاش و کوشش دستبردار نباشد.
حسین همان سالی که موفق به اخذ دیپلم گردید به تهران رفت و بهدلیل علاقه وافر وارد دانشکده خلبانی شد.
وی دوره مقدماتی پرواز را در ایران طی کرد و برای گذراندن دوره تکمیلی پرواز به آمریکا سفر کرد و پس از 2 سال دوره پرواز را به پایان رساند و موفق به دریافت نشان خلبانی شد، سپس به ایران بازگشت و با درجه ستواندومی بهعنوان خلبان هواپیمای فانتوم F4 در نیروی هوایی مشغول به خدمت شد.
قبل از آغاز جنگ ایشان همواره در مأموریتهای مختلف داوطلبانه حضور یافت بهنحوی که در شب 24 مرداد 1358 درست زمانی که شهید چمران و یارانش در شهر پاوه در محاصره ضدانقلاب قرار داشتند این شهید بزرگوار با انجام مأموریت پرواز شب بهیاری رزمندگان اسلام میشتابد و این رشادت و مردانگی تا شروع دوران دفاع مقدس همواره در کارنامه پروازی ایشان ثبت است.
این شهید گرانقدر در همان آغازین روزهای جنگ تحمیلی در عملیات کمان 99 حضور فعال یافت و در چندین عملیات برونمرزی دیگر جانانه با تمام غیرت شرکت کرد تا در همان روزهای اول پاسخ کوبندهای به دشمن متجاوز داده شود.
حسین یزداندوست همدانی در ششم مهرماه سال 1359 یک بار دیگر مأموریت مییابد که در منطقه گیلان غرب (سومار) پایگاه و مواضع بعثیون را مورد حمله قرار دهد، آنروز روز بسیار مهم و سرنوشت سازی در تاریخ دفاع مقدس است زیرا لشکر دهم زرهی ارتش عراق با سازمانی فراتر از یک لشکر معمول زرهی میخواست که موانع را درنوریده و شهرهای اندیمشک، دزفول و پایگاه هوایی دزفول را تسخیر و گلوگاه شمالی استان خوزستان را ببندد که در صورت تحقق این امر بهخاطر وجود تنها راه اصلی ارتباطی اندیمشک به استان خوزستان، کل استان خوزستان در خطر سقوط قرار میگرفت.
تیپ 2 زرهی بههمراه گروه 37 و گردانهای 138 و 141 با ایثار و مقاومت پیشروی دشمن را به تأخیر انداخته تا حماسه خلبانان تیزپرواز نیروی هوایی در آن روز شکل گرفت، خلبانان پایگاه هوایی دزفول و خلبانان پایگاه هوایی همدان که به پایگاه دزفول گسترش یافته بودند بههمراه پروازهای انجام شده از پایگاه سوم شکاری همدان با انجام مأموریتهای پشتیبانی نزدیک هوایی آنقدر عوامل و تیپها و گردانهای لشکر دهم زرهی و لشکر یک پیاده ارتش عراق را بمباران کردند تا تیپ 2 زرهی به شرق کرخه انتقال یافت و اجازه عبور از رودخانه به نیروهای دشمن داده نشد.
در آنروز خاطره انگیز پایگاه سوم شکاری با انجام مأموریت برونمرزی توسط دو فروند هواپیمای افــ4 پالایشگاه موصل را بمباران میکند و با انجام مأموریت پشتیبانی نزدیک هوایی توسط 23 فروند هواپیمای افــ4 مواضع دشمن در منطقه شرق کرخه، گیلان غرب و تنگ حاجیان را مورد حمله هوایی قرار میدهد، همچنین در همان روز پوشش هوایی منطقه غرب در برابر هرگونه حمله دشمن توسط 10 فروند هواپیمای افــ4 پایگاه شکاری شهید نوژه تأمین شد.
شهید یزداندوست در یکی از این مأموریتها حضور داشته که پس از انجام مأموریت هواپیمای ایشان مورد اصابت موشک پدافند زمین به هوای عراق قرار گرفته هواپیمایش به آتش کشیده شد.
بهگفته لیدر دسته پروازی (مرحوم محمود اسکندری) بههمراه کابین عقب با چتر نجات به بیرون پریده است که بر این اساس بهعنوان خلبان اسیر تلقی میگردد و انتظاری خانواده شهید و همرزمانش برای بازگشت وی شروع میگردد، انتظاری که پس از 12 سال در نهایت در سوم تیرماه 1370 با اعلام شهادت وی مراسمی از سوی خانواده شهید برگزار میشود، ولی هیچگاه نشانی از پیکر مطهر حسین یزداندوست پیدا نمیشود و مادر شهید همچنان با امیدی از زنده بودن فرزند خود زندگی میکند.
روایت دلتنگی و خواب مادر شهید یزداندوست همدانی
به همین مناسبت در دیداری با خانواده شهید به گفتوگو با مادر و برادران شهید پرداختیم که بهشرح زیر آمده است.
مادر شهید یزداندوست در گفتوگو با تسنیم در مورد ویژگیهای بارز اخلاقی حسین اظهار کرد: فرزندم بسیار دلسوز بود و نجابتش زبانزد اطرافیانمان بود.
وی که فرزند پسر دیگرش نیز اخیراً فوت کرده است با آه و دلتنگی از فراق پسرانش بیان کرد: حسین بسیار به درس و کار علاقمند بود بهطوری که در ایام تابستان نیز بیکار نمیماند و خود را به کاری مشغول میکرد.
این مادر گرانقدر اظهار کرد: فرزندم در دوران کودکی با کاغذ کاردستیهایی را بهشکل هواپیما درست میکرد و از همان دوران به خلبانی و هواپیما علاقهمند بود.
وی با روایت خواب خود که مدتی بعد از مفقود شدن حسین دیده بود، گفت: شبی حسین با کادویی در دست به خوابم آمد و مشت خاکی نیز برایم آورده بود، در آن لحظه عطر گل تمام فضا را برداشته بود، به من گفت: "این تربت حضرت سید الشهدا است" بعد آن شب حال عجیبی داشتم که به فرزندانم گفتم: بهدنبال حسین بروید.
هیچ نام و یادی از حسین در همدان به ثبت نرسید
علی یزداندوست فرزند ششم خانواده نیز در ادامه این مصاحبه گفت: شبی که مادر این خواب را دید من در خواب بودم که با صدای مادر بیدار شدم که به من گفتند: "بهدنبال حسین بروید" ما به پایگاه رفته و سراغش را از همکارانش گرفتیم که آنها گفتند مشاهده کردند که حسین با چتر نجات از هواپیما خارج شده اما اثری از او نیافتند، چند روز بعد از طرف پایگاه سوم شکاری برای مادر یک قواره پارچه چادرمشکی آوردند.
وی با ابراز گلایهمندی از بنیاد شهید و نیروی هوایی گفت: زنده نگه داشتن نام و یاد شهدا در جامعه امروز ما از اهمیت بالایی برخوردار است و شهدایی در همدان شناخته شده هستند که از دیار دیگری بوده و حتی در این شهر کوچه یا خیابانی به نام دارند اما متأسفانه حتی کوچه بنبستی به نام شهید همدانی الاصل ما وجود ندارد و در باغموزه دفاع مقدس همدان نیز در هیچیک از غرفههای موزه نامی از وی به ثبت نرسیده است.
یزداندوست تصریح کرد: زمانی که پدرم در قید حیات بود به خاطر دارم روزی از سوی بنیاد شهید و امور ایثارگران به منزل ما آمدند و از ما درخواست کردند تا نیازهای مادی خود را بیان کنیم، پدرم در پاسخ به آنها گفت: من خون پسرم را ندادم تا در ازای آن چیزی دریافت کنم، فقط برای من یا پلاک او را و یا لنگه پوتینش را بیاورید.
وی افزود: زمانی که حسن در پرواز آخر بود سایر دوستان خلبانش میبینند که او قبل از سقوط و انفجار هواپیما با چتر به بیرون میپرد اما هیچ اثری از او پیدا نمیشود که مدتی تصور بر این بود که حسین به اسارت دشمن درآمده و خانواده ما سالها در انتظار نشانی از حسین به سر میبرد که نهایتاً در تاریخ 3 تیر سال 70 شهادت حسین از سوی نیروی هوایی محرز اعلام و بهعنوان شهید مفقود الجسد اعلام میشود.
گمنامی و مظلومیت شهید در همدان دل خانواده ما را به درد میآورد
حسن یزداندوست فرزند چهارم خانواده که برادر کوچکتر شهید است در ادامه این گفتوگو اظهار کرد: ما 6 فرزند پسر هستیم که دو خواهر داریم، حسین فرزند سوم خانواده بود.
وی افزود: حسین دوران دبستان خود را در مدرسه هاتف و دبیرستانش را در مدرسه ابنسینا گذراند و بعد بهخاطر علاقهای که به خلبانی داشت وارد نیروی هوایی شد.
این برادر شهید بیان کرد: شهید بسیار منظم، زرنگ و باهوش بود و زمان خود را بیهوده نمیگذراند و بیکار نمیماند بهطوری که در ایام تابستان در کارگاه ظروف آلومینیومی مشغول بود.
وی با اشاره به علاقه حسین به سالار شهیدان امام حسین(ع) تصریح کرد: به ایام محرم علاقه خاصی داشت و این ایام را در حسینیه امامزاده یحیی در محله سابقمان میگذراند، روز سوم امام لباس عربی بر تن میکرد و مقید بود که در این روز بهطور قطع در مراسم عزاداری شرکت کند.
برادر شهید گفت: حسین برای چنین روزهایی آموزش دیده و آمادگی یافته بود اما مظلومیت و گمنامی او علاوه بر مفقود ماندنش دل خانواده ما را به درد میآورد.
به گزارش تسنیم، اقداماتی از قبیل نامگذاری کوچه یا خیابانی برای خلبان شهیدی که اینچنین با مظلومیت و گمنامی به شهادت رسیده و هیچ نشانی از وی یافت نشده اقدام زیادی نیست، ضمن اینکه شهدای بسیاری از ارتش و نیروی هوایی همدان گمنام ماندهاند که نیاز است تا با همت نهادهایی چون بنیاد حفظ آثار، بنیاد شهید و پایگاه سوم شکاری با مشارکت رسانهها مرام و اخلاق این شهدا به مردم و نسل حاضر شناسانده شود.
از یکی از مسئولان پایگاه سوم شکاری شنیده شد که درخواست شده تا فرودگاه همدان به نام این خلبان شهید نامگذاری شود تا یاد و خاطری از این شهید مفقود الجسد در اذهان عمومی مردم ماندگار و خدمات وی اطلاع رسانی شود.
از شهید حسین یزداندوست همدانی یک فرزند دختر به یادگار مانده است، روح آن شهید والامقام شاد و یادش گرامی باد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد