چرخ میخورم و سرگردانیام را یله میکنم روی گنبد و گلدستهها. چرخ میخورم و بیقراریام از ایوان میگذرد و بند میشود به پنجره فولاد. چرخ میخورم و تشنگیام در حوالی سقاخانه پرسه میزند. چرخ میخورم مدام و کبوتر آرزوهایم بالبال میزند... و هنوز چشمم به گنبد و گلدستههاست و هنوز تو ضامن تمام آهوان غریبی.
السلام علیك
یاعلی یبن موسی الرضا
سلام از راه دور. یاد اون روزها دلم را می فشارد كه
برای پابوسی امام رضا به مشهد می رفتم. در تعطیلات تابستانی
بیش از یكماه تو مشهد می موندم. اولین نگاهی كه به گمبد
طلای می افتاد آوای دل لبها را به حركت می آورد السلام علیك
یا امام رضا. حالا 14 سال شده كه از راه دور از كلكته) هگلی (با قلب
حزین و باچشم نم خالص ترین سلام را برای بارگاه
ملكوتیت می فرستم. سلام ای ضامن آهو. سلام ای سلطان
ایران. سلام ای هشتمین اختر تابناك ولایت
یاعلی یبن موسی الرضا
سلام از راه دور. یاد اون روزها دلم را می فشارد كه
برای پابوسی امام رضا به مشهد می رفتم. در تعطیلات تابستانی
بیش از یكماه تو مشهد می موندم. اولین نگاهی كه به گمبد
طلای می افتاد آوای دل لبها را به حركت می آورد السلام علیك
یا امام رضا. حالا 14 سال شده كه از راه دور از كلكته) هگلی (با قلب
حزین و باچشم نم خالص ترین سلام را برای بارگاه
ملكوتیت می فرستم. سلام ای ضامن آهو. سلام ای سلطان
ایران. سلام ای هشتمین اختر تابناك ولایت