چرا سازمان سینمایی به دنبال ایجاد محدودیت است؟

سینمای کمدی را نابود نکنید

پخش کمدی‌های «نورمن ویزدم» همواره لحظات جذابی را برای تماشاگران تشنه سرگرمی فراهم می‌کرد

دوستی به نام نورمن ویزدُم

قد کوتاه، شلواری با پاچه‌های کوتاه، کلاه لبه‌دار، کت تنگ و بدقواره‌ای که حتی بر اندام کوچک نورمن نیز بسیار کوچک می‌نماید، ضمن این‌که با همه این پوشش نامتقارن و بدقواره (یا بهتر است بگوییم مضحک)، کراواتی کوتاه و کوله هم زده است که مثلا شیک و جنتلمن جلوه کند! اینها اوصاف کمدینی به نام نورمن ویزدم است که بچه‌های دو، سه دهه پیش بسیار دوستش می‌داشتند.
کد خبر: ۶۸۹۶۸۸
دوستی به نام نورمن ویزدُم
افزون بر اینها در ایران، دوبلور کارکشته‌ای هم به جای او صحبت می‌کرد و شاید بیشترین توفیق ویزدوم در ایران مرهون صدای او بود؛ به نظر بسیاری از منتقدان سینمایی کشورمان نورمن در ایران بیشترین توفیقش را مدیون صدای بامزه و منحصر‌به‌فرد زنده‌یاد محمدعلی زرندی و کمتر برآمده از بازی، کاراکتر و کیفیت فیلم‌های این کمدین می‌دانستند.

واقعیت نیز چیزی جز این نبود که کیفیت بازی و فیلم‌های این کمدین، فاصله زیادی با بازیگران برتر این‌گونه از سینما (چارلی چاپلین، لورل هاردی، باستر کیتون، وودی آلن، هارولد لوید و حتی شاید جری لوئیس) داشت و او دانسته یا ندانسته می‌کوشید با جمع کردن هر یک از جذابیت‌های بزرگان کمدی، برای خود طرفدارانی دست و پا کند. هرچند، همچنان که خواهد آمد؛ نورمن، خودش جری لوئیس را دلقکی بیش نمی‌دانست...

موفقیت نورمن در سال‌های دور در سینماهای کشور و بعدها در تلویزیون خودمان، یادآور توفیق گروه دو نفره «چیچو اینگراسیا و فرانکو فرانکی» بود که بدون داشتن دوبلورهایی مثل اصغر افضلی و فتح‌الله منوچهری تصور گل‌کردنشان در ایران بعید می‌نمود. البته نورمن از این زوج کمدین ایتالیایی بسیار بامزه‌تر بود...

شاید مشهورترین و پرطرفدارترین فیلمی که از نورمن ویزدم در تلویزیون خودمان پخش شد «له‌‌له بچه‌ها» بود که البته بارها و بارها با نام «دوست بچه‌‌‌ها» به نمایش درآمد و جالب این‌که خیلی‌ها که این فیلم را دوست می‌داشتند، سعی می‌کردند هیچ یک از تکرارهای پخش آن را از دست ندهند.

***

از فاصله نورمن با بقیه کمدین‌هایی گفتیم که اتفاقا آثار آنها نیز در سال‌های بعد از انقلاب از تلویزیون پخش می‌شد، اما همین فاصله هم باعث نمی‌شد تا تماشاگران تشنه سرگرمی و شیفته سینمای کمدی در آن سال و زمانه، لحظات جذاب چنین فیلم‌هایی را از دست بدهند، ضمن این‌که با وجود شرایط جنگی در کشور، از یک سو باید روحیه حماسی و دفاع از آب و خاک آبا و اجدادی و ملی حفظ می‌شد و از سوی دیگر، سرگرم شدن نیز منافاتی با حفظ آن روحیات نداشت و اتفاقا شاید بیش از هر زمانی نیاز به آن احساس می‌شد. این‌گونه بود که خیلی‌ها از فردای نمایش هر فیلمی از تلویزیون، لحظه‌ها و سکانس‌های جذاب آن را برای همدیگر تعریف می‌کردند. مثلا در «دوست بچه‌‌‌ها» سکانسی بود که نورمن هنگام گریز از دست عده‌ای ـ ناخواسته ـ جلوی شرکت‌کنندگان در یک مسابقه دو قرار می‌گیرد (چیزی شبیه به موقعیت چارلی چاپلین در یکی از فیلم‌هایش که نادانسته و با قرار گرفتن اتفاقی در پیشانی تظاهرکنندگان، رهبر آنها معرفی می‌شود)، در ادامه وقتی به او تذکر می‌دهند که شماره مخصوص حضور در مسابقه بر سینه‌اش حک نشده، جایی در بین دویدنش از مردی که دارد روی دیوار چیزی با قلم‌مو و رنگ می‌نویسد، می‌خواهد تا یک شماره 9 بر سینه‌اش بنگارد. آن مرد حرف او را گوش می‌کند و نورمن سپس سینه خود را که رنگی‌ است و به شماره 9 منقش‌ شده، بر دیوار می‌فشارد و پس از نقش‌ بستن «عکس» (معکوس) همان عدد بر دیوار، این‌بار، زیرپوش خود را از ناحیه پشت (کمر) به دیوار می‌چسباند و در نهایت، شکل عادی عدد 9 از روی نقش «معکوس» آن بر پشت لباس ورزشی نورمن نیز نقش می‌بندد و او با خیال راحت به مسابقه ادامه می‌دهد! جالب این‌که در همین مسابقه قهرمان می‌شود و جام را هم با خود به خانه می‌برد.

در سکانس مشهور دیگری از همین فیلم، این‌بار و در ادامه تعقیب و گریزها، نورمن ـ باز هم ناخواسته ـ در جایگاه رهبر یک ارکستر در حال کنسرت دادن به همراه اعضای گروهش قرار می‌گیرد (با او جا به جا می‌شود). عجیب این‌که یکی از دلایل این اشتباه گرفته شدنش با رهبر ارکستر، چوب خالی پشمکی است که در دستش باقی‌مانده، کلاه سیلندری هم بر سر دارد که این شباهت را تشدید می‌کند.

نورمن با همان چوب پشمک و برای ادامه فرارهایش از دست تعقیب‌کنندگان، تکان‌های نابلدانه‌ای به چوب پشمک می‌دهد(!) و اعضای ارکستر نیز نادانسته هر بار به این تکان‌ها واکنش نشان می‌دهند و ملودی‌های ناموزونی را می‌نوازند. در ادامه، تماشاگران کنسرت، متوجه ماجرا می‌شوند و با سر دادن قهقهه‌های پی در پی از کار نورمن استقبال می‌کنند؛ ازجمله، چند نفر از بینندگان کنسرت، آن را بهترین برنامه موسیقیایی که در همه عمرشان دیده‌اند توصیف می‌کنند! درست مثل تماشاگران ایرانی آن سال‌ها که پای گیرنده‌های تلویزیونی و در آخرین ساعت و دقایق شب، قهقهه سر می‌دادند و در اولین فرصت خواستار تکرار همین فیلم از نورمن و بقیه آثار سینمای کمدی می‌شدند!

از دیگر نمونه فیلم‌های موفق نورمن «سر بزنگاه» بود که آن هم بارها از تلویزیون پخش شد. در این فیلم، نورمن شیفته استخدام در پلیس است، اما یکی از شرایط مهم استخدام، داشتن قد و قامت مناسب است که با فیزیک نورمن در تضاد قرار دارد. او با پشتکاری تمام، هر بار به حیله یا دستاویزی متوسل می‌شود تا مسئولان استخدام را وادار به پذیرفتن خود به‌عنوان عضوی از نیروی پلیس (یا به قول خودش اسکاتلندیارد؛ نام مرکز پلیس شهر لندن در کشور بریتانیا) بکند. مثلا یک‌بار برای جبران کوتاهی پاهایش دو چوب بلند (و به قول امروزی‌ها «تابلو»!) بر سر پاهای خود می‌بندد ولی دست آخر هنگام «گزینش» لو می‌رود و دوباره شروع تلاش‌های دوباره و روز از نو، روزی از نو... در نهایت هم با همکاری مؤثر در دستگیری عده‌ای تبهکار، پلیس مجاب به استخدام نورمن می‌شود و شایستگی‌های او را برای پوشیدن این لباس به‌رغم فیزیک نامناسبش می‌‌پذیرد. البته در نگاه نگارنده و خیلی‌ها، «سر بزنگاه» با وجود همه صحنه‌های جذابش به شیرینی «دوست بچه‌‌‌ها» یا همان «له‌له بچه‌ها» نبود...

از دوبله موفق نورمن ویزدم در ایران گفتیم و جا دارد یادی هم از محمدعلی زرندی دوبلور وی بکنیم. زنده‌یاد زرندی سال‌های آخر عمر خود را (در دهه 1370) در انگلستان و لندن به سر برد و ملاقات‌های زیادی با ویزدوم کرد. نورمن نیز در پی موفقیت فیلم‌هایش یک‌بار در سال 1340 خورشیدی به ایران سفر کرد. او در این مسافرت با طرفدارانش و همچنین تعدادی از سینماگران ایران دیدارهایی کرد که عکس‌ها و گزارش‌های آن نیز هنوز در دسترس است. جالب این‌که نورمن از دلیل توفیق فیلم‌هایش در ایران نیز مطلع بود. چند سال قبل در اقدامی کم‌سابقه از طرف صدا و سیمای کشورمان مصاحبه‌ای با این کمدین انجام شد که وی اعتراف کرد فیلم‌هایش فقط در انگلستان و ایران آن هم به دلیل دوبله بی‌نظیر زرندی مورد استقبال قرار گرفته است و کار او در دیگر کشورهای جهان هرگز با چنین میزانی از استقبال روبه‌رو نشده است.

او افزود: «نمی‌خواستم این‌گونه باشم، اما ظاهرا بسیاری از سینماروهای حرفه‌ای جهان مرا بیشتر به‌عنوان یک دلقک می‌شناسند تا شخصی درحد جری لوئیس که از نظر من دلقکی بیش نبود!»

***

نورمن مانند بسیاری از انسان‌هایی که بعدها در زندگی کاری و اجتماعی خود پیشرفت کردند، چهارم فوریه ۱۹۱۶ در یک خانواده فقیر در منطقه پادینگتون شهر لندن به دنیا آمد. او دومین فرزند خانواده بود و یک برادر بزرگ‌تر از خود داشت. پدرش راننده کامیون بود و نورمن را از همان ۹ سالگی با خود به این شهر و آن شهر می‌برد. او با وجود کمی سنش مجبور بود در سرما و گرما شب و روز به دنبال پدرش برود، زیرا در خانه کسی نبود که کنارش بماند و از او نگهداری کند. او در یازده سالگی به امید این که بتواند زندگی بهتری بیابد از خانه فرار کرد. نورمن برای سیر کردن شکمش به کارهای مختلفی مانند پادویی، روزنامه‌فروشی، پیشخدمتی و ظرفشویی در رستوران‌ها دست زد؛ به جز اینها به درس‌ خواندن هم علاقه داشت و با تلاش دوچندان توانست در کنار کار به مدرسه نیز برود، اما از عهده هزینه تحصیل و سیر کردن شکمش بر‌نمی‌آمد، پس در سیزده سالگی برخلاف میل باطنی‌اش مدرسه را ترک کرد و موفق شد در یک معدن زغال سنگ کار پیدا کند و جالب این‌که این ویژگی‌ها از حال و روز بیشتر کاراکترهایی که در سینمای کمدی بازی می‌کرد چندان دور نبودند. او مدتی را هم در ارتش به سر برد و اتفاقا همان‌جا بود که پی برد توان زیادی در سرگرم کردن و خنداندن مردم دارد و می‌تواند با حرکات و رفتارش مردم را به وجد بیاورد.

این خودآگاهی به همراه این‌که فهمید روحیاتش با مقررات خشک و محیط سنگین نظامی جور درنمی‌آید، باعث شد در اواخر سال ۱۹۴۶ ارتش را ترک کند. در این زمان، نورمن سی و یک ساله بود. او توانست در مدتی کوتاه، استعدادهایش را شکوفا کند، دو سال بعد به تلویزیون انگلیس راه یافت و به این ترتیب، چهره و کاراکتر کمدی‌اش به چشم آمد و طرفداران زیادی پیدا کرد. به سرعت، نخستین فیلمش «هوش و عقل» را بازی کرد؛ فیلمی که با استقبال زیادی روبه‌رو شد. اینچنین بود که درهای موفقیت، یکی پس از دیگری به رویش باز شد و نورمن هم کوشید از این موقعیت استفاده کند؛ ولی همچنان که گفتیم توفیق‌اش فقط به دو سه کشور محدود شد. او از خاطرات و موقعیت‌هایی که در زندگی واقعی تجربه کرده بود در خلق موقعیت‌های کمدی بیشترین بهره را برد. از فیلم‌های دیگرش می‌توان «قصاب باشی»، «جاده صاف‌کن»، «شیرفروش»، «من زندان را دوست دارم!»، «نورمن در فضا» و «جنجال در فروشگاه» را نام برد که بیشتر آنها از تلویزیون نمایش داده شد.

نورمن ویزدم علاوه بر بازیگری، نویسندگی فیلمنامه 9 فیلم سینمایی و تلویزیونی را نیز تجربه کرد. سریال «آخرین شراب تابستان» از آخرین بازی‌‌های ثبت ‌شده در کارنامه‌اش در تلویزیون و سینما بود. نورمن در نود سالگی اعلام بازنشستگی کرد. در حالی که آخرین بازی‌اش در فیلمی ده دقیقه‌ای درباره هشت شخصیت بود که در یک کافی‌شاپ بر سر یک میز می‌نشینند؛ فیلم در جشنواره کن 2007 به نمایش درآمد و از آن استقبال به عمل آمد.

نورمن در سال‌های واپسین عمر، دچار فراموشی شد و به گفته نزدیکانش حتی چهره خود را در فیلم‌هایش به جا نمی‌آورد و مردی که به چیزی جز خنداندن مردم نمی‌اندیشید، سرانجام در سال 2001 با سرنوشتی غمبار درگذشت. (علی شیرازی/ ضمیمه قاب کوچک)

newsQrCode
برچسب ها: نورمن طنز کمدی
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها