به هواداری من نیست در این شهر کسی!
بررسی تحلیلی واکنش کاربران فضای مجازی در مواجهه با مرگ لیام پین

به هواداری من نیست در این شهر کسی!

لیام نیسن، بازیگر فیلم «خاکستری»:

نمی خواهم فقط یک قهرمان اکشن باشم

لیام نیسن، بازیگر شصت و دو ساله سینما در دوران میانسالی به یک بازیگر سرشناس درجه یک و قهرمان اکشن سینما تبدیل شده است. وی که اصلیتی ایرلندی دارد، سال 2008 با «ربوده شده» (به تهیه‌کنندگی لوک بسون)‌ به صورت یکی از چهره‌های مطرح دنیای سینما درآمد، اما او قبل از این فیلم پرفروش، سابقه کار در تعداد زیادی فیلم سینمایی را داشته است.
کد خبر: ۶۶۷۴۱۴
نمی خواهم فقط یک قهرمان اکشن باشم

لیام نیسن، کار بازیگری را از سال 1978 آغاز کرد و پس از حضور در تعدادی مجموعه تلویزیونی با بازی در «ماموریت» (1986 و در کنار رابرت دنیرو)‌ نام و چهره خود را مطرح کرد. پس از بازی در تعدادی نقش مکمل در سال 1990 در «مرد تاریکی ‌/‌ دارک من» نقش اصلی را گرفت، ولی فیلم موفقیتی در جدول گیشه نمایش کسب نکرد و قسمت‌های بعدی آن ساخته نشد، اما این اکشن کمیک‌استریپی کمک کرد در فیلم‌های مطرح دهه 90 میلادی مانند «نل»، «راب‌روی» و «مایکل کالینز» بازی کند. او بازیگر سه قسمت سری دوم «جنگ‌های ستاره‌ای»، «جن‌زدگی»، «دار و دسته‌های نیویورکی» و مجموعه فیلم «بتمن» هم بوده است. «خاکستری» او سال 2011 به یکی از موفق‌ترین کارهای سینمایی سال تبدیل شد و منتقدان سینمایی بشدت آن را پسندیدند. این فیلم چند روز پیش از شبکه نمایش به آنتن پخش سپرده شد. در گفت‌وگوی اینترنتی زیر، لیام نیسن درباره این فیلم و جنبه‌های مختلف آن صحبت می‌کند.

«خاکستری» شباهت زیادی به «قطار افسارگسیخته» آندره کونچالفسکی دارد. هر دو، قصه آدم‌های سرسختی را تعریف می‌کند که در شرایط سختی گیر کرده‌اند.

مقایسه خوب و زیبایی است. اگر بتوان فیلمی را با خاکستری مقایسه کرد، آن فیلم حتما «قطار افسارگسیخته» خواهد بود. جو کارناهان، کارگردان فیلم هم به این موضوع اشاره کرد.

در خاکستری، تعدادی آدم سرسخت درگیر شرایطی سخت و دشوار می‌شوند. آنها فقط زمانی که داوطلبانه به استقبال خطر می‌روند با شرایط خوبی روبه‌رو می‌شوند. این نقش را چگونه بازی کردید؟

بخش اصلی قضیه به فیلمنامه‌ای برمی‌گردد که جو نوشت. او در زمان نگارش فیلمنامه، آن را بشدت انسانی نوشت و به وجه انسانی قصه اهمیت خیلی زیادی داد. این قصه خیلی راحت با بازیگرانش ارتباط برقرار می‌کند و تاثیر عاطفی زیاد و خاصی روی آنها می‌گذارد. ترس و ناامنی که در وجود کارگردان بود در دل تک‌تک شخصیت‌های قصه نفوذ کرده است و بازیگر در این ترس‌ها و ناامنی شریک می‌شود. ملودرام ماجرا هم در همین جا شکل می‌گیرد، اما همه ما متوجه این نکته بودیم که در دام یک ملودرام سطحی و پیش‌پا افتاده نیفتیم.

به این ترتیب بازی در نقش شخصیت چگونه بود سخت بود؟

خب، شخصیت من آدمی دووجهی است و در ادامه ماجرا تماشاچی با نکات تازه‌ای در ارتباط با او آشنا می‌شود. تغییری که او در میانه راه می‌کند، نقش مهمی در قصه دارد و باید طوری بازی می‌کردم که تماشاچی از این تغییر رویه شوکه نشود. در این جای کار در فیلمنامه یک جای خالی وجود داشت. بازی من در این نقش باید کمک می‌کرد این جای خالی پر شود. حس و حال موجود در این آدم باعث می‌شد تغییرات تازه راحت‌تر مورد قبول قرار گیرد. قبل از شروع کار فیلمبرداری، ما فقط چهار پنج روز وقت برای تمرین داشتیم. سعی‌ام این بود که به احساسات و عواطف شخصیتم در قصه فیلم، حال و هوای روشنفکرانه ندهم. نمی‌دانم جوکارناهان چرا مرا برای بازی در این نقش انتخاب کرد. فقط چیزی که در این رابطه می‌دانم، جمله‌ای است که زمان دادن فیلمنامه به من گفت. او گفت: «می‌دانم می‌توانی این نقش را بازی کنی!»

در رابطه با انتخابتان برای ایفای این نقش، سوالی نکردید؟

وقتی تصمیم گرفته شد فیلم جلوی دوربین برود، دیگر دلیلی نداشت از او چنین سوالی را بپرسم. به جو گفتم، می‌خواهم این شخصیت را با لهجه خودم صحبت و بازی کنم و درخواست کردم بعضی از جاهای فیلمنامه را تغییر دهد. او گفت تعصبی روی نوشته‌اش ندارد و اگر لازم باشد برخی قسمت‌ها را تغییر خواهد داد. وی می‌خواست من نقشم را راحت‌تر و بهتر بازی کنم. من هم نقش را آن‌طور بازی کردم که دوست داشتم و احساس می‌کردم درست است. نمی‌خواستم در نقش یک آمریکایی خالص ظاهر شوم و وانمود کنم کسی هستم. جو بعدها به من گفت مرا برای این نقش انتخاب کرد، زیرا مطمئن بود به آن شخصیت آزادی عمل می‌دهم و یک شخصیت و آدم تصنعی را به تصویر نخواهم کشید.

در کارنامه سینمایی‌‌‌تان، لقب یک قهرمان اکشن را گرفته‌اید. با «خاکستری» قصد داشتید به سراغ قصه و مضمونی عمیق‌تر بروید و انتظار تماشاگران سختگیر را برآورده کنید؟

بله، جواب شما در پرسش‌تان مستتر است. من نمی‌توانم فقط یک قهرمان اکشن باشم و جلوی دوربین قهرمان‌بازی درآورم. از زمان بازی در «ربوده شده» و موفقیت بالای مالی و انتقادی آن، من فرصت‌های کاری خوبی پیدا کرده‌ام و برایم امکان بازی در نقش‌های مختلف و متفاوت فراهم شده است. خودم فکر می‌کردم ربوده شده فیلمی است که مستقیما سر از بازار ویدئویی درمی‌آورد و نمایش عمومی سینمایی نخواهد داشت. این اکشن دلهره‌آور در رده فیلم‌های درجه 2 قرار می‌گرفت، اما عکس این اتفاق رخ داد و کارنامه هنری‌ام را وارد مرحله تازه‌ای کرد. می‌دانید ما در حال کار در یک حرفه خاص هستیم که تجارت در آن حرف اصلی را می‌زند. در فرهنگ هالیوودی، فیلم‌ها باید سودآور باشد. از این منظر، تولید فیلمی مثل خاکستری با مشکلاتی روبه‌رو می‌شود. این فیلم یک اکشن هیجان‌انگیز نیست که بتوان از آن انتظار یک فروش بالا را داشت. فیلمی عمیق و فلسفی است که در لایه‌های درونی‌اش حرف‌های زیادی را مطرح می‌کند. خوشحالم در این فیلم بازی کردم و احساس می‌کنم با آن تبدیل به یک بازیگر بهتر شده‌ام. این جور فیلم‌ها کمک می‌کند بازیگر به سمت کمال حرکت کند.

نوع برخوردتان با نقش و کاراکتری که قرار است در قصه فیلم بمیرد، چگونه است؟

حقیقت امر را بخواهید خیلی خوشحالم برای بازی در خاکستری انتخاب شدم. مطمئن هستم تهیه‌کنندگان فیلم قبل از من چند بازیگر دیگر را هم در نظر داشتند، اما من واقعا نیازمند آن بودم که این فیلم را بازی کنم. تصور نکنید به دلیل مسائل مالی و اقتصادی است. خیر! از نظر احساسی خودم را به این نقش نزدیک‌ می‌دیدم و با آن همراهی می‌کردم.

از نظر فیزیکی، کدام روز فیلمبرداری بدترین روز آن بود؟

روزی که شخصیت جو اندرسون (یکی از بازیگران فیلم) مرد. او جوان بود و مرد و ما همه با عجله به عقب برگشتیم. برف‌ها را با شدت تمام کنار می‌زدیم و سخت در تلاش بودیم خودمان را به او برسانیم. ولی در کل باید بگویم قبل از شروع فیلمبرداری خیلی خوب می‌دانستم از نظر فیزیکی با نقش سختی روبه‌رو هستم و کارهای زیادی باید انجام دهم. آدم‌های قصه در یک منطقه غیرقابل عبور کوهستانی پربرف گیر افتاده‌اند و باید برای ادامه حیات خود تلاش کنند. از نظر ظاهری، آنها اکشن کاری زیادی دارند و باید آمادگی بدنی بالایی داشته باشند. دوربین همراه شما حرکت می‌کند و یکباره می‌بینید دیگر نمی‌توانید حتی یک قدم هم به جلو بردارید. برف و کوهستان غیرقابل پیش‌بینی بود و ناگهان یک روز صبح از خواب بلند می‌شدید و می‌دیدید برف کاملا شما را فلج کرده است، به یکدیگر می‌گفتیم ادامه کار فیلمبرداری غیرممکن است. ولی باز هم به کار ادامه می‌دادیم!

چه نوع واکنشی را از سوی تماشاگران خاکستری انتظار داشتید؟

امیدوار بودم تماشاگران آن را خیلی دقیق تماشا کنند. توقع عموم تماشاگران این است که یک فیلم اکشن ببینند، اما خاکستری در ظاهر امر یک اکشن پرتحرک بود و در درونش حرف‌ها و مسائلی برای گفتن داشت. خیلی خوشحال شدم تماشاگران متوجه این نکته مهم شدند که چیز بیشتری در این فیلم وجود دارد و فقط قصد سرگرم کردن آنها را ندارد. قبل از اکران عمومی فیلم برای دوستانم یک ایمیل فرستادم و گفتم به تماشای خاکستری بروند و در آن، بخش‌ها و جنبه‌های تازه‌ای از شخصیت آدم‌ها را ببینند./ ضمیمه قاب کوچک

آسوشیتدپرس / مترجم: کیکاووس زیاری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها