جنگ سرد شوروی و آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم آغاز شد. در آن زمان هر دو کشور خود را پیروز این جنگ میپنداشتند و ابر قدرت جهان تلقی میکردند.
تقسیمات غنائم جنگی پس از پایان جنگ جهانی دوم اروپا را به دو بلوک شرق و غرب تبدیل کرد و هر یک از ابرقدرتهای پیروز جنگ، سهم خود را برداشتند.
فروپاشی شوروی سابق این فرصت را به غرب و آمریکا داد تا خود را قدرت بلامنازع جهان بداند. حضور و نفوذ آمریکا پس از سرنگونی کمونیسم افزایش یافت و بیشترین نفوذ را برای رسیدن به مرزهای روسیه ادامه داد.
آمریکا در سیاست خود در پی غربی کردن کشورهایی بود که پس از شوروی شکل گرفته بودند. هزینههای زیادی برای نفوذ در این کشورها شد تا بتواند آنها را تحت سلطه خود داشته باشد.
اما روسیه که خود را در خطر میدید برای بازآفرینی دوران شکوه و قدرت خود وارد عمل شد تا بتواند بخشی از اقتدار از دست رفته را بازیابد.
پوتین و مدودوف دو شخصیتی که پس از رؤسای جمهور پیشین روسیه تلاش خود را برای بازگشت این کشور به معادلات بینالمللی و منطقهای آغاز کردند، اکنون در شرایط سخت جنگ سرد میان روسیه و آمریکا قرار گرفتهاند.
کشورهایی که پیش از زیر مجموعه شوروی بودند اکنون هر یک برای روسیه چالشی سیاسی محسوب میشوند. آمریکا و اروپا جنگ سرد را با انقلابهای مخملی و رنگی شکلی تازه داد.
اکنون چندین کشور که پیش از این هم پیمان و متحد روسیه بودند، به متحدان آمریکا و اروپا مبدل شدهاند. پیوستن کشورهای حوزه روسیه، به ناتو از نگرانیهای جدی مقامات مسکو است.
از سوی دیگر ایجاد انقلابهای رنگی و مخملی به بهانه ایجاد دموکراسی در این کشورها باعث شده است که هر از گاهی شاهد اعتراضات گسترده مردمی در برخی از این کشورها باشیم.
چندی پیش بود که گرجستان با تحریکات آمریکا و اروپا صحنه جنگ و درگیری بود اما سرانجام با ورود مستقیم روسیه این قائله ختم شد و البته موضوع گرجستان آتش زیر خاکستر است و زمانی زبانه خواهد کشید.
اکنون اوکراین به عنوان کشوری دیگر با دخالتها و تحریکات غربیها دستخوش تحولاتی است که معادلات منطقه را به هم خواهد زد.
این کشور 600 هزار کیلومتر مربعی پس از روسیه دارای بزرگترین ارتش در اروپاست و از این جهت، هم برای روسیه اهمیت ویژه دارد و هم برای آمریکا و اروپا که بتوانند این کشور را در زمره هم پیمانان خود داشته باشند.
روسیه که خود را همچنان در قبال کشورهای منطقه مسئول میداند، نسبت به تحولاتی که از سوی غرب برنامه ریزی شده است نمیتواند سکوت کند.
مسکو نگران آن است که این تحولات به روسیه نیز برسد و باعث یک فروپاشی دیگر در این کشور پهناور شود. سیاست آمریکا و غرب بر این اساس است که کشورها هر چه کوچکتر باشند و تجزیه شوند به راحتی میتوان بر آنها تسلط داشت.
اوکراین نیز این ظرفیت را دارد تا بتواند با اعمال نفوذ و تأثیر مداخلات غرب تجزیه شود. تجزیه این کشور به دو بخش طرفداران روسیه و طرفداران غرب باعث میشود تا نفوذ آمریکا تا قلب روسیه پیش برود.
راهکار روسیه برای مقابله با چنین برنامههایی که از سوی غرب تدارک دیده شده چه میتواند باشد؟
روسیه در منطقه به خاطر تحولاتی که صورت گرفته و در حال وقوع است نیازمند همگرایی با کشورهای مستقلی است که سیاستهای ضد آمریکایی هم دارند.
رویکرد این کشور برای بهبود روابط خود با کشورهای مستقل در منطقه و ایجاد پیمانها و مناسبات سیاسی، اقتصادی و از همه مهمتر نظامی میتواند از حرکت رو به پیشرفت آمریکا، ناتو و غرب به پشت دروازههای کرملین جلوگیری کند.
روسیه برای این کار باید هزینههای زیادی بپردازد تا معادلات منطقهای کمی به نفع او تغییر جهت دهد. حمایت مسکو از دمشق و اسد همچنان میتواند یکی برگهای برنده این کشور در مقابل آمریکا باشد.
حضور و نفوذ روسیه در کشورهای آمریکای لاتین و بهره گرفتن از ظرفیتهای بالای ایران و برقراری ارتباط ویژه با جمهوری اسلامی یکی از مهمترین عواملی خواهد بود که میتواند سدی در برابر نفوذ آمریکا باشد.
هم اکنون که اوکراین دستخوش تحولات سرنوشت سازی است، دعوا بر سر نفوذ غرب در این منطقه است و برای غربیها و آمریکا هیچ اهمیتی ندارد که تاکنون بیش از 80 نفر انسان در این کشور به خاطر درگیریهای مخالفان و موافقان کشته شدهاند.
«کی یف» جبهه جنگ سرد روسیه و آمریکا شده است. اما باید به مردم دنیا فهماند که نباید به آمریکا به چشم قدرت دنیا نگاه کرد.
محمد صفری-جام جم آنلاین
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد