بهروز رضوی، صداپیشه و بازیگر، قدم‌زدن در شهر پدری‌اش را به شما پیشنهاد می‌کند

طبیعت‌خسیس‌و‌طبع‌بخشنده‌یزد

‌ من متولد یزد هستم، مرکزی‌ترین شهر ایران، البته نه دقیقا وسط ایران ولی کویری‌ترین شهر ایران. جایی دوست‌داشتنی با آفتاب زیاد و آب کم. اگرچه به نظر می‌رسد‌ یزد به خاطر طبیعتش که در ظاهر خیلی خشک و نامهربان است و با دست باز با انسان‌ها مواجه نمی‌شود و کم باران است و عمل آوردن محصول در‌ آن ‌بسیار سخت است، اما باغ‌های بسیار زیادی دارد و مزارع پرمحصول. زیرا یزدی‌ها راه‌های ویژه‌ای برای استفاده از این طبیعت متفاوت ایجاده کرده‌اند، مثل آبیاری قطره‌ای.
کد خبر: ۵۸۷۸۰۳

پدرم اهل سفر بود و معمولا کار‌هایش در سفر صورت می‌گرفت. هر ازگاهی که برنده جایزه‌ای می‌شدم، مجاز بودم با او به سفر بروم. در یکی از سفرها در یزد که بسیار تشنه‌ام بود، از پدر آب خواستم. او پس از این که کمی صبر از من خواست، در ادامه مسیر مرا به جایی از جاده رساند که کویر بود ولی بوته‌های هندوانه و خربزه کنار هم دیده می‌شدند. در عالم بچگی خیلی تعجب کردم. زمینی خشک، آسمانی بی‌باران، ولی هندوانه‌های بزرگ با وزن‌ حدود 10 کیلوگرم، پرآب و بسیار خنک. علتش را پرسیدم. پدرم از آن آقایی زرتشتی که صاحب مزرعه بود خواست برایم توضیح دهد. او گفت که کنار هر بوته هندوانه و خربزه یک سبوی ترک خورده در خاک وجود دارد که از آن اندک آبی نشت می‌کند. این سبوها را سفارش می‌دهند تا برایشان بسازند. سقا صبح به صبح در سبوها آب می‌ریزد. و این گونه است که چنین محصولی به بار می‌آید.

گل ‌محمدی کاشان بسیار شهرت دارد. ولی من هنوز هیچ گل ‌محمدی خوشبوتر از گل‌های یزد نبوییده‌ام و هیچ اناری خوشمزه‌تر از انار یزد نخورده‌ام. این کشاورزی و باغداری رشدیافته در یزد موجب شده تا بیش از 20 نوع نام خانوادگی مربوط به این شغل‌ها در یزد ایجاد شود: کشاورز، برزگر، گل‌پرور، گلدان، گلدار و... اسم‌هایی که نشان می‌دهد کار مردمان در یزد به سختی ولی شیرینی پیش می‌رود.

سال‌ها پیش یکی از دوستان ما که در سیستان و بلوچستان مشغول ‌فعالیت بود، می‌گفت اگر من 10 باغبان یزدی در اینجا داشتم، حتما سیستان و بلوچستان را آباد می‌کردم.

یزد قدیمی‌ترین شهر خشتی جهان است که الگوی مهندسی خانه‌ سازی‌اش برای ساخت ساختمان‌هایی در کره مریخ مورد مطالعه قرار گرفته است. این مطالعه سال‌ها پیش صورت گرفت که مسائل فضایی بسیار مطرح بود. نه تنها برای فضا، بلکه در صحراهای آمریکا الگوی ساخت خانه‌های یزدی اجرایی می‌شود، ساختمان‌هایی با طاق ضربی، با خشت و گل. البته قنات‌های یزد هم بسیار مورد توجه است. در آمریکا دارند قنات می‌سازند. می‌دانید قنات‌ها از تکنیک پیچیده‌ای برخوردارند. زیرا شخص بدون آن که زیر زمین را ببیند، به کمک شمع و نخ و ریسمان مسیر آب را پیدا می‌کند تا راهی برای آن حفر کند. قنات را به ریاضت می‌سازند و حفر می‌کنند‌ و خاستگاه قنات یزد است. ما به این دارایی‌های شهرمان مفتخر هستیم.

از سختی‌های کاری همشهریانم گفتم. معمولا انتظار می‌رود کسی که بسیار اهل سختی باشد و قطره قطره آب را از زمین به دست بیاورد فرد دست و دل بازی نباشد. ولی یزدی‌ها با تمام سختی‌های ایجاد شغل برای خود، در امور خیریه و وقف بسیار پیشتاز هستند. طبیعت به سختی چیزی در اختیار یزدی‌ها قرار می‌دهد ولی طبعشان بخشش را خوب بلد است.

من تا هشت‌سالگی در یزد بوده‌ام. کلاس دوم را هم در مدرسه معروف مارکار یزد خواندم و پس از آن پدرم تصمیم گرفت که به تهران بیاید‌ و از آن پس در تهران ساکن شدم.

تماشای خیابان‌ها و قدم زدن در محله‌های قدیمی در تربیت و آداب ما جایش را از دست داده است. ولی در یزد خوب است که این فرصت را غنیمت بشمریم. کوچه‌های آشتی‌کنان و طاق‌های ضربی بسیار دیدنی هستند. مهندسان و دانشجویان زیادی حتی از خارج از کشور به یزد می‌آیند تا ببینند که مردم چه طور با مواد اولیه ساده‌ای مثل آب و خاک ساختمان‌هایی ساخته‌اند که هنوز بر اثر زلزله تخریب نشده‌اند. می‌شود در خیایان‌های یزد راه رفت و کارگاه‌های پارچه‌بافی با قدمت هزار ساله پیدا کرد. دیدنی‌های یزد کم نیست. چشم‌ها را باید شست!

قدم‌زدن اهلیت و حوصله می‌خواهد. اگر کسی حوصله داشته باشد می‌تواند در خیابان‌های یزد راه برود و با تک‌‌تک جرزها و طاق‌ها و دیوارها ارتباط برقرار کند. محله‌های قدیمی و سراها و تیمچه‌ها و بازارچه‌ها را ببیند. در یزد بین آفتاب و سایه فرق بسیار زیاد است. همه می‌کوشند دیوارها را بلند بسازند و در خانه‌هایشان به خاطر کمک به عابران یک اتاق را دو متر بیرون از فضای خانه بسازند تا سایه بیشتر باشد. بعضی اتاق را بیرون‌تر می‌سازند تا به اندازه چند متر فضای بیشتری را بدست بیاورند یا زرنگی کنند. ولی در یزد به خاطر خدمت به عابران پیاده چنین کاری را می‌کنند. خیلی فرق است بین این دو روحیه.

باید در یزد راه رفت و به لهجه مردم دقت کرد. برادر مرحومم، بهزاد، می‌گفت: لهجه یزدی آدم را خلع سلاح می‌کند. از بس لهجه ساده‌ای است مخاطب گمان نمی‌کند که کسی با این لهجه بتواند او را اذیت کند یا به او کلک بزند.

یکی دیگر از ویژگی‌های یزدی‌ها این است که بسیار وفادارند. البته بر خلاف من همه به زادگاهشان باز می‌گردند. حتی آن گروهی که به خارج از کشور رفته‌اند. سال‌ها پیش یادم است در آماری تعداد پزشکان در یزد بیش از هر جای دیگری بود. خشکی این شهر موجب‌شده تا مردمانش از آب و آفتاب بهترین استفاده را بکنند و در عین حال، حالشان خوب باشد. از کویر و آفتاب و آسمان روحیه بگیرند.

البته یادمان باشد که از بعضی زیبایی‌ها هم غافل هستیم. مثل همین خیابان ولیعصر تهران که تا چند سال پیش می‌گفتند بلندترین خیابان مستقیم دنیا است. این خیابان جلوی چشم‌ماست. شاید بعضی‌ها هر روز از آن رد شوند. ولی عجیب است که ما از حال درخت‌هایش بی‌خبر هستیم. و عجیب است که به خاطر یک ساختمان و به خاطر یک تابلو، یک یا چند درخت آن را قطع می‌کنیم! ‌ ‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها