یکی از کارگردانهایی که طی چند سال گذشته در زمینه طنز تجربههای موفقی کسب کرده است، سعید آقاخانی است که امسال سریال تلویزیونی «خروس» را برای ماه رمضان مقابل دوربین برده است. نگاهی به تجربیات پیش از این آقاخانی در سریالهایی مثل «زن بابا»، «خوشنشینها»، «دزد و پلیس» و چند مجموعه دیگر، نشان میدهد که سریال جدید او ـ گرچه از ابتدا برای این ایام تهیه نشده بود ـ میتوانست گزینه قابل اعتمادی برای ماه رمضان باشد.
بخصوص این که خروس از بازیگران شناختهشدهای همچون حمید لولایی، جواد رضویان و یوسف تیموری در نقشهای اصلی بهره میبرد؛ هرچند تا چند قسمت از حمید لولایی خبری نباشد و بخش اعظم حضور یوسف تیموری در لباس یک خروس باشد. با این که هر کدام از آنها میتوانند بار طنز سریال را به دوش بکشند، اما از تمام قابلیتهای آنها استفاده نمیشود. برای مثال حضور حمید لولایی در نقش خودش، به پیشبرد جنبه طنز سریال کمکی نمیکند. چرا که مسلما لولایی در زندگی شخصیاش مانند نقشهایی که بازی میکند شوخ و طناز نیست. بنابراین او را با آن مختصات مخصوص خودش وارد داستان کردن، مثل این است که نقشی جدی را به عهدهاش گذاشته باشند. با این که امیدی وجود داشت که حضور دیرهنگام لولایی تکانی به سریال بدهد و آن را از فضای کمدی لاغر و کمجانی که دارد بیرون بکشد و ارتقا بدهد، اما در چند قسمت اول حضورش این اتفاق نمیافتد.
ایده مرکزی خروس که اتفاقات داستان را موجب میشود، ماجرای مردی است که به دلیل مشکل مادی نمیتواند از بیمارستان خارج شود و با این که مشکل جسمیاش حل شده، در بیمارستان محبوس میماند. پسر این مرد (اسی با بازی جواد رضویان) در خارج از بیمارستان به آب و آتش میزند تا بتواند پدرش را از این موقعیت نجات دهد، اما هر بار اتفاقی میافتد که اوضاع را پیچیدهتر و او را از هدفش دورتر میکند. این ایده و انتخاب چنین موقعیتی، در نگاه اول جدید به نظر میرسد، اما فقط در سینما و تلویزیون ایران. این که آدمی ناخواسته و به دلایلی در محیطی که باید خیلی وقت پیش از آن خارج میشده گرفتار شود و کمکم سعی کند جور دیگری به پیرامون خود نگاه کند و با حضورش تغییراتی در محیط ایجاد کند، ایدهای است که قبلا در فیلم معروف «ترمینال» با بازی تام هنکس به دراماتیکترین شکل ممکن مورد استفاده قرار گرفته است. اما این که بالاخره موضوعی که اینقدر قابلیت بسط و گسترش یافتن را دارد، از زاویهای تازه و در قالب داستانی جدید، در تلویزیون ما که داستانهای تکراری در آن زیاد است مورد استفاده قرار بگیرد، امیدوارکننده است و یک امتیاز مثبت برای سریال به شمار میآید.
درست است که در خروس بهانه همه ماجراها خلاصکردن پدر از آن موقعیت ناراحتکننده است، اما برای اتفاقاتی که در ادامه رخ میدهد، لزوم چنین انگیزهای احساس نمیشود. مثلا به این در و آن در زدن اسی میتوانست به دلیل عشق به دختر همسایهاش باشد که خواستگار پولداری دارد و اسی نگران از دست دادن اوست.
بعد از مطرح شدن ایده پدر و بیمارستان که نهچندان ضروری، اما در نظر اول جالب و به هر حال جدید است، آنچه اهمیت دارد چگونگی پرداخت و روایت آن است. داستان اصلی، گرچه همیشه وجود دارد و به دست فراموشی سپرده نمیشود و مسیر خودش را طی میکند، اما به حاشیه رانده میشود. تلاش بیوقفه اسی برای تهیه پول و بدبیاریهایش، اوجها و تعلیقهای داستان را به وجود میآورند؛ آن هم تلاش بیهودهای که بدبیاریهای پشت آن هم نتیجه بیفکریهای خود اسی است. این خود شخصیت است که خودش را به مخمصه میاندازد و اسیر ندانمکاریهای خودش میشود. مثل وقتی که به جای فیلم عروسی به خانواده زرنگار سیدی خام میدهد و انگار اصلا پیشبینی نمیکند که آنها متوجه این تقلب او شوند و در اولین فرصت برای اعتراض با عصبانیت به او مراجعه کنند. واکنش اسی در این زمان، باعث میشود مشکلاتش بیشتر پیچیده شود و موقعیت خوب دیگری را از دست بدهد. مسأله این است که اسی به عنوان آدمی که در مرکز اقدامات و مشکلات قرار دارد، چندان جای دلسوزی ندارد و همدردی مخاطب را برنمیانگیزد.
نکتهای که در بیشتر صحنههای سریال خروس میتوان پیدا کرد، انتقاد است. در درجه اول انتقاد به شرایط معیشتی و فقری که دامنگیر خیلی از اقشار است. پدری که سر پیری پسانداز ندارد و دچار شرایط تأسفبرانگیزی میشود، پسری که تحصیلکرده است، اما هیچجا نمیتواند از دانش و تواناییاش استفاده کند، وامی که برای دادنش آنقدر سختگیری وجود دارد که مردم از خیر آن میگذرند، پسر جوانی که با وجود تواناییهایش جز این که لباس خروس بپوشد و جلوی رستوران مشتری جذب کند و هزار جور از طرف صاحبکارش تحقیر شود، راهی برای امرار معاش ندارد، همه نقدهایی به وضع موجود جامعه است. همینطور وضع قوانین بیمارستانها، وضع هنر که هم کسی که تحصیلکرده رشته هنر است و هم کسی که آرزوی ورود به این عرصه را دارد اسیر آن هستند، مشکلاتی که بازیگران معروف با مردم عامی دارند و ظرایفی از این قبیل در سریال مطرح میشود. اما حسن کار اینجاست که برای بیان هیچکدام از این نکات بیانیهای صادر نمیشود، کسی رو به دیگری فریاد نمیزند و از شرایط موجود گلایه نمیکند. بسیاری از قوانین و رفتارها و موقعیتها، در لفافه نقد میشود، اما ضعف کار اینجاست روندی که داستان طی میکند، موقعیتها و حتی شخصیتها، آنقدر کشش ندارند که بیننده را درگیر کنند. در کلاف سردرگم زندگی شخصیتها گره پشت گره میافتد، اما با فاصله و کمی کشدار. موقعیتها کمی بیشتر از آنچه لازم است طول میکشد و به نظر میرسد بعضی از بخشهای هر قسمت میتوانست در تدوین نهایی حذف شود. این عوامل باعث میشود داستان در بعضی از دقایق خستهکننده به نظر بیاید و تحرک آن از بین برود.
شروینه شجریکهن / جامجم
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد