در این سریالها با موقعیتهای طنزآمیزی مواجه بودیم که بار کمدی کار را افزایش میداد، اما در خروس تعداد این موقعیتها کاهش یافته و اغلب نقد مسایل اجتماعی جایگزین لحظههای بامزه شده است.
در 10 قسمت اول موتور پیش برنده درام ماجرای جور کردن پول برای ترخیص پدر (نصرت) از بیمارستان است. موقعیتی که دردناک و آزاردهنده جلوه میکند و دست کارگردان را برای خلق شوخیهای بامزه میبندد. اینکه پدری مریض احوال به خاطر نداشتن پول مجبور است چند شبی را اضافه در بیمارستان سپری کند، دل مخاطب را به درد میآورد و او را به فکر فرو میبرد. مخاطبی که این روزها با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکند، در مواجهه با این موقعیت همذات پنداری خوبی با شخصیت اصلی داستان (اسماعیل کیا با بازی جواد رضویان) میکند. اسی برای تأمین هزینههای بیمارستان، خودش را به آب و آتش میزند و همین تلاش و جستوجو تقابلهای او را با شخصیتهای مختلف شکل میدهد. در قسمتهای ابتدایی مواجهه پدر و پسر را نمیبینیم، ولی در لایههای زیرین قصه حس عاطفی پسر نسبت به پدر به شکل غیر مستقیم خودش را نشان میدهد. این رابطه مهرآمیز در شرایطی سخت و طاقتفرسا ایجاد میشود؛ زیرا خانواده اسی به درجه ای از فلاکت میرسند که خودروی لیزینگی اسی را به قیمت پایین تر میفروشند و همچنین روی مبلغ مهریه عروسی که هنوز عقد نشده است، حساب باز میکنند.
خروس را نمیتوان سریالی کمدی دانست، اما با این حال در لابه لای قصه لحظههای طنز آمیزی یافت میشود که بامزه و خنده آور است. شخصیت کامران یا همان «خروس» با بازی یوسف تیموری ظرفیت خوبی برای طنزپردازی دارد و فیلمنامه نویس هم از آن غافل نبوده است.
علاقه بیش از حد او به خروس، مخاطب را به یاد فیلم «گاو» و وابستگی مش حسن به گاوش میاندازد. با این تفاوت که در آن فیلم این علاقه وجهی فلسفی و نمادین پیدا میکرد، اما در این جا تعصب کامران روی خروس در خدمت ایجاد موقعیتهای بامزه است. کامران که در تن پوش عروسکی خروس فرو رفته، از شخصیت واقعی خودش دور شده و به شکل خروس درآمده است. او تعصب زیادی روی این حیوان دارد. تا جایی که مانع سر بریدن یک خروس در مراسم استقبال از نصرت میشود. او به خروس بودن خودش افتخار و صدا و حرکات این حیوان را تقلید میکند. این نکته را میشود در دیالوگهای کامران نیز یافت. به عنوان مثال هنگامی که اسماعیل تیزهوشی کامران را زیر سؤال میبرد، او بلافاصله میگوید: «روی تاج من نوشته کلاغ؟» کامران خودش را مغز متفکر میداند و مطمئن است که پوشیدن تن پوش خروس برایش خوش یمن است. خروس از آنجا که جلوی پیتزا فروشی کار میکند و با آدمهای مختلف سر و کار دارد، میتواند گرههای زیادی را باز کند و از یک شخصیت حاشیهای به شخصیت اصلی بدل شود. آخرین ساخته سعید آقاخانی در کنار این شخصیت بی نظیر، شخصیتهای جذاب دیگری را هم ارایه میکند. مثل مرد شمالی که عاشق سیروس قایقران است یا داماد مظلومی که مدام از طرف خانواده عروس و بویژه نصرت سرزنش میشود. حمید لولایی نیز با بازی در نقش خودش بنوعی خطر کرده است؛ زیرا سریال فرزند حمید لولایی را به عنوان فردی سوء استفاده گر جلوه میدهد. هر چند در ادامه داستان از این بازیگر رفع اتهام میشود، اما پذیرش همین اندازه سویه منفی برای نقشی که مابه ازای واقعی دارد نیز جرأت و جسارت زیادی میخواهد.
جدی شدن لولایی و رضویان
سریال «خروس» در کنار طرح مشکلات اقتصادی، نیم نگاهی نیز به نحوه مواجهه مردم با دنیای سینما و بازیگری دارد. این سریال با نزدیک شدن به زندگی شخصی «حمید لولایی» نشان میدهد که بازیگران مطرح نیز حاشیه امنیتی ندارند و برای موفقیت در شغل خودشان باید سختیهای زیادی را تحمل کنند. تعدادی از موقعیتهای طنز سریال نیز در خلال همین ماجرا شکل میگیرد. مثل صحنه ای که پلیس نیروی انتظامی در حین مأموریت با لولایی عکس گرفت و برای جذاب تر شدن عکس بر گونههای این بازیگر بوسهای طولانی زد. یا جایی که جوان رهگذر از لولایی خواست همان طور که پولاد «زیر آسمان شهر» را کتک میزده، او را هم کتک بزند!
از آنجا که شغل اسماعیل فیلمبرداری مجالس عروسی است و کارش به گونه ای با دوربین و تصویر سر و کار دارد، کارگردان فرصت مییابد درد دلهایش را درباره اوضاع بازیگری در سینما بیان کند.
روی دیگر سکه جوانانی هستند که میخواهند به هر قیمتی وارد دنیای سینما شوند و طعم شهرت و محبوبیت را بچشند. خروس، زندگی دو نفر از این جوانان را زیر ذره بین میبرد. یکی دختری که فریب فردی به نام بهروز را میخورد و با قرصهای لاغری روانه بیمارستان میشود. دیگری نیز دختری است که نقشش را ملیکا شریفی نیا بازی میکند و میخواهد به خاطر بازیگر شدن از ایران به خارج کشور مهاجرت کند. او به واسطه شغل کامران با اسماعیل (جواد رضویان) آشنا میشود و در فیلمی تخیلی در کنار حمید لولایی بازی میکند. البته این بخش از ماجرا منطق داستانی ضعیفی دارد.؛ زیرا دختر علاقه مند به بازیگری براحتی فریب میخورد و جلوی دوربین میرود. اگر او اندک آشنایی با دنیای سینما داشت، میدانست که حمید لولایی در موقعیتی ناخواسته گیر افتاده و در آن صحنه همبازی او محسوب نمیشود.
خروس همان مؤلفههای آَشنای کارهای سعید آقاخانی را دارد.
سریالی با ضرباهنگی تند و سریع و شخصیت های زیاد که همه شان فرصت زیادی برای حضور در قاب تصویر پیدا نمیکنند. او در این سریال از دوربین روی دست استفاده کرده که با ضرباهنگ سریع کار و لحن واقع گرایانه داستان تناسب دارد. کلیشه شکنی دیگر آقاخانی در اجرا سپردن نقشی جدی و تلخ به جواد رضویان است.
این بازیگر که در زمینه حضور در کارهای کمدی رکورد دار است، در این سریال از قالب همیشگی اش بیرون آمده و نقش جوانی زخم خورده و عاصی را بازی میکند. حمید لولایی نیز بر خلاف دیگر کارهایش فردی جدی است و طنازیهای همیشگی اش را ندارد.
علی نیکخواه، روزنامه قدس
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد