بچهها بویژه در سالهای اول زندگی خود دیوانهوار عاشق و دلبسته مادرانشان هستند و معنای احساس امنیت، آرامش، شادی و رفاه را در حضور مادر میدانند، اگرچه کودکان هم از عشق و مهر مادر به خود آگاه هستند؛ اما وقتی که مادری هر صبح هنگام رفتن به سر کار با فرزندش خداحافظی میکند، بویژه در سنین 1 یا 2 سالگی، کودک قدرت تجزیه و تحلیل مسائل را نداشته و گاهی با خود فکر میکند اگر مادر هم عاشق من است، چطور نمیخواهد همه لحظهها کنارم باشد و همین افکار موجب بروز رفتارهای متفاوت و گاه ناهنجار از سوی کودکان میشود که به شکلهای مختلف از جمله خشم، بیتفاوتی، انزواطلبی، بهانهگیری و... خود را نشان میدهد.
در این بین نباید فراموش کرد که مادران شاغل نیز حال و روز خیلی بهتری از کودکانشان ندارند. آنها که همیشه در رویاهایشان خود را میدیدند که با فرزندانشان در حال بازی، صحبت کردن و تهیه صبحانهای دلپذیر برای دلبندشان هستند، حالا جبر روزگار آنها را در شرایطی قرار داده که مجبورند هر روز با دلی پر از رنج و عشق، کودکان خود را رها کرده و لذت بودن با آنها را از دست بدهند و اگر مادربزرگ مهربانی برای نگهداری از کودک وجود نداشته باشد، این رنج با سپردن طفل به مهدکودک چندین برابر نیز خواهد شد.
چنین مادرانی همیشه احساس میکنند آن طور که باید و شاید حق مادری را ادا نکردهاند و به عبارت سادهتر برای بچههایشان کم گذاشتهاند. آنها همواره نگران هستند و اضطراب ناشی از عدم حضورشان در کنار فرزند، موجب به وجود آمدن نوعی احساس گناه در آنها میشود؛ به طوری که شاید بتوان گفت حس گناه، مهمترین احساس منفی مادران شاغل است که در کنار اضطراب، تشویش و سرزنش خود در طول زمان میتواند آسیبی جدی به رابطه میان مادر و فرزند وارد نماید. همچنین زنان شاغل در ماههای آغازین پس از تولد نوزاد در کنار این که دوره افسردگیهای ناشی از زایمان را سپری میکنند، پس از چند ماه در اولین روزهای دوری از فرزند خود و حضور در سر کار، دچار ضربه روحی شدید و ناگهانی میشوند و به این ترتیب در محیط کار نیز نمیتوانند تمرکز لازم را بویژه از لحاظ روحی و عاطفی داشته باشند. در عین حال این مادران با گذشت زمان و به علت همان احساسات منفی ذکر شده، ممکن است توجهی بیش از اندازه به کودک داشته باشند تا بهزعم خود با محبت فزاینده بتوانند از عذاب وجدان رهایی یافته و کمبودهای حضورشان را جبران کنند که این مساله تاثیرات منفی و نامناسبی را در تربیت کودک و آینده رفتاری وی به وجود خواهد آورد؛ کما این که میدانیم پایه شخصیت کودکان در سالهای اولیه پیریزی میشود.
اما مورد دیگر در رابطه با مادران شاغل، خستگیهای مضاعف آنها نسبت به دیگر مادران است. آنها که یک روز سخت کاری را پشت سر میگذارند، با وجود اینکه تشنه فرزندان خود و مصاحبت با آنها هستند؛ اما در بسیاری از اوقات، این خستگی مضاعف به آنها اجازه حضور به شکل دلخواهشان را نمیدهد و نمیتوانند آن گونه که در ذهن برنامهریزی کردهاند، عمل نمایند.
طبیعی است که کمک و حمایت اطرافیان بویژه همسرانشان میتواند تاثیرات بسزایی را در کاهش استرس، خستگی و فشارهای روانی و جسمانی فراهم نماید. ضمن اینکه این مادران باید در خود با وی صحیحتر نسبت به ترک فرزندان و اشتغال فراهم آورند تا این احساس گناه، جای خود را به هر نگرش منطقی، برنامهریزی دقیق و استفاده از امکانات روحی و روانی موجود و پتانسیلهای موجود در رابطه با فرزندانشان بدهند. آنها باید این باور را در خود تقویت کنند که گرچه دوری فرزندانشان بسیار سخت و مسوولیتهایشان طاقتفرساست؛ اما تمام این سختیها برای رفاه و آسایش بیشتر کودکانشان است و این نکته را نیز در نظر داشته باشند همین فرزندانی که امروز از عدم حضور مادر در خانه، شاکی و معترض هستند، با ورود به مدرسه و در سنین بالاتر؛ نهتنها از شاغل بودن مادر خود احساس نارضایتی نمیکنند؛ بلکه از جایگاه اجتماعی مادر احساس غرور و رضایت بسیار خواهند داشت.
به عنوان مادر در مواجهه با کودکان خردسال برای پذیرش بیشتر شرایط زندگی مادران شاغل، باید نکاتی را مدنظر داشت:
به کودکان خود اطمینان دهیم که همیشه عاشقانه دوستشان داریم و زمانی که از آنها دوریم، احساس دلتنگی میکنیم.
باید در مورد شغل خود با آنها صحبت کنیم و از دلایل جداییمان و احساساتی که در آن هنگام به وجود میآید، سخن گفته و اجازه دهیم فرزندمان نیز احساسات خود را در این مورد بیان کند.
باید به آنها آموزش دهید که در مواجهه با خشم خود، چگونه عمل نمایند تا آسیب کمتری به خودشان و دیگران وارد شود. باید باور کنیم و بپذیریم که برای کودک بسیار سخت است که هر روز با کسی که دوستش دارد، خداحافظی کند و به او حق دهیم که مثلا روز بعد از تعطیلات احساس دلتنگی و بیقراری بیشتر داشته باشد.
اگر کودک را به مهد و یا خانه مادربزرگ میبریم، در لحظه خداحافظی بهتر است به او اطمینان دهیم که بزودی به دنبالش میآییم و در طول روز هم در صورت امکان با او تماس خواهیم گرفت. باید به او اطمینان دهیم تا به ما اعتماد کند و به این ترتیب احساس عدم امنیت نداشته باشد.
اگر کودک در هنگام بازگشت، رفتار متفاوتی نشان داد، نباید او را سرزنش کنیم؛ بلکه باید صبور باشیم تا او هم بتدریج به شرایط موجود عادت کند و کنار بیاید و مطمئن بشود که با رفتارهای متفاوت و نامهربانانه نمیتواند مانع رفتن شما گردد.
باید برایش سرگرمی و مشغولیتهایی را فراهم آوریم که در طول روز از هدر رفتن زمان او جلوگیری کرده و موجب سرگرم شدن او باشد.
سعی کنید هر طور شده وقتی را برای او کنار بگذارید تا در کنارش و فقط برای او باشید. برنامهریزی کنید که حتما چند روز در هفته او را به پارک، سینما و... ببرید.
همواره و در همه حال عشق خود را به او نشان دهید تا بداند که تنها نیست، دوستش دارید و همیشه به یادش هستید و فراموش نکنیم این ما هستیم که فرزندانمان را به حضور و حیات در این دنیا دعوت کردهایم، پس با عشق در ادامه مسیر همراهشان باشیم.
>> جام جم/ چاردیواری
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد