آرام از جایش بلند می‌شود، پاورچین از اتاق بیرون می‌رود و در حالی که در هوای گرگ و میش صبح، انگشتانش را کورمال کورمال به دیوار می‌کشد، به آشپزخانه می‌رسد و کلید برق را آهسته می‌زند، اجاق روشن می‌شود و با دم‌کردن چای و گرم‌کردن تکه‌های نان، سفره صبحانه را می‌چیند. «سعید جان بیدارشو... مریم‌جان مدرسه‌ات دیر نشه... علی‌آقا وقت نمازه و...» این صدای آشنا، آغازگر روزی تازه است؛ صدایی که هر صبح تکرار می‌شود، این صدا، صدای زندگی است، صدای «مادر» است.
کد خبر: ۵۵۸۷۲۱

 

برای خیلی‌ها مادر یعنی خانواده، مادریعنی آغوشی که کودک را آرام می‌کند، بعضی‌ها می‌گویند یعنی خرید روزانه و بی‌منت خانه، مادر یعنی غذای گرم و سفره رنگین، مادر یعنی دیکته شبانه و کمک به حل تکالیف، آن هم وقتی کودک بازیگوش از انجام آنها جا مانده است، حتی مادر می‌تواند نیشگون‌های محکم دوران کودکی باشد یا پیچاندن گوش وگاهی هم نفرین‌های زیرلب، همه اینها مادر است، اما مادر چیزی بیشتر از ذهن ماست، موجودی که با یک روز تقدیر و سپاسگزاری، حقش ادا نمی‌شود.

وجودش صمیمیت می‌آورد

صدای تلویزیون بلند است، گزارشگر به مناسبت روز مادر، میکروفن را جلوی مردم می‌گیرد و مثل هر سال از آنها می‌خواهد مادر را توصیف کنند. صدای زنان و مردان و گاهی هم بچه‌ها شنیده می‌شود که هرکس چیزی می‌گوید؛ «مادر یعنی گذشت»، «من عاشق مادرم هستم»، «برایش کادو می‌خریم»، «دستپخت مادرم حرف ندارد» و... درون این اتاق اما مادری با صورت و دست‌های چروکیده نشسته است، با شنیدن این جمله‌ها از تلویزیون، آه می‌کشد می‌خواهد چیزی بگوید، ولی حرفش را می‌خورد. او مادر پنج دختر و پسری است که همه ازدواج کرده‌اند و او مانده و آپارتمانی 44متری و انتظاری هفتگی که شاید یکی از بچه‌ها تعطیلات به او سر بزند.وجود مادر کانون صمیمیت است، این را آنهایی می‌گویند که سال‌هاست از خانه پدرومادر رفته‌‌اند و وجود مادر را غنیمتی می‌دانند تا هر از چندگاه در خانه‌‌اش دورهم جمع شوند و آنها که مادر را از دست داده‌اند، گواهی می‌دهند که با فوت مادر، متاسفانه جمع صمیمی خواهر و برادرها نیز کمرنگ یا برچیده شده است.

«ناهار هر هفته جمعه‌ها منزل مادرم هستیم، ما هشت برادر و خواهریم که فقط یکی از ما خارج از ایران زندگی می‌کند. مادرم هر هفته غذای مورد علاقه یکی از ما را می‌پزد، این قراری خودخواسته بین ما برادر و خواهرهاست که حتی فرزندان ما هم به آن عادت کرده‌اند و اگر یک هفته یکی از ما مشکل داشته باشد و نتواند سر قرار بیاید، فرزندان او هرطور شده خود را به سفره ناهار مادرم می‌رسانند.» این، گفته‌های فاطمه. م، شاغل است.

«مادرم خیلی زن فهمیده‌ای است، اما متاسفانه ما بچه‌های خوبی برای او نیستیم.» این جملات سعید، کارمند یکی از تعمیرگاه‌های ایران‌خودرو است و ادامه می‌دهد: «من چهار برادر دارم و یک خواهر که متاسفانه با هم مشکل داریم، این مشکلات بعد از ازدواج ما ایجاد شد و به همین دلیل هروقت یک نفر خانه مادرم می‌آید، دیگری از آمدن منصرف می‌شود. مادرم همیشه می‌گوید آرزویش این است که یک روز همه بچه‌هایش را کنار هم شاد ببیند، اما هر وقت دورهم جمع شدیم، کار به بگومگو کشید که بیشتر به ناراحتی و دلتنگی مادرم منجر شد.»

به افتخار مادرشوهرها و مادرزن‌ها

کسی نمی‌تواند کتمان کند که مادر در آرامش روحی و روانی اعضای خانواده نقش موثری دارد. کمتر کسی است که تجربه نکند روزهای پراضطرابی را که مادرش تنها تکیه گاهش بوده یا با توصیه‌های او مسیر سخت را به سلامت گذشته است. از نظر روانی، مادر دارای عواطفی رقیق و قلبی مهربان و دارای غریزه پرستاری، مهرورزی و صلح‌جویی و به طور طبیعی یک زن سالم به دور از پرخاش جنگ و خصومت است. از این رو وجود او می‌تواند تعدیل‌کننده احساسات خشونت بار و جنگجویانه مرد در بیرون و در خانه باشد. از برکت همین ویژگی مادر در خانه و خانواده، انتظار می‌رود که او در خانواده اثر آرامبخشی و ایجاد بهداشت روانی داشته باشد و در خانه برای اعضای آن آسایش و تعادل روانی به بار بیاورد و محیط زندگی عاطفی و شیرین شود و حتی این حالت را به جامعه هم منتقل کند. هرچند این روزها را به نام مادر لقب داده‌اند، اما سخن گفتن از مقام مادر بدون توجه به نقش‌های چندگانه او از شیرینی بحث می‌کاهد. مادر ما می‌تواند مادر زن یا مادر شوهر دیگری باشد، بسیاری از مادران الگوهای تمام‌نمای مادری در این جایگاه​ها نیز هستند.

مریم می‌گوید: «من ادامه تحصیلم را مدیون مادر همسرم هستم. زمانی که ازدواج کردم، فقط 16 سال داشتم و مادرشوهرم با ازدواج ما مخالف بود، من دوست داشتم درس بخوانم، اما همسرم موافقت نمی‌کرد، با وجود تمام مخالفت‌ها مادرشوهرم از من حمایت کرد تا لیسانسم را بگیرم، من که فقط تا اول راهنمایی درس خوانده بودم، با جانبداری مادر همسرم هم درس خواندم و هم شاغل شدم.»

علیرضا هم می‌گوید: «هنوز دو سال از ازدواجم نگذشته بود که فهمیدم تومور مغزی دارم، همسرم بسیار شکننده بود، ابتدا درباره بیماری‌ام به او چیزی نگفتم و از مادر همسرم کمک خواستم، برای راحتی همسرم حاضر به جدایی از او بودم، چون نمی‌توانستم شاهد ناراحتی او باشم، اما مادر همسرم، سه سال مداوم رازداری کرد و نه‌تنها به همسرم چیزی نگفت که بخشی از هزینه درمان مرا تقبل کرد، او واقعا یک فرشته است و حالا که بهبودی‌ام را به دست آورده‌ام، نمی‌دانم چطور بزرگواری‌اش را جبران کنم.»

بسیاری از ما میان مادر خودمان و مادرهمسرمان تفاوت می‌گذاریم، به طوری که کوچک‌ترین اشاره‌ای از طرف او، ما را آزار می‌دهد و به موضعگیری وا می‌دارد، در حالی که او هم یک مادر با تفاوت‌های روحی و روانی خاصی است که شاید به مذاق ما سازگار نباشد. روز مادر می‌تواند، زمان فکر‌کردن به مادرانه‌های این افراد هم باشد، مادرانی که تاکنون آنها را از قاب بدبینی تماشا کرده‌ایم. تا دو روز دیگر همهمه‌ای بازارها را فرامی گیرد، تلویزیون و رادیو به بهانه این روز از مقام مادر می‌گویند، موسیقی‌های مخصوص این روز، همه را به وجد می‌آورد، اسکناس‌ها خرج می‌شود، گل و شیرینی‌ها به خانه برده می‌شود و... . اما شاید مادرمن و مادر تو چیزی در دل دارد و خواسته‌ای که با اسکناس‌های رنگی فاصله دارد و منتظر گوش شنوایی است تا بر زبان بیاید. مادری که صبح زود، زودتر از همه آغازکننده روز خانواده است، مادری که شب‌ها وقتی همه خوابند، تازه به آشپزخانه می‌رود تا ظرف‌ها را بشوید تا ظرف ناهار فردای خانواده را پر کند و نگران خوراکی زنگ تفریح بچه‌هاست و مادری که وقتی همه خوابند، آخرین چراغ خانه را خاموش می‌کند تا صبح زودتر از بقیه از خواب بیدار شود. این روزها زمان پای حرف او نشستن است و گفتن یک خسته نباشی از ته‌دل به او... .

​مدیر و مدبری به نام ​مادر

دوام و قوام بنیان خانواده در هر جامعه‌ای مبتنی برفرهنگ، عرف و عقاید آن جامعه است. در ایران نیز که مذهب و باورهای دینی تا حد زیادی زیر ساخت‌های فرهنگی و عرف را تحت تأثیر قرار داده، براساس همین آموزه‌ها، عوامل تداوم خانواده را ترسیم کرده است.

مادر، با توجه به ارتباط عاطفی و کانونی با تمام اعضای خانواده شاید تنها عضوی باشد که می‌تواند روابط بین اعضا را از خشکی و غیرانعطافی خارج کند. به عقیده برخی کارشناسان علوم تربیتی، این مادر است که در ذهن کودک از یک خانواده خوب تصویرسازی می‌کند. مادران خشن وآسیب دیده، تصویری منفی از خانواده به کودک می‌دهند که شاید این انگاره تا سال‌ها در ذهن او بماند. اما مادری که مبنای ارتباط را صمیمیت، همدلی و انعطاف قرار می‌دهد، سازنده اصلی خانواده​ای سالم است که خود زیربنای جامعه سالم خواهد بود.

هرچند براساس قانون مدنی، ریاست خانواده از وظایف شوهر است و درعرف وقانون، پدر مسئول اصلی امور خانواده است و با کمی اغماض مادر نقش معاون او را بازی می‌کند، اما به طور عملی مادر ستون خانواده است، به طوری که اگر نباشد، حتی اگر نظم خانواده از هم فرو نپاشد، بقای آن با دشواری روبه‌رو خواهد بود، بویژه در شرایطی که پدران بیشتر از محیط خانواده دورند و حضور فیزیکی کمتری دارند، مادران بیشتر خلأ آنان را پر می‌کنند و به مدیر خانواده تبدیل می‌شوند. پرسش‌های ما از بچه‌های یک دبستان دخترانه، تائیدی براین ادعاست.

سمیه، کلاس سوم ابتدایی درباره این که مادرش چه نقشی در خانواده‌شان دارد، می‌گوید: «مادرم سرکار می‌رود، خرید می‌کند، غذا می‌پزد، برای ما لباس و وسایل می‌خرد، در درس‌ها به ما کمک می‌کند، ما را به تفریح می‌برد و...»

نگار، کلاس پنجم هم می‌گوید: «مادر من خانه‌دار است، ولی همه کارهای خانواده با اوست، چون پدرم صبح‌ها معلم است و بعدازظهرها در کلاس‌های خصوصی درس می‌دهد، وقتی به خانه می‌آید آنقدر خسته است که به زور جواب سلام ما را می‌دهد، اما مادرم به همه کارهای ما می‌رسد.»

مادر فرزانه، راننده تاکسی بانوان است، او به مادرش افتخار می‌کند و می‌گوید: «مادرم کار سختی دارد، اصلا مادر من کارهای سخت زیادی انجام می‌دهد، پدرم در همه مسائل با او مشورت می‌کند، من فکر می‌کنم مادر من باید رئیس‌جمهور می‌شد.» (می‌خندد)

این روزها مادران چه خانه‌‌دار باشند و چه شاغل، با افزایش آگاهی‌هایشان، نقش مدیریتی پیدا کرده‌اند و در تصمیمات خانواده سهم بیشتری دارند، این را پدران خانواده نیز پذیرفته‌اند. آهو. ن خانه‌دار و مادر سه فرزند است، او با این که به تمام امور فرزندانش رسیدگی می‌کند، مشاور آنها در تمام امور هم هست، به همین دلیل سعی می‌کند با مطالعه کتاب‌های مختلف دانش خود را به‌روز نگه دارد. او می‌گوید: «دخترانم همه مشکلاتشان را با من مطرح می‌کنند، من به عنوان مادر باید بتوانم طوری راهنمایی‌شان کنم که از من سرخورده نشوند و به آنها سخت نگیرم که مسائلشان را پیش غریبه بازگو کنند.»

​ آرام جان خانواده

در وبلاگی خواندم که نوشته بود: «حضرت زهرا(س) کار خانه را تا جایی که برای افراد خانواده و حتی فرزندان شیرخوار، مطلوبیت و رضایت خاطر ایجاد می‌کرد، برنامه‌ریزی می‌فرمود.» بلال می‌گوید: روزی حضرت زهرا(س) را دیدم که مشغول آرد‌کردن گندم بود، در این هنگام فرزندش حسین گریه و بی‌تابی می‌کرد. خدمتشان عرض کردم، برای کمک به شما آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم؟ حضرت فرمودند: من به آرام‌کردن فرزند اولی هستم، شما آسیاب را بچرخانید. این بهترین الگو برای ایفای نقش مادر و توجه به نیاز عاطفی فرزند و انتخاب صحیح در تخصیص و بهینه‌سازی اقتصادی است؛ چرا که با این کار حضرت زهرا(س) توجه به رضایت خاطر و مطلوبیت فرزند شیرخوارش را بر ادامه کار منزل ترجیح داد که نتیجه این تلاش‌ها، پرورش منابع و سرمایه‌های انسانی است؛ آن‌گونه که همین فرزندان در جهت برقراری عدل و داد و عدالت اجتماعی و اقتصادی و... از تربیت و تعلیم کامل بهره‌مند شدند و جامعه را نیز رهبری کردند.»

پدر که از راه رسید، پکر و کلافه بود، سیگاری را روشن کرد و گوشه لب گذاشت، از روزی که به مادر قول ترک سیگار را داد و آن را کنار گذاشت، سه ماهی می‌گذشت و امشب انگار حواسش نه به قولش که به هیچ چیزی نبود. مادر اما اولین فردی است که متوجه حال پدر می‌شود، بچه‌ها را آرام می‌کند. شام را می‌کشد و بی‌صدا و پرسشی از حال پدر، همه شام می‌خورند. تا نیمه‌های شب اما این پچ‌پچ میان پدر و مادر است که از بحرانی خبر می‌دهد. در سکوت شب، مادر آرام پدر را به توکل فرامی خواند، این که پس‌اندازی زیرسر دارد، این که صرفه‌جویی می‌کند و چندتکه طلایش را برای همین روزها گذاشته و... با حرف‌های او، پدر نفس راحت‌تری می‌کشد انگار انرژی تازه‌ای گرفته، انگار برنامه جدیدی دارد: «فردا دوباره شروع می‌کنم... .»

در تاثیر مادر بر سلامت روانی اعضای خانواده بخصوص فرزندان همین نکته کافی است که به گفته روان‌شناسان، در آغوش گرفتن کودک توسط مادر، همزمان با رفع نیازهای زیستی، نیازهای عاطفی و روحی او را نیز ارضا می‌کند. دوری کودک از مادر به خاطر شاغل‌بودن مادر یا به علل دیگر، ‌سبب محرومیت کودک از محبت می‌شود.

و کودکی که در دوران کودکی‌اش مورد لطف، احترام و توجه مادر قرار نگرفته باشد، برای جبران این نقصان به هر موجود و مکانی پناه می‌برد. از سوی دیگر، مهم‌ترین ویژگی کودکان محروم از محبت مادر، شلوغ‌کردن بیش از حد، بدبین بودن، مزاحمت برای دیگران و... است.

از طرفی مادر با توجه به نقش کانونی در خانواده یکی از مهم‌ترین محورهای آرامش برای پدر خانواده است. فردی تعریف می‌کرد که مادر مرحومه‌اش همواره پدر را با الفاظ زیبا و محبت‌آمیز صدا می‌زد، حتی وقتی از دست همسرش دلگیر و عصبانی بود بازهم با کلمات پرمهر او را صدا می‌زد که در بیشتر موارد، پدر را به دلجویی و عذرخواهی وا می​داشت.

مادران چندشغله

«همیشه قرار و مدارهای فامیلی با مادرم است، او از این که در خانه به روی مهمان باز باشد، لذت می‌برد مادرم فرقی بین خانواده خودش و خانواده پدرم نمی‌گذارد، به همین دلیل ما هم عمه‌ها و عموهایمان را مثل قوم و خویش مادرمان دوست داریم، اگر روزی اختلافی بین پدرم و خانواده‌اش پیش بیاید، مادرم پایش را پس می‌کشد و از دخالت خودداری می‌کند، چون معتقد است پدرم خودش باید مشکلات را با اعضای خانواده‌اش حل کند. از این‌رو من مادرم را در روابط فامیلی یک مدیر به تمام معنا می‌دانم، چون مهارت کافی دارد تا درگیر اختلافات فامیلی نشود و آتش بیار معرکه نباشد. از طرفی مادرم همیشه مشاور اعضای فامیل برای رفع دلخوری‌هاست و تا آنجا که بتواند مهمانی مشترک ترتیب می‌دهد تا دلخوری‌ها را کم کند و فامیل را آشتی دهد.» (بخشی از صحبت‌های یک شهروند)

این روزها کم نیستند مادرانی که به خاطر جبران هزینه‌های زندگی یا برای به کار بردن تخصص‌‌شان مجبورند در چند پیشه اشتغال داشته باشند.در ایران آمار دقیقی از مادران چند پیشه وجود ندارد، اما مطالعات تائید می‌کند که شمار این مادران در حال افزایش است. طبق آخرین آمار رسمی مرکز آمار ایران از 21 میلیون و 300 هزار شاغل در اقتصاد ایران 4‌/‌7درصد معادل بیش از هشت میلیون و 800 هزار نفر بیش از 49 ساعت در هفته کار می‌کنند. این نرخ در گروه شاغلان مرد بیشتر است. بر این اساس بیش از 4‌/‌5درصد مردان بیش از 49 ساعت در هفته کار می‌کنند. در مورد زنان نیز 1‌/‌5 درصد آنان بیش از میزان ساعات کار استاندارد در کشور فعالیت می‌کنند.

مقایسه این نرخ‌ها با آمارهای سال‌های اخیر نشان می‌دهد که هرچند این نرخ در بخش مردان بهبود داشته، اما در زنان این‌گونه نبوده است و تعداد زنان چند پیشه ایرانی در حال رشد است که به طور قطع شمار زیادی از این زنان را مادران دارای فرزند تشکیل می‌دهند. در واقع هرچند درصد شاغلان مرد دو شغله کمتر شده، اما درصد شاغلان زن دو شغله بیشتر هم شده است. سهم مردان دو شغله در تابستان سال گذشته 4‌/‌7 درصد بوده که تابستان امسال این میزان 2درصد بهبود پیدا کرده است. سهم زنان شاغل دوشغله نیز در تابستان سال گذشته 1‌/‌3 درصد بود که امسال به 5‌/‌1 درصد افزایش یافته است.

این آمارها از واقعیتی حکایت می‌کند که چندان به مذاق خانواده، خوش نمی‌آید و آن خستگی و فرسودگی بیشتر مادرانی است که مجبورند نه‌تنها بیرون از منزل دو شغل را مدیریت کنند که کار منزل نیز برآنان فشار مضاعفی وارد می‌کند.

شیرین کیانی، مشاور خانواده‌ درباره موقعیت این‌گونه مادران وابتلای بیشتر آنان به بیماری‌های افسردگی و روان‌پریشی می‌گوید: «مادری که مجبور است بیش از حد استاندارد کار کند، به دلیل مشغله فکری زیاد، تمرکز و احساس امنیت شغلی و خانوادگی خود را از دست می‌دهد و احساس مسئولیت و تعهد او نیز نسبت به افرادی که به طور منظم چند ساعت در روز فقط به یک کار می‌پردازند، حتی نسبت به فرزندانشان کاهش می‌یابد. به عبارت بهتر، فردی که یک شغل داشته باشد یا حتی خانه دارباشد، نسبت به افراد چند شغله استرس بسیار کمتری دارد. علاوه بر آن استرس زیاد می‌تواند بر روابط بین فردی درخانواده و ارتباط با همسر و بویژه فرزندان در سن رشد تاثیر منفی گذاشته و فرد را خسته و در نهایت مبتلا به افسردگی کند.» کارشناسان معتقدند: نگرانی از چگونگی انجام و تحقق هر یک از شغل‌ها موجب بروز عوارض جسمی از جمله افزایش فشار خون و احتمال ابتلا به بیماری‌های قلبی و ضعیف‌شدن سیستم ایمنی بدن می‌شود.

آسیه. م را عصر یک روز زمستانی، در ایستگاه متروی امام خمینی(ره) می‌بینم، گوشی تلفن همراه را به گوشش فشار می‌دهد تا صدای آن سوی خط را در همهمه ایستگاه بشنود، در آن شلوغی به کودکی که پشت خط است می‌گوید: «مامان جان... موظب باش. حالا در یخچال رو ببند، آروم قابلمه رو روی اجاق بذار و زیرش رو روشن کن... الو صدامو می‌شنوی... مراقب باش دستت نسوزه و...» کنجکاوی را از نگاهم می‌خواند و سرصحبت از همین جا باز می‌شود.«از صبح در کارگاه تولیدی کار می‌کنم و بعدازظهرها منشی مطب یک متخصص زنان وزایمان هستم، همسرم هم کارگر است، از موقعی که صاحبخانه 300هزار تومان اجاره را بالا برده مجبورم با دوتا بچه در دو جا کار کنم.»

این روزها مادرانی که علاوه بر زحمت مادری بار دیگری را همپای پدران به دوش می‌کشند، کم نیستند و آسیه یکی از آنان است؛ یکی از هزاران مادری که تامین نیازهای خانواده آنها را به تحمل سختی‌های مادرانه بیشتری وادار می‌کند. اما گذشته از چند پیشگی، مادر مرکز ثقل مدیریت اقتصادی خانواده است.

در خانواده‌های امروزی معمولا عمده منابع مصرف را به مادران می‌سپارند و انتظار می‌رود که آنها با بودجه موجود بتوانند با سازماندهی و مدیریت صحیح بین درآمد و مصرف، توازن برقرار کنند و با برنامه‌ریزی و اجرای درست در رشد و توسعه اقتصاد خانواده نقش مؤثر ایفا کنند. خانم خاضعی، معلم چهل و سه ساله‌ای‌ است که هرروز به پسرش یاد می‌دهد؛ برای شستن دست‌ها و صورتش، شیرآب را تا آخر باز نکند، برای مسواک‌زدن شیر آب را ببندد، غذایش را تا آخر بخورد تا بشقابش تمیز شود، دانه‌های برنج را جلوی کبوتران بریزد و... . یکی از نقش‌های مادران امروزی، مدیریت اقتصاد خانواده و انتقال اطلاعات و آموزش کودکان برای صرفه‌جویی است.در همین زمینه، مادربزرگ‌هایی را به یاد می‌آوریم که به کودکانشان ـ که این روزها زنان و مردانی شده‌اند‌ ـ‌ یاد دادند مدادهایشان را تا آخر بنویسند، برگه‌های دفترچه‌های مشق را برای موشک درست‌کردن، پاره‌پاره نکنند، نان و پنیر و سبزی خانه بهترین تغذیه زنگ‌های تفریح است و پول توجیبی هفتگی را صرف خرید خوراکی‌های مضر نکنند.

جام جم / ضمیمه  چاردیواری 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
فرنوش كامیاب از سارید
Iran, Islamic Republic of
۰۰:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۲
۰
۰
سلام با خواندن این مطلب و دیدن این عكس زیبا خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. به یاد همه مادران رفته از دست

نیازمندی ها