بازیگر نقش عاطفه در سریال یلدا:

‌نقش‌های بی‌رنگ را دوست ندارم

الهام پاوه‌نژاد در سریال یلدا در نقش زنی اصیل و سنتی، بازی باورپذیری را ارائه داده است. بارزترین ویژگی کارنامه این بازیگر گزیده کاری است ، او در 20 سال گذشته پیشنهاد بازی در چند فیلم و سریال انگشت شمار را پذیرفته است.
کد خبر: ۵۳۰۳۹۵

زندگی با چشمان بسته و دیشب باباتو دیدم آیدا، همسران، مدرسه مادربزرگ‌ها و بیداری از جمله فیلم‌ها و سریال‌هایی است که پاوه‌نژاد در آنها حضور داشته است. با این بازیگر درباره نقش‌آفرینی‌اش در سریال یلدا همصحبت شدیم.

شما در این سریال نقش یک زن شهرستانی اصیل را بازی می‌کنید. با رفتارها و خصوصیات اخلاقی این گروه از جامعه چقدر آشنایی دارید و این شناخت را چطور کسب کرده‌اید؟‌

درست است که من متولد و بزرگ شده تهران هستم، اما خانواده‌ام اصالتا شهرستانی و زاده کرمانشاه هستند. در کار بازیگری همیشه درست و دقیق دیدن اصل مهمی بوده و است. در سفرهایی که داشتم، سعی کردم به همه چیز نگاه سومی داشته باشم. معتقدم یک بخشی از بازیگری داشتن حافظه بصری است و آنچه دیده‌ام شاید یک زمانی به‌دردم بخورد. این‌طور نبوده که تحقیق مشخصی برای نقش عاطفه داشته باشم.

قبول دارید شهرستانی‌ها بی‌غل و غش‌تر هستند و رفتارهای واقعی‌تری دارند؟ مثلا شهرستانی‌ها بیشتر تعجب می‌کنند، اما در تهران اگر موضوعی برای کسی عجیب باشد سعی می‌کند این شگفت‌زدگی را در چهره‌اش نشان ندهد.

در تهران و شهرهای بزرگ پیچیدگی‌ها بیشتر است. من لفظ تهران را به کار نمی‌برم. مشهد، شیراز و اصفهان جزو شهرهای بزرگ هستند. این شهرها به نظر من شهرستان محسوب نمی‌شوند. در شهرستان سادگی و بدون تکلف بودن جزو عاداتشان است به همین خاطر است که شما در شهرستان احساس آرامش می‌کنید.

شما تلاش داشتید این حس را به بازی‌تان منتقل کنید؟‌ مثلا در صحنه‌های عزاداری می‌بینیم عاطفه بیشتر از بقیه متاثر می‌شود و غصه می‌خورد. این به‌هم ریختگی‌اش ناشی از سادگی و بی‌غل و غشی‌اش بود؟‌

شما زمانی نیاز دارید که برای نشان دادن موقعیتی در شخصیتی اغراق شده بازی کنید، این کار اسمش غل و غش نیست. غل و غش تعریف دیگری دارد. مثلا در صحنه‌های عزاداری عاطفه بیشتر از حد معمولی غصه می‌خورد. ما این‌جور حرکت‌ها را در آفاق و دخترش یلدا نمی‌بینیم. این واکنش بجز مسأله شخصیت و احساسی عاطفه که به هرحال فرزند آخر و مونس پدر بوده، برآمده از فرهنگ شهرستان است. در شهرستان‌های کوچک گریه نکردن در عزاداری را بد می‌دانند. حتی مردم در برخی مناطق کردنشین خودزنی دارند و باید دست و صورتشان کبود بشود. هر چه به سمت مناطق قدیمی‌تر و سنتی‌تر می‌رویم یکسری چیزها جزو وظایف می‌شود. راجع به عاطفه هم همین‌طور است. با این تحلیل عاطفه به خاطر ریاکاری و تظاهر و گریه نمی‌کند. او این کار را جزو وظایفش می‌داند.

با توجه به این که هر کدام از آدم‌ها موضعگیری متفاوتی درباره تعزیه دارند، می‌توانیم قصه یلدا را تقابل آدم‌های تهران و شهرستان با دو جور فرهنگ متفاوت بدانیم؟

من فکر می‌کنم این اتفاق تقابل نیست. این سریال تصویری از جامعه ما ارائه می‌دهد. ما آدم‌های مختلف از قشرها و فرهنگ‌های مختلف را می‌بینیم. همه جور آدم کنار هم زندگی می‌کنند. طبیعتا وقتی عدم درک وجود داشته باشد، چالش‌ها ایجاد می‌شود. همین منطق رفتاری در مواجهه با عنصری به نام تعزیه هم خودش را نشان می‌دهد، یعنی هرکس با دیدگاه، منش اجتماعی و ایدئولوژیک خود به برپایی این سنت نگاه می‌کند.

در این میان، عاطفه نماینده گروه سنتی‌تر و اصیل‌تر است؟‌

بله. می‌شود گفت عاطفه نماد زندگی اصیل و سنتی ایران است. نوع پوشش، گویش و جنس رفتارها و برخوردهایش برگرفته از تربیت و خلق و خوی سنتی‌اش است.

فراز و نشیب‌های حسی در شخصیت عاطفه وجود دارد که او را به یک آدم غیر‌قابل پیش‌بینی بدل می‌کند. در این میان کدام یک از کنش‌های او برای شما جذاب‌تر بود؟‌

عاطفه دختری از خانواده سنتی است و شما توقع ندارید این‌طور با برادرش بجنگد. روحیه جنگندگی او امروزی‌تر است. عاطفه از موقعیت و موضع خودش کوتاه نمی‌آید. اولین جنگ خانوادگی را عاطفه جلوی علی شروع می‌کند. بعد از عاطفه آدم‌های دیگر می‌جنگند. درگیری، بخش جذاب این قصه است. آدم‌ها نوبتی درگیر می‌شوند. اول دو تا خواهر و برادر با هم درگیر می‌شوند و بعد نوبت به درگیری دو برادر و دو خواهر می‌رسد. این درگیری و چالش مدام در قصه وجود دارد. ما عاطفه را در فصل عزاداری تماشا می‌کنیم و بعد می‌بینیم او برای گرفتن حقش می‌جنگد. عاطفه خودش را بابت همه حرف‌ها و توقعاتش محق می‌داند. او در فصل تصادف فتاح احساس عمیق خود را به فتاح با نوع آشفتگی و بی‌قراری از جنس دیگری نشان می‌دهد. او وقتی می‌فهمد فتاح دزدی کرده باورش نسبت به همسرش را از دست می‌دهد. در نگاه اول به نظر می‌رسد عاطفه آدم شلوغ‌کاری است، ولی رنگ و جنس بروز‌های احساسی‌اش با هم فرق دارد.

شخصیت‌های این سریال سه لهجه متفاوت دارند. بعضی‌ها مثل ممدلی بدون لهجه هستند. مالک و فتاح لهجه‌های غلیظی دارند و لهجه شما در میان این دو گروه قرار می‌گیرد. درباره دلیل یکدست نبودن لهجه‌ها توضیح بدهید.

دقیقا همین‌طور است. در ابتدا اصلا قرار نبود عاطفه لهجه داشته باشد. لهجه هر کدام از شخصیت‌ها متناسب با شرایط آنها در نظر گرفته شده است. فتاح به خاطر شغلش نسبت به پدرش لهجه غلیظ‌تری دارد. حاج‌رضا منزوی است و خیلی با مردم ارتباط ندارد، ولی فتاح در میدان تره‌بار کار می‌کند و خیلی در دل مردم است. کنار این فتاح، عاطفه متولد و بزرگ شده این منطقه و 20 سال کنار فتاح زندگی کرده و روابط اجتماعی هم دارد. به خاطر همین داشتن مقداری لهجه طبیعی است. او در حد یک آهنگ لهجه دارد وفقط بعضی از واژه‌های محلی را برای شیرین‌شدن کلامش استفاده می‌کند.

چرا ممدلی که نقشش را چنگیز جلیلوند بازی می‌کند، لهجه شاهرودی ندارد؟

لهجه ایشان خیلی کم بود. من و چنگیز جلیلوند خیلی مقابل هم بازی نداشتیم، ولی در همان چند سکانس احساس کردم لهجه کمرنگی دارد. علت اصلی را باید از سازندگان بپرسید!

قبول دارید این سریال شخصیت اصلی و محوری ندارد و شخص خاصی قصه را به پیش نمی‌برد؟‌

پاوه‌نژاد: عاطفه، نماد زندگی اصیل و سنتی ایران است. نوع پوشش، گویش و جنس رفتارها و برخوردهایش برگرفته از تربیت و خلق و خوی سنتی‌اش است

بله. قصه بین شخصیت‌ها متوازن حرکت می‌کند. شما در یک قسمت عاطفه را در یک سکانس می‌بینید و در قسمت بعد مشاهده می‌کنید که از ابتدا تا آخر حضور دارد. قصه بین شخصیت‌ها تقسیم شده و این از نکات جذاب فیلمنامه است. معمولا قصه‌های فعلی ما خیلی تک‌بعدی، تک‌نفره و دونفره‌اند. یک‌ نفر جدید که به قصه اضافه می‌شود نمی‌دانند با او چه کار کنند.

می‌توانیم بگوییم شخصیت اصلی قصه «سنت تعزیه» است؟

با نگاهی تحلیلی می‌شود گفت بله. یعنی می‌توانیم به تعزیه به عنوان یک شخصیت نمایشی نگاه کنیم. شما در قسمت‌های آخر می‌بینید تعزیه نقش خودش را بازی می‌کند و روی سرنوشت آدم‌ها تاثیر می‌گذارد.

شما بازیگری هستید که پیشینه تئاتری دارید و تعزیه هم نزدیکی زیادی با هنر نمایش دارد. آیا ارتباط مضمونی سریال با سنت نمایشی تعزیه در انتخاب نقش عاطفه در سریال یلدا تاثیر گذار بود؟‌

بدون تعارف نه. زمانی از یک بحثی این قدر استفاده ابزاری و شعاری می‌شود که معنای اصلی خودش را از دست می‌دهد. من اگر احساس کنم کاری سفارشی است در برابرش مقاومت می‌کنم. در این سریال، تعزیه این قدر در تار و پود قصه تنیده‌شده که گاهی کاملا این جریان را فراموش می‌کنید. تعزیه بهانه‌ای است که شما وارد یک خانواده بحران زده و پر از مشکل ‌شوید که هر کدام قصه و جریان خود را دارد؛ اما به یمن این سنت مذهبی و اصیل کنار هم قرار می‌گیرند و همدیگر را دوباره می‌شناسند.

اگر تعزیه سریال یلدا بازیگر نقش زن داشت شما علاقه داشتید آن را بازی کنید؟‌

در تعزیه بازیگر زن‌پوش داریم. همیشه اولیا و اشقیای مرد روبه‌روی هم بوده‌اند. اگر هم زنی وجود داشته این‌طوری بوده که مردی چادر سر می‌کرده است. من از جزئیات تعزیه‌هایی که در آن زنان حضور دارند، اطلاعی ندارم، اما نقالی و تعزیه‌خوانی هم از نظر اجرایی برایم جذاب است و کما این که این تجربه را به شکلی دیگر بر صحنه داشته‌ام.

در بین شخصیت‌ها نقش دیگری بجز عاطفه بود که تمایل به ایفای آن داشته باشید؟‌

زمانی که من به این مجموعه دعوت شدم، آقای میرباقری گفت برو فیلمنامه را بخوان و ببین کدام نقش را دوست داری و با آن ارتباط برقرار می‌کنی. من بعد از خواندن متن گفتم برای من عاطفه از همه جذاب‌تر و تازه‌تر است. من نقشی مشابه آفاق را در سریال بیداری کار آقای بهرام عظیم‌پور بازی کرده بودم. البته سارا غفاری با آفاق خیلی فرق داشت؛ ولی اوهم یک زن سرد و نازا از طبقه متمول بود. من بعد از خواندن فیلمنامه متوجه شدم که آقای میرباقری هم من را برای نقش عاطفه نامزد کرده بود و با یکدیگر هم نظر بودیم. من وقتی سکانس درگیری عاطفه و علی را خواندم خیلی جذب این نقش شدم.

احتمالا اگر نقش‌هایی شبیه به عاطفه بیشتر به شما پیشنهاد بشود از شرایط کم‌کاری خارج می‌شوید. درست است؟‌

بله. البته منظورتان از شباهت به عاطفه، تنوع و ظرفیت نقش باشد! وقتی به من نقش‌هایی پیشنهاد می‌شود که زنان در آن هویتی ندارند، طبیعی است که مقاومت می‌کنم. بعد از سریال «بیداری» نقش عاطفه در سریال «یلدا» متفاوت‌ترین نقشی بود که به من پیشنهاد شد. در چند سال گذشته در سینما و تلویزیون چند کار جسته و گریخته انجام داده‌ام. الان قصه‌های ما همه درباره ازدواج دختر و پسرها شده‌ است. این آدم‌ها باید پدر و مادری هم داشته باشند و بازیگرانی مثل من باید نقش این مادران را بازی کند. این شخصیت‌ها برای من هیچ رنگی ندارد. من به عنوان یک بازیگر تئاتر مدام متن‌های نمایشی دنیا را می‌خوانم و می‌بینم چقدر شخصیت‌های نمایشی رنگارنگ برای زنان وجود دارد. من توقع دارم به عنوان بازیگر، رنگ‌های متنوعی را بازی کنم. تا یک مدت به​خاطر سریال بیداری، مرا سارا صدا می‌زنند و مطمئنم بعد از پخش یلدا مرا با نقش عاطفه می‌شناسند. این رنگ‌ها روی بازیگر می‌ماند. وقتی شما بخواهید خودتان را مدام تکرار ‌کنید، لذت بازیگری از بین می‌رود.

می‌توانید درباره این فیلمنامه‌ها و نقش‌های تکراری بیشتر توضیح بدهید؟

به عنوان مثال همین هفته فیلمنامه‌ای برایم فرستاده شده که نقش زنش هیچ حسی را در مخاطب ایجاد نمی‌کند. من با خودم فکر می‌کنم چه اصراری است که این زن را یک بازیگر بازی کند. این را هر کسی می‌تواند بازی کند. من بعد از 20 سال تجربه، داعیه‌هایی دارم که فکر می‌کنم باید حداقل توقعاتم برآورده شود. من باید چهار تا سکانس داشته باشم که عرق من را دربیاورد. نقش باید ذهن من را مشغول کند. در سریال یلدا سکانس آرامی وجود ندارد و التهاب سکانس‌ها خیلی بالاست. من دو تا لوکیشن سنگین خانه ممدلی و بیمارستان را داشتم. از اولین روز تصویربرداری من به این دو لوکیشن فکر می‌کردم که باید چه کار کنم. تا آخرین لحظه هم دلشوره داشتم که بازی‌ام درسکانس‌های مختلف چطور شده است. ما این التهاب را در آثار دیگر نداریم. این تناقض پیش آمده برای من خیلی عجیب است. وقتی تعداد شبکه‌ها زیاد می‌شود باید کیفیت سریال‌ها بالا برود، اما الان متاسفانه فقط کمیت بالا رفته است. شما در کارها بچرخید و ببینید چقدر زن‌ها در سریال‌ها کمرنگ یا بی​رنگ هستند. زنان در سریال‌ها حضور دارند فقط به خاطر این که شخصیت مرد باید یک همسری داشته باشد. این اتفاق برای من بازیگرزن خیلی تلخ است و من را از رسانه‌های سینما و تلویزیون دور می‌کند.

به همین دلیل بازی در تئاتر را به سینما و تلویزیون ترجیح می‌دهید؟

مخاطب همیشه از من می‌پرسد چرا کم‌کار هستم؟ در صورتی که من در این دو رسانه کم‌کار بوده‌ام و در یک سال گذشته سه اجرای تئاتر روی صحنه داشته‌ام. در کار تئاتر از این زاویه به یک‌جور رضایت خاطر می‌رسم. پارسال در سه‌گونه مختلف، سه شخصیت مختلف را بازی کرده‌ام. نمایش شن (کتایون حسین‌زاده) یک کار بسیار پست‌مدرن بود. در نمایش می‌خواهم یوسف را ملاقات کنم، کار دکتر عزیزی یک کار طنز و شخصیت روسی و در نمایش تراس نوشته ژان کلود کاریر هم بازی کردم که نقشی سخت و متفاوت بود. در کار صحنه تنوع زیادی وجود دارد و من ترجیح می‌دهم به همین خاطر با سختی‌های تئاتر کنار بیایم.

در برخی قسمت‌ها می‌بینیم که صدا و تصویر بازیگر‌ها با هم همخوانی ندارد. علت چیست؟‌

چند تا سکانس را ابتدای کار ضبط کردیم و عاطفه در آن لهجه نداشت، طبق قرار توسط مدیر صدابرداری که صداگذاری کار را هم انجام می‌دهد، این سکانس‌ها را دوبله کردم؛ مشکل ما کم لطفی پخش است. سریال یلدا در دقیقه90 تولید می‌شود و به آنتن می‌رسد. شاید باور نکنید که من ساعت 2 بعدازظهر استودیو رفتم و صحنه‌ای را که شب پخش شده دوبله کردم، اما وقتی کار به پخش می‌رود و مورد اصلاحات و ممیزی قرار می‌گیرد دیگر زمان اصلاح فنی وجود ندارد؛ یعنی ما آنقدر زمان نداریم که قسمت را از پخش پس بگیریم و کارهای تکنیکی انجام دهیم. چند شب پیش صدای خنده یلدا را روی صورت ساکتش داشتیم. این قسمت در پخش جابه‌جا شده و چون آنها به صداگذار دسترسی نداشتند خودشان کار اصلاح را انجام داده‌اند. من به عنوان عضوی از خانواده تلویزیون می‌خواهم مدیران به این موارد دقت کنند. با این کار زحمت یک گروه زیر سوال می‌رود. این چیزها برای بینندگان ناخوشایند است. دوستان ما در پخش باید اعتماد داشته باشند. همه ما خط‌قرمزها را می‌دانیم و نباید این قدر به ما خرده بگیرند و کارمان را زیر ذره بین ببرند. این کار حاصل زحمت چهار ماهه یک گروه دور از شهر، خانه و خانواده است که با همدلی و دوستی کنار هم سعی کردند خانواده‌ای برای هم باشند تا مشکلات برطرف شود. باید برای زحمات این‌گونه گروه‌ها ارزش و احترام قائل شد. از همین‌جا به تک‌تک اعضای گروه صمیمانه خسته نباشید می‌گویم.

احسان رحیم‌زاده ‌‌-‌‌ گروه رادیو و تلویزیون

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها