![خطر پرتوهای فرابنفش، آلاینده ازون و گرمای بیسابقه | چرا کمیته اضطرار تشکیل نمیشود؟](/files/fa/news/1403/5/5/1236632_213.jpg)
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
نصف موهایت ریخته و شکمت جلو آمده است. همه چیز به همین زودی اتفاق افتاد. پس رویاهایت چه شد؟ تو قرار نبود کسب و کار پدرت را نو کنی و مغازه او را به یک تجارت بینالمللی شیرینیجات سنتی بدل کنی؟ هوای سفرهای خارجی نداشتی؟ دلت نمیخواست کشتی را به صورت حرفهای ادامه بدهی؟ دلت نمیخواست با همکلاسیهای دوران دانشگاهت دوره بگذاری؟
فکرش را بکن خودت را یک عمر علاف یک زنی کردی که دوستش نداشتی و بچههایی که وبال گردنت شدند و شیره عمرت را مکیدند. دستخوشت هم اینکه دخترت هنوز از پوست تخممرغ در نیامده عاشق شده و پسرت از الان توی گوشت میخواند که بفرستیاش خارج. یعنی دست آخر علی میماند و حوضش. این همه تلاش کردی برای چه؟ مغازه بابا را که سپردی به برادرت و خودت رفتی پی درس. درست هم که به جای بازرگانی بینالمللی ختم شد به کارهای حسابداری اداری و عمر هم که بخش مفیدش تمام شد. تا نمردی فکری به حال خودت کن. کاری کن که از تهمانده عمر بهرهای برده باشی!
اگر همسر آقا فریدون به مادرش در مورد تغییر رفتار شوهرش چیزی بگوید مادرش بلافاصله میگوید اول چلچلیاش است مادر دیگر. باید خیلی حواست به او باشد. مردا توی این دوران هر کاری میکنند. اما اول چلچلی فقط مال آقایان نیست.
نازنین هم دارد همین دوران را تجربه میکند. باور میکنید او در 40 سالگی 6 بچه قد و نیم قد دارد و یک عروس و یک داماد!
او در 13 سالگی ازدواج کرده، 15 سالگی مادر شده و همین روزها است که نوهدار هم بشود. نازنین با کمردرد یار قرین است و وقتی زنها به او میگویند شکسته شدهای و به شوهرش میگویند خوبماندهای، دلش میشکند. شوهرش از او 10 سال بزرگتر است اما اگر فقط یک شکم میزایید برایش کافی بود که اینقدر خوب نماند. نازنین سختیهای زیادی کشیده و از شوهرش هم لطف زیادی نصیبش نشده است. آنها دلشان پسر میخواست و پسر اولی برایشان کافی نبود. او 5 فرزند آورد اما دیگر هیچکدام پسر نشد و همین بهانه ناملایمات بعدی بود.
وقتی نازنین در مورد زندگیش حرف میزند انگار غم دنیا توی دلش میریزد. میگوید حالا که نوهام هم دارد میآید در 40 سالگی خودم هم احساس میکنم باید مثل پیرزنها رفتار کنم. در عروسیها لباسهای مادربزرگی بپوشم و دور آرایش را خط بکشم. این همه بچه آوردم و همهشان را دوست دارم اما آخرش که چی؟ کاملا از خودم غافل شدم و حالا دیگر هیچ دلخوشیای ندارم. از ریخت افتادهام و فکر میکنم شوهرم به من بیتوجه شده است. نه کاری دارم، نه سرمایهای و نه هنری. واقعا حس میکنم بچهها که بزرگ شوند دیگر وقت مردن است!
میانسالی زمانی است که تجربه دشواری را برای برخی از افراد رقم میزند. چنانکه گذر از مرحله کودکی به نوجوانی و نوجوانی به جوانی براحتی صورت نمیگیرد و با چالشهایی روبهروست، گذر از میانسالی که آن را بحران میانسالی نام میبرند نیز همین شرایط را دارد و اگر به ظرایف آن آشنا نباشید ممکن است تصمیمات نادرستی بگیرید.
چرا بحران میانسالی؟
روانشناسان اعتقاد دارند اگر شما یک زندگی برنامهریزی شده و توام با موفقیت و همراه با اهمیت دادن به استعدادها و رویاها را دنبال کرده باشید وقتی جوانی را پشت سر میگذارید از سالهای رفته زندگی با دریغ یاد نمیکنید.
در عوض افرادی که بیشتر عمر خود را صرف مسائلی نهچندان مهم و اساسی کردهاند و کمتر به فکر مراقبت از خود و پاسخ به نیازهای خود بودهاند بیشتر بحران این مرحله را تجربه میکنند.
کسانی که خود را در کار غرق میکنند و کمتر به رویاهایشان میپردازند یا فقط به نگهداری از بچهها و کارهای خانه رسیده و خود را خسته میکنند و به هیچ کار دیگری که خشنودشان کند نمیپردازند میتوانند منتظر بحران میانسالی باشند، خصوصا اگر در این سن احساس کمبود توجه و ایمنی کنند.
با ترسهای شما
مسعود ـ الف، مردی 50 ساله و کارمند است. او در پاسخ به این سوال که در این سن چه نگرانیها و ترسهایی که مربوط به سن و سالت باشد را تجربه کردهای، میگوید: خب تا حالا فکر میکردم اگر زنم ناسازگاری کند ـ آخر گاهی با هم دعوا میکنیم ـ و کارد به استخوانم برسد زنهای زیادی هستند که میتوانم با آنها زندگی جدیدی را شروع کنم، اما حالا دیگر خیلی دیر است.
دکتر به من گفته که دیابت دارم. بیماریها دارند شروع میشوند و از سوی دیگر ضعف جسمی و عدم جذابیت ظاهری که از راه برسد برای آدم گزینههای زیادی باقی نمیماند جز اینکه با همین شرایط بسازد. بتازگی پدرم فوت کرد و من فکر میکنم مواجهه با واقعیت مرگ برایم خیلی سخت بود. دارم به آن فکر میکنم که هر لحظه ممکن است نوبت من باشد. در حالی که خیلی کارهای نیمه تمام و حتی آغاز نکرده دارم.
سیما ـ ش، بانویی خانهدار است. او نیز در آستانه 50 سالگی است. سیما میگوید: من از یائسگی میترسم. فکر میکنم ممکن است برای همسرم جذابیتم را از دست بدهم و او به زنان دیگر تمایل پیدا کند یا کلا روابطمان سرد شود.
خدای من باور نمیکنم که دارم پیر میشوم و پوکی استخوان و همه بلاهای دیگر سرم میآید. همانطور که بر سر مادرم آمد.
شاید لازم باشد برنامهای پیش بگیرم تا ورزش مرتب داشته باشم. چکاپ دورهای کنم و کمی خوش بگذرانم. با همسرم سفر کنم و شاید خارج از ایران را هم ببینم. خدا کند وضع سلامتیام خوب بماند تا بتوانم به همه آرزوهایم برسم.
از لحاظ جسمی و روحی افراد ضمن عبور از این مرحله تغییراتی را تجربه می کنند که هم نتایج مثبت و هم نتایج منفی در بر دارد. گاهی افراد به فکر تجربه زندگی در اقلیمی دیگر میافتند، گاهی میخواهند شغل خود را ترک کنند و گاهی یاد خواستگارهای بهتری که داشتهاند میافتند و در فکر خود زندگی بهتری با یکی از آنها را ترسیم میکنند.
در حقیقت آنها هزار راه نرفته را میخواهند تجربه کنند در حالی که وقت زیادی ندارند.
روانشناسان توصیه میکنند در چنین مرحلهای در مقابل همسرتان خویشتنداری به خرج دهید و این مقطع سنی را به یک فرصت بدل کنید.
صبور باشید و بدانید هردوی شما این مرحله را تجربه خواهید کرد. اگر همسرتان شما را تنها میگذارد و به جمع دوستان تمایل پیدا کرده شما هم با دوستانی که تجربه مشابهی داشتهاند مشورت کنید و از این فرصت برای رسیدگی بیشتر به خودتان استفاده کنید. او متوجه شما خواهد شد و با تغییرات شما همسو میشود.
هنر، ورزش و سفر اموری هستند که اغلب ما از آنها غافل میشویم در حالی که اینها به احساس خوشبختی ما کمک فراوانی میکنند.
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین:
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جواد فروغی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین: