روایت نماینده دادستان، متهم به قتل و خواهرش از یک جنایت خیابانی

پس‌زمینه تاریک یک ملاقات مرگبار

رابطه پنهانی، مزاحمت تلفنی یا غیرت برادرانه؟ رحمان، قربانی کدام یک از این سه انگیزه شد. پرونده‌ای که هفته گذشته توسط 5 قاضی شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران مورد رسیدگی قرار گرفت لایه‌های پنهان رابطه زن و مردی را نشان می‌داد که هیچکدام بیتقصیر نبودند. اما این‌که چرا مهرداد متهم به قتل خواهرش را در این پرونده مظلوم می‌داند و معتقد است رحمان باید کشته می‌شد، سوالی بی‌پاسخ است.
کد خبر: ۳۱۰۷۲۵

نقشه قبلی

علی عطار، نماینده دادستان تهران در مورد این‌که این پرونده چطور تشکیل شد، می‌گوید: شهریور ماه سال گذشته به پلیس خبر داده شد مردی جوان به نام رحمان در منطقه نارمک کشته شده است. زمانی که ماموران در محل حاضر شدند زنی در آنجا بود که می‌گفت قاتل را می‌شناسد. او گفت برادرش، رحمان را به قتل رسانده است. این زن مدعی بود رحمان مزاحم تلفنی او بود، اما در تحقیقات بعدی مشخص شد که این فقط یک مزاحمت تلفنی نبوده و رحمان و مریم از مدت‌ها قبل با هم رابطه داشته‌اند.

البته در جای جای پرونده مریم و برادرش مهرداد خیلی سعی کرده‌اند موضوع را یک مزاحمت تلفنی نشان دهند اما مگر می‌توان پذیرفت که فردی بدون دلیل 5 سال مزاحم تلفنی یک زن شود؟ عطار می‌گوید: مریم 5 سال قبل با رحمان ارتباط داشت و حتی 2 ماه نیز به همین خاطر در زندان بود. رحمان هم آن زمان به شلاق محکوم شده بود. پس چطور می‌توان ادعا کرد این رابطه فقط از سوی رحمان و یکجانبه بوده است . مریم می‌توانست در این مدت بارها شکایت کند و موضوع را در مراجع قضایی مورد پیگیری قرار دهد .

مریم در زمان ازدواج همراه شوهرش در شهری دیگر زندگی می‌کرد اما آنها بعد از چند سال به تهران مهاجرت کردند و رحمان در همان شهرستان ماند بنابراین مزاحمت یا رابطه همان زمان باید به پایان می‌رسید حال آن که این اتفاق نیفتاد. نماینده دادستان در این باره می‌گوید: زمانی‌که مریم به اتفاق همسر و فرزندش به تهران آمد در واقع از رحمان دور شد. اگر او نمی‌خواست با رحمان ارتباط داشته باشد رحمان نمی‌توانست با او تماس بگیرد چون شماره تلفن و آدرسی نداشت. ضمن این‌که مریم نسبت به او بی‌محلی نکرده و حتی بعد از ازدواج رحمان با زنی دیگر باز هم سعی کرده این مرد را به سمت خود بکشد. بنابراین نمی‌توان گفت رحمان یک مزاحم تلفنی است. او با مریم رابطه داشته و مریم خودش خواهان این رابطه بوده است. اما بعد ازمدتی که برادرش مهرداد از این ماجرا با خبر شد کار بالا گرفت و اکنون مهرداد برای حفظ آبروی خواهرش ادعا می‌کند رحمان مزاحم تلفنی خواهرش بوده است. متهم طبق نقشه قبلی زمانی که متوجه شد رحمان و خواهرش هنوز با هم رابطه دارند با رحمان قرار ملاقات گذاشت، او را به مکان خلوتی کشاند و بعد هم مرد جوان را با ضربات متعدد چاقو به قتل رساند.

سماجت‌های یک مزاحم

خواهر مهرداد هم حرف‌هایی برای گفتن دارد. او می‌گوید زندگی اش با کاری که رحمان کرده است در لبه پرتگاه قرار دارد و شوهرش هر لحظه که بخواهد می‌تواند او را طلاق دهد. این زن می‌گوید: 6 سال قبل 18 ساله بودم که ازدواج کردم. شوهرم را دوست داشتم و به هیچ مرد دیگری فکر نمی‌کردم که یکباره سرو‌کله رحمان در زندگی‌ام پیدا شد. او شب و روز من را تعقیب می‌کرد و می‌گفت باید با او ازدواج کنم. از من میخواست از شوهرم جدا شوم. مرتب به خانه پدرم و بعد هم به خانه خودم زنگ می‌زد. او به من گفته بود که می‌خواهد یک بار من را ببیند و بعد هم همه چیز تمام شود اما کاری کرد که من دو ماه زندانی شدم.

بعد از آن که مریم و شوهرش به تهران آمدند رحمان چطور آنها را پیدا کرد. آیا مریم خودش با رحمان تماس گرفته بود. او می‌گوید: من با رحمان تماس نگرفتم . رحمان به تهران آمده بود و شوهرم را تعقیب و خانه را پیدا کرده بود. بعد هم که شماره تلفن را پیدا کرده بود.

رابطه 5 ساله این زن و مرد در حالی که هر دو ازدواج کرده بودند غیرقابل توجیه است و این رابطه نمی‌توانسته یک طرفه باشد اما مریم این موضوع را قبول نمی‌کند و می‌گوید او با خانه رحمان تماس نمی‌گرفته و ادعای زن رحمان مبنی بر این‌که مریم بارها با خانه او تماس گرفته و تهدید کرده است درست نیست: من آن کار را نکردم و در این مدت بدرفتاری‌های شوهرم را تحمل کردم که پیش فرزندم باشم نه این‌که از او دور شوم. من چنین کاری نکردم این رحمان بود که به من علاقه داشت.

مریم به اشتباهش اعتراف می‌کند و تلویحا قبول می‌کند که خطا کرده است: اگر من آ‌ن روز بیرون می‌رفتم این اتفاق نمی‌افتاد؛ هم رحمان زنده بود و هم من زندگی خوبی داشتم و برادرم هم پای چوبه دار نبود. من مقصر تمام این اتفاقات هستم و آرزو می‌کنم که من جای رحمان بودم.

حاشیه دادگاه

هیات قضات شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران، بعد از شور مهرداد را در قتل رحمان مجرم شناخته و او را به قصاص محکوم کردند.

خانواده مهرداد در حالی که به دست و پای اولیای دم افتاده بودند تقاضای بخشش داشتند اما خواهر و مادر رحمان آنها را دور کردند و گفتند حاضر به گذشت نیستند. هنگام دفاعیات مهرداد، خواهرش که خود را در این ماجرا مقصر میدانست، فقط گریه می‌کرد.

علیرضا رحیمی نژاد

خواهرم بی‌تقصیر است

مهرداد اما معتقد است برای دفاع از ناموسش مرتکب قتل شده و رحمان مقصر این ماجراست. او ماجرا را از نگاه خودش توضیح می‌دهد.

چرا رحمان را کشتی می‌توانستی به جای این کار به پلیس گزارش دهی؟

من رحمان را کشتم چون آنقدر به من توهین کرد که نتوانستم تحمل کنم و از کوره در رفتم. او به خانواده‌ام توهین کرد و به من گفت خواهرم را می‌دزدد. من باید کاری می‌کردم که بداند نمی‌تواند زندگی خواهرم را به هم بزند. در آن زمان هم شرایط طوری نبود که بتوانم به پلیس خبر دهم.

چرا خودت با او تماس گرفتی و به ماموران خبر ندادی؟

من می‌توانستم مشکل را حل کنم. 5 سال قبل از این ماجرا رحمان کاری کرده بود که شوهر خواهرم قصد داشت مریم را طلاق دهد. مریم مجبور شد برای حفظ زندگی‌اش تمامی حق و حقوقش را ببخشد و به خانه شوهرش برگردد.

اما خواهرت خودش با رحمان بیرون رفته بود و کسی او را مجبور نکرده بود این کار را انجام بدهد . مریم بعد از آن ملاقات دو ماه هم بازداشت شد .

رحمان به خواهرم گفته بود می‌خواهد او را ببیند و این آخرین بار است و همه چیز را پایان می‌دهد اما بعد از این دیدار از او تقاضای رابطه نامشروع کرده بود. گریه‌ها و فریاد‌های خواهرم باعث شده بود که ماموران به او شک کنند. اگر او زنی بد بود که گریه نمی‌کرد و خواهرم فکر می‌کرد با این کارش زندگی‌اش را نجات می‌دهد. البته قبول دارم که اشتباه ‌کرده و نباید سر آن قرار حاضر می‌شد. اما حاضر شد هر چه حق و حقوق دارد ببخشد تا شوهرش هر وقت که خواست او را طلاق دهد.کدام زنی حاضر است چنین کاری انجام دهد؟ خواهرم این کار را کرد چون می‌خواست حسن نیتش ر ا نشان دهد.

بعد از این‌که خواهرت با شوهرش آشتی کرد، شما به تهران آمدید. چرا؟

خواهرم فرزندی کوچک داشت. او می‌خواست پیش خانواده و فرزندش باشد ، ما به تهران آمدیم تا رحمان دیگر او را پیدا نکند و آنها بتوانند با هم راحت زندگی کنند. اما رحمان باز هم به سراغش رفته بود و او را اذیت کرده بود.

اگر این یک مزاحمت تلفنی بود چرا خواهرت به پلیس گزارش نداد و آن را 5 سال طول داد ؟

او می‌ترسید که زندگی‌اش از بین برود و من هم او را درک می‌کنم. خواهرم شرایط خیلی بدی داشت.

از لحظه واقعه بگو. رحمان را چطور کشتی؟

به خانه خواهرم رفتم. او به من گفت که رحمان با او تماس گرفته است. من هم شماره رحمان را از خواهرم گرفتم تا با رحمان قرار بگذارم و به محل بروم. زمانی که سرقرار حاضر شدم رحمان را دیدم. او را سوار ماشینم کردم با هم به سمت مکانی خلوت حرکت کردم و در آنجا با هم صحبت کردیم. من به رحمان گفتم که دست از سر خواهرم بردارد. قبول نکرد و گفت این کار را نمی‌کند و می‌خواهد با خواهرم ازدواج کند.

چرا رحمان اینقدر صریح با تو حرف می‌زد؟

او میگفت هر طور شده با خواهرم ازدواج میکند . فکر می‌کرد چون در این سال‌ها مشکلی به وجود نیامده است پس می‌تواند هر طور که میخواهد با من حرف بزند و به رابطه‌اش با خواهرم ادامه دهد. من به او گفتم چنین اجازه‌ای نمی‌دهم اما او دوباره مرا تهدید کرد و گفت اعضای خانواده‌ام را می‌کشد.

خب چرا از پلیس کمک نگرفتی؟

وقتی آن جملات را می‌گفت از خود بی‌خود شدم ، دست خودم نبود. نمی‌دانم چه می‌کردم و چرا میکردم. فقط می‌دانم پشت سر هم ضربه می‌زدم و عصبانیتم را خالی می‌کردم.

در پرونده آمده است که رحمان همسر و فرزند داشته است . به این فکر نکردی که خانواده‌اش بی‌سرپرست می‌شوند؟

من خیلی ناراحت بودم. نمیدانستم چه می‌کنم و فکر می‌کردم باید از ناموسم دفاع کنم. من باید از زندگی خواهرم دفاع می‌کردم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها