روایت بی‌واسطه از مـادران

مادر، نماد عشق بی‌قیدوشرط، فداکاری و پناهگاه امن زندگی است‌؛ جایگاهی فراتر از زمان و مکان که در هر فرهنگ و هر گوشه‌ای از جهان، معنای مشترکی از بخشش، ماندگاری و حمایت دارد. روایت مادری، قصه‌ای جاودان و فراگیر است که جنبه‌های متنوعی را در برمی‌گیرد: از شیرینی بارداری و تولد، تا سختی‌های بزرگ کردن فرزند، غرور نخستین گام‌ها و نگرانی‌های پنهان بزرگ‌سالی او.این داستان‌ها فرازمانی‌اند، زیرا مادران گذشته و آینده همین احساسات راتجربه کرده وخواهندکرد‌؛ فرامکانی‌اند، چون عشق مادرانه در روستا، کلانشهر  یا هر گوشه جهان، عمیق و بی‌انتهاست.
مادر، نماد عشق بی‌قیدوشرط، فداکاری و پناهگاه امن زندگی است‌؛ جایگاهی فراتر از زمان و مکان که در هر فرهنگ و هر گوشه‌ای از جهان، معنای مشترکی از بخشش، ماندگاری و حمایت دارد. روایت مادری، قصه‌ای جاودان و فراگیر است که جنبه‌های متنوعی را در برمی‌گیرد: از شیرینی بارداری و تولد، تا سختی‌های بزرگ کردن فرزند، غرور نخستین گام‌ها و نگرانی‌های پنهان بزرگ‌سالی او.این داستان‌ها فرازمانی‌اند، زیرا مادران گذشته و آینده همین احساسات راتجربه کرده وخواهندکرد‌؛ فرامکانی‌اند، چون عشق مادرانه در روستا، کلانشهر  یا هر گوشه جهان، عمیق و بی‌انتهاست.
کد خبر: ۱۵۳۶۲۵۷
نویسنده زهرا عباسی - گروه رسانه
 
درهمین خصوص برنامه «از مامان بگو» شبکه دو که از شهریور ۱۴۰۳ روی آنتن رفت تلاش کرد با روایتی صمیمی و واقعی این لایه‌های عمیق مادری را با همدلی گسترده‌ای به تصویر بکشاند. کتمان‌پذیر نیست که موفقیت برنامه مدیون صداقت و نزدیکی‌اش به زندگی واقعی بوده و به همین علت در پیام‌های سامانه ۱۶۲ ارتباط با روابط عمومی رسانه‌ملی توانسته با استقبال گرم مخاطبان همراه شود. با توجه به پرمخاطب بودن برنامه و فراخوان‌های متنوع آن از ارسال خاطره و عکس تا داستان‌های مادرانه  جام‌جم تصمیم گرفت با محیا اسناوندی، مجری برنامه‌ گفت‌وگویی صمیمی داشته باشد تا او درباره تجربه‌های شخصی‌اش از مادری، راز موفقیت برنامه و تأثیر این روایت‌ها بر مخاطبان بگوید.  محیا اسناوندی، مجری این برنامه محبوب پیش‌تر از تحول روحی خود پس از مادر شدن سخن گفته بود. او در این باره به جام‌جم گفت: مادر شدن نه تنها اجرای من بلکه تمام زندگی‌ام را تغییر داده است. در حقیقت، مادر شدن برای هر زنی تحولات مثبتی به ارمغان می‌آورد‌؛ ‌فرد عمیق‌تر و پخته‌تر می‌شود، جهان‌بینی‌اش دگرگون می‌شود، اهدافش تغییر می‌کند، شیوه تلاشش متفاوت می‌شود و مقاومتش در برابر دشواری‌ها افزایش می‌یابد. این تحولات شاید ناشی از تغییرات جسمانی در دوران بارداری، تأثیر هورمون‌ها بر خلق‌وخو یا فرصت ۹‌ماهه تأمل در رشد موجودی نو در وجود مادر باشد‌؛ فرصتی که او را به تجربه خالق بودن و پرورش صفات الهی نزدیک می‌سازد. آن زمان که نوزاد را در آغوش مادر می‌گذارند و می‌گویند «این فرزند شماست»، حس مادر شدن ملموس‌تر و زندگی گویی از نوآغازمی‌شود‌ امااین بارزیباتر،درخشان‌تر و بدون پشیمانی. 
 
مباداهای مادر شدن
اسناوندی در ادامه سخنانش درباره برخی نظرات مبنی بر تداخل مادرانگی با برنامه‌های زندگی و رشد اجتماعی گفت: از زاویه دید این افراد که به مادر شدن نگاه می‌کنم، می‌توانم به آنها حق بدهم‌؛ زیرا امروزه زنان شاغلند و حتی اگر شاغل نباشند، خانه‌دار هستند و پرمشغله. هجمه‌های فضای مجازی، مشکلات اقتصادی و اجتماعی و متأسفانه نفوذ فرهنگ بیگانه همه مؤثر هستند. با خود می‌اندیشند: مبادا مادر شدن مانع ادامه تحصیل شود‌؛ مبادا کارم را مختل کند‌؛ مبادا موقعیت اجتماعی‌ام را از دست بدهم‌؛ مبادا به موقعیتم نزد همسرم آسیب بزند‌؛ مبادا زیبایی ظاهرم را از دست بدهم. «مبادا»های بسیاری وجود دارد و به همین دلیل، حتی به کسانی که مادر شدن را جزو اهداف خود نمی‌دانند، حق می‌دهم اما اگر این افراد کمی به دنیای مادران وارد شوند و از نزدیک ببینند که مادر، حتی با وقت کمتر، برکت بیشتری می‌یابد و بهتر به اهدافش می‌رسد، فکر می‌کنم متقاعد خواهند شد که مادر شدن را در برنامه زندگی‌شان قرار دهند.  مجری برنامه ازمامان بگو، علاوه بر اجرا در تلویزیون، در رادیو نیز فعالیت دارد و برنامه‌های اجتماعی دیگری را دنبال می‌کند. در پاسخ به پرسشی درباره مدیریت زمان و تعادل میان کار، زندگی و اجرا، این مادر جوان عنوان کرد: نمی‌خواهم شعار دهم اما مدیریت همه اینها کنار هم واقعا دشوار است و این نکته را با بیان مثالی از دوران تحصیل بسط می‌دهم. در دوران کارشناسی و کارشناسی ارشد، مجرد بودم و در این بین متوجه شدم دانشجویان متاهل یا والدینی که همزمان شاغلند، نمرات بهتر، غیبت کمتر و فعالیت بیشتری دارند. خودتان هم اگر دقت کنید، حتما نمونه‌هایی به‌یاد می‌آورید. یک زن شاغل که همزمان خانه‌داری می‌کند، نمی‌تواند شب‌امتحانی باشد‌؛ یاد می‌گیرد برنامه‌ریزی دقیق داشته باشد تا جایی که شب‌امتحانی برایش معنا نداشته باشد. چون می‌داند ممکن است کودک تب کند، مهمانی خانوادگی پیش‌‌ بیاید یا رئیس ماموریت اضافی بدهد. بنابراین، کسانی که مشغله بیشتر و زمان کمتری دارند، برنامه‌ریزی بهتری می‌کنند. برای من نیز همین‌طور بوده و چه‌بسا لطف خدا شامل حالم شد. مادرم از روز اول کنارم بود، همسرم همکارم است و درک متقابلی داریم. کار ما ساعت مشخص، دورکاری یا تعطیلی رسمی ندارد و البته درک همسر در این میان بسیار مهم است. رابطه مادرم و همسرم با فرزندم عالی است‌؛ هانا گاهی پیش مادربزرگ می‌ماند، گاهی پیش پدر. در مواردی هم که هیچ‌کدام ممکن نیست، او را به محل کار می‌برم. همراهی دخترم به‌حدی است که اکنون محیط کارم را کاملا می‌شناسد‌؛ اگر بپرسید کار مامان چیست، می‌گوید: «مامانم رادیو و تلویزیون کار می‌کند». وقتی رادیو می‌شنود، گوش تیز می‌کند و می‌گوید: «ساکت ببینم، مامان است.» صدایم را تشخیص می‌دهد و پس از پایان برنامه گریه می‌کند که «دوباره!». گاهی مجبوریم از تلوبیون برنامه‌ای را پخش کنیم تا «مامان تمام نشود.» 
 
بازگشتی قدرتمند پس از مادر‌شدن
اسناوندی اضافه کرد:‌ اینها نشان می‌دهد کمک‌گرفتن از دیگران در مدیریت زمان، کار و زندگی چقدر مهم است و البته کارم را عاشقانه دوست دارم. شش‌ماه مرخصی زایمان گرفتم و هیچ فعالیتی نداشتم؛ پس از آن نه‌تنها به رادیو سلامت، آوا و پیام بلکه به تلویزیون نیز برگشتم و اجرای تنها مجله بارداری تلویزیون را بر‌عهده گرفتم. هرچند از رادیو شش‌ماه دور بودم اما بازگشتم به تلویزیون پس از حدود سه سال صورت گرفت. این بازگشت بازتاب گسترده‌ای داشت‌؛ خبرگزاری‌ها وفضای مجازی از این خبر پر شد. سپس مهمان از مامان بگو  شدم که آن‌زمان خانم شوقی مجری آن بودند. پس از آن، اجرای برنامه به‌لطف گروه خانواده شبکه دو به من سپرده شد.  همان‌طور که اسناوندی در خلال گفت‌وگو اشاره کرد، فصل اول برنامه از مامان بگو با اجرای زهرا شوقی پخش و از فصل دوم او مجری این برنامه شد. با وجود اجرای حرفه‌ای و بی‌حاشیه شوقی، برنامه از فصل دوم بین مخاطبان شناخته شد و این مسئولیت را برای اسناوندی سنگین کرد. او می‌گوید: شاید چون تازه مادر شده بودم، مخاطبان اجرایم را دلنشین می‌دیدند‌؛ جهان من آن‌روزها، جهان یک تازه‌مادر پر از دغدغه، حس خوب و هیجان بود که منتظر شنیدن قصه مادران دیگر می‌ماند. سوژه برای خودم نیز جذاب بود و مرا واداشت تا مدام بپرسم:‌ «چی شد؟ بعدش چی؟». اسناوندی عاشق قصه، قصه‌گویی و قصه‌شنیدن است‌؛ در میان انواع کتاب‌ها، رمان همیشه ژانر مورد علاقه‌اش بوده. او در این باره و تاثیر آن در اجرای برنامه‌های گفت‌وگومحور خاطره‌ای از نوجوانی‌اش تعریف کرد: آن زمان مادرم کتاب «بامداد خمار» را می‌خواند و به من تاکید کرده‌ بود که این کتاب برای سن من ممنوع است اما این تذکر نتوانست جلوی شوق من برای خواندن رمان را بگیرد و بامداد خمار را در ۱۱ سالگی و زیر پتو خواندم. این علاقه به داستان و رمان، به‌تدریج به جهان روایت و برنامه‌های گفت‌وگو‌محور راه یافت و همواره در جریان اجرا؛ چشم‌ به‌راه فرصتی می‌ماندم تا میزبان  برنامه‌ای گفت‌وگومحور شوم. پیش‌تر مجری «صبح بخیر ایران»، «از فراز الوند» و نزدیک به ۱۰ سال «ترانه باران» بودم اما گفت‌وگوهایی که در آن برنامه‌ها انجام می‌شد، از منظر کارشناسی  فاقد فرصت قصه‌گویی عمیق بود. 
 
تکنیک قصه‌محور در اجرا
او که حالا مجری شناخته‌شده از مامان بگو شده، درباره تکنیک خود در گفت‌وگو و چگونگی کسب این مهارت گفت: کتاب آسمانی ما پر از قصه است‌؛ ما با قصه‌های قرآنی مادران و مادربزرگان‌مان بزرگ شده‌ایم و این قصه‌ها بخشی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ ما هستند که به نسل‌های بعدی منتقل می‌شود. بنابراین من هم از تکنیک قصه‌گویی در اجرا استفاده کردم. نکته در این است که اگر مجری گفت‌وگوی خود را قصه‌محور پیش ببرد، باید عناصر داستانی را هم به‌خوبی بشناسد. نه‌تنها نویسنده؛ بلکه مجری نیز نیازمند چارچوب علمی داستان‌گویی است‌؛ زیرا گفت‌وگو تنها بر حس، صداقت و اعتماد استوار نیست، بلکه پایه‌ای محکم می‌طلبد. قصه باید شخصیت، گره، کشمکش، زاویه دید مناسب، لحن درست، فضاسازی، تعلیق و هیجان داشته باشد تا از تخت بودن خارج شود، کنجکاوی برانگیزد و شنونده را مشتاق کند. البته باید دقت داشت، تعلیق (ایجاد اشتیاق) با غافلگیری متفاوت است و کشمکش نقش کلیدی در درگیری مخاطب دارد. تمام تلاش من در انجام هم‌صحبتی با مهمانان هر چند به صورت ناخودآگاه اما بر همین اصول بنا شده. اصولی که در مجاورت با رمان‌ها، قصه‌ها و روایت‌ها یاد گرفتم.  این مجری محبوب تلویزیون با بیان این‌که «هرکدام از مهمان‌ها که در فصل آخر شرکت کردند، خاص بودند.» ادامه داد: در این فصل مامان در یک فضای دیگری به غیر از استودیوی ضبط قرار داشت و از آنجا شاهد روایت فرزندش از مادرانگی خود بود. بعد از اتمام روایت که مادر وارد می‌شد، فضا و حس و حال باشکوهی شکل می‌گرفت. از قبل به مهمان می‌گفتیم: «این فرصتی است که باید غنیمت شمرد و هر آنچه در دل داری ابراز کن.» دستبوسی‌ها و ارادت‌هایی که اتفاق می‌افتاد، آن‌قدر خوب پیش می‌رفت که نیازی نبود دو بار ضبط انجام شود. بعضی‌ها گریه کردند، بعضی‌ها خندیدند، بعضی‌ها فضا را بردند سمت شوخی. 
 
اثرگذارترین قصه‌ها
اسناوندی که شنونده روایت‌های بی‌شمار برنامه از مامان بگو بوده، در بیان اثرگذارترین قصه‌های برنامه عنوان کرد: در میان مهمانان زیادی که افتخار همراهی‌شان را داشتم مادری به برنامه آمد که به دلیل جدایی و ناتوانی در نگهداری، فرزند معلولش را به بهزیستی سپرده بود. مادر با گریه روایت می‌کرد: «ازدواج کردم، بچه‌دار شدم، فرزندم معلول بود، مجبور شدم او را به بهزیستی بسپارم.» و در اینجا شروع کرد از تلخی‌ دیدارهایی که در بهزیستی انجام شده بود، روایت کردن. تا آن نقطه از داستان، برداشت مخاطب این بود که در حق این بچه ظلمی روا داشته شده. فرزند این خانم قرار بود آخر برنامه وارد صحنه شود اما در خلال گفت‌وگو طاقت دیدن اشک‌های مادر را نیاورد‌؛ ناگهان آمد، اشک‌های مادرش را پاک کرد و گفت: «مامان گریه نکنه... اینها را ولش کنید، مامانم چرا داره گریه می‌کنه.» گویی می‌خواست بگوید در حق او بدی نشده است.  از مامان بگو میزبان افراد عادی تا چهره‌های شاخص و شناخته‌شده بوده که ممکن است برخی افراد مشهورتر نتوانسته باشند روایت‌های شخصی‌ را روی آنتن بازگو کرده باشند. او در این‌باره توضیح داد:‌ همه مهمانان برنامه خود واقعی‌شان را در روایت از مادران‌شان نشان داده‌اند. عوامل برنامه تلاش می‌کنند پیش از ضبط به مهمانان تأکید کنند: «اینجا تنها پسر یا دختر مادرتان هستید.» فضای برنامه چنان صمیمی است که مهمانان از شیطنت‌های کودکی، روابط سرد و روزهای خوب و بدشان گفته‌اند. به طور مثال، صحبت‌های سالار عقیلی از خاطرات و شیطنت‌های کودکی با مادرش به دل می‌نشست. گفت‌وگو با امیریل ارجمند بسیار جذاب بود. از میان چهره‌های سیاسی، آقایان مطهری، زاکانی و ضرغامی مهمان شدند و همه در فضایی کاملا بی‌ریا و خودمانی مادران‌شان را روایت کردند.  اسناوندی افزود: البته در میان همه قصه‌ها، شهدایی که در جنگ ۱۲ روزه از دست‌شان دادیم، هم واقعا قصه‌های عجیبی داشتند. به شکلی که حین ضبط یک وقت استراحت می‌گرفتم تا بتوانم احساساتم را کنترل کنم و اشک نریزم‌؛ هر چند اذیت می‌شدم و از یک جایی به بعد دیگر نمی‌توانستم گریه نکنم. گفت‌وگو با این دست مهمان‌ها هم خیلی سخت بود. به هر حال جنگ را همه‌ ‌ما تجربه کردیم، به‌خصوص در تهران روزهای عجیبی گذراندیم. از آن‌طرف، آن مادر داشت از بچه‌اش می‌گفت‌؛ از بچه‌ای که نبود و از مواجهه با این نبودن... و از آن حس غرورآفرینش نسبت به شهادت بچه‌اش، از آن صلابتی که داشتند... خیلی اوقات آنها اشک نمی‌ریختند اما من...  این سکوت و بغض دنباله‌دار  اسناوندی را بارها در تصویر دیده بودیم .
 
رازهای یک شنونده خوب
یکی از ویژگی‌های بارز برنامه از مامان بگو، میزبانی از کسانی بود که لزوما نسبت فرزندی با مهمان نداشتند، اما در حق او مادرانگی کرده بودند. اسناوندی درباره این رویکرد برنامه در فصل‌های بعدی عنوان کرد: در برنامه همیشه می‌گوییم حتما نباید برای مادر شدن، زایشی اتفاق بیفتد. مادری‌کردن همیشه به معنای به‌دنیا‌آوردن نیست. در جامعه‌ ما کم نیستند مادرانی که با پذیرش فرزندخوانده، معنای عمیق‌تری به این واژه بخشیده‌اند. اما دایره‌ مادرانگی از این هم فراتر می‌رود؛ مادری یعنی جاری‌کردن آن حس ناب حمایت در حق یک دوست، یک همکار یا حتی خواهر و برادری که تشنه‌ محبت مادرانه‌ هستند. بارها شاهد روایت‌هایی بوده‌ایم از افرادی که در نبود مادرشان، تحت حمایت مادرانه‌ دیگران قرار گرفته‌اند یا زنانی که هرگز مادر نشده‌اند، اما به زیباترین شکل ممکن، حس مادری را در حق عزیزان‌شان تجربه و ابراز کرده‌اند. مجری برنامه از مامان بگو در بیان نکاتی درباره شنوندگی توضیح داد: در شنیدن قصه مهمانان، شنونده‌ای خوب باشیم؛ اجازه دهیم راوی رشته کلام را از دست ندهد، خود جریان قصه را هدایت کند و به احساساتش جهت ندهیم. او بهتر می‌داند چگونه اصل ماجرا را نقل کند. در کنار این موارد، رعایت تکنیک‌های گفت‌وگو نیز الزامی است؛ باید فرصت کافی برای سخن‌گفتن در اختیار مهمان قرار دهیم و با استفاده از زبان بدن فعال (مانند برقراری تماس چشمی یا تأیید با سر)، زنده بودن جریان شنیدن را به او منتقل کنیم. پس از پاسخ مهمان، بلافاصله سؤال بعدی را نپرسیم؛ گاهی نکته‌ای که مد نظر سؤال ماست، در دل پاسخ قبلی نهفته است. مجری باید با کم‌گویی و پرهیز از خودنمایی، مسیر قصه را با پرسش‌هایش پیش ببرد. او لازم است به سکوت و احساسات مهمان احترام بگذارد، از توصیف کلامی لحظات عاطفی پرهیز کند و با سکوتی بجا فرصت دهد تا مضمون سخن به زیبایی درک شود. حس خوب را از ابتدا منتقل کنیم‌؛ انتقاد را ساندویچی (مثبت ــ انتقاد ــ مثبت) بیان کنیم تا درک متقابل افزایش یابد. شفافیت در هدف و برقراری تعادل میان نقش هدایتگر مجری و جریان روایت مهمان، از ارکان اصلی گفت‌وگوهای اجتماعی است. از قدرت شنیدن و سکوت بهره ببریم‌؛ اگر مسیر دلخواه نشد، دور بزنیم و راه دیگری برگزینیم. مهم‌ترین نکته، اعتمادسازی در تعامل با مهمان است‌؛ به شکلی که تجربه مثبتی برای او اتفاق بیفتد.  با توجه به اتمام مراحل تولید فصل اخیر و پخش قسمت‌های پایانی آن، وی با اشاره به تلاش‌های مدیران و گروه تولید در پیشبرد این پروژه افزود: باید خاطرنشان کنم آقای بامروت‌نژاد، مدیر شبکه دو، نه صرفا به سبب جایگاه مدیریتی، بلکه به دلیل نگاه محتوا‌محور و دغدغه‌مندی‌شان در برنامه‌سازی، شخصیتی ارزشمند در این مسیر هستند. ایشان همراه دکتر کاظمی‌بیگی، مدیر گروه خانواده شبکه دو، در جلسات برنامه‌سازی گروه حضور دارند. دکتر کاظم‌بیگی، همچون مادری دلسوز و دغدغه‌مند برای برنامه‌های از مامان بگو و عصر خانواده زحمت می‌کشند؛ چه با لبخندی حاکی از تشویق‌ و چه با تذکری سازنده. دیدن دغدغه ایشان انگیزه‌بخش است‌؛ با وجود مسئولیت مادری خود، همچنان دغدغه پدر و مادرشان را دارند و در کنار مدیریت امور کاری، کلاس‌های آموزشی و مطالعات گسترده، زمان ارزشمندی برای از مامان بگو صرف می‌کنند. همچنین آقای ملک‌آبادی (تهیه‌کننده) و تیم‌شان، به‌ویژه آقای تقوایی، تمام‌قد زمان و فکر خود را برای برنامه گذاشتند تا مهمان‌هایی شایسته انتخاب شوند. همه عوامل چنان صمیمی و خانوادگی هستیم که در جلسات سردبیری ــ با حضور تهیه‌کننده، کارگردان، نویسنده، سردبیر و خودم  و براساس خط‌مشی خانم دکتر کاظم‌بیگی ــ تمام تلاش‌مان را می‌کنیم تا بتوانیم همچنان محتوای برنامه را عمیقا بررسی کرده و آن را ارتقا دهیم.
newsQrCode
برچسب ها: مامان
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها