جوان محله میدان نارنج، خیلی زود توانست بر آنتن شبکه تهران سابق و شبکه پنج سیما تکیه بزند. نام آن برنامه «سلام تهران» بود که محملی برای معرفی بسیاری از هنرمندان و برنامهسازان تازهکار شد. از طرفی، روزهای ابتدایی برنامه «آفتاب شرقی» نیز با اجرای حسین مولایی آغاز شد.
ورود حسین مولایی به صداوسیما حکایتی شنیدنی دارد. وی سه بار در مراحل تست رد شد، اما سرانجام بهعنوان مجری انتخاب شد. مولایی در یادآوری خاطرات ورودش به عرصه اجرا میگوید که هرمز شجاعیمهر و حسینیان از او تست گرفتند و پس از سه بار رد شدن، در نهایت قبول شد. او برای پیشرفت در این راه، کلاسهای تخصصی اجرا را گذراند و توانست جایگاهش را تثبیت کند.
سالها از آن دوران گذشته و به گفته خودش، با مرور آن روزها، فضای دوستانهشان اکنون به خاطرهای خوشایند تبدیل شده است. امروز، هرمز شجاعیمهر و حسینیان از دوستان نزدیک او هستند، اما این خاطره این پرسش را برای تلویزیون زنده میکند که چرا در گذشته چنین توجهی به تخصص مجریان میشد و امروز این حساسیت وجود ندارد؟
حسین مولایی در حال حاضر مجری برنامه «به خانه برمیگردیم» است و همچنین با برنامهای به نام «امشب» در شبکه یک حضور دارد که ساعت ۲۳ روی آنتن میرود. گفتوگوی صمیمانه، آرام و گرم او، مخاطب را به یاد سالهای نهچندان دور میاندازد، دورانی که برنامههای معروفی، چون «سلام تهران» و «آفتاب شرقی» را اجرا میکرد.
به مناسبت بازگشت او با برنامه جدید «امشب» و پس از وقفهای در گفتوگو، فرصتی برای صحبت با او فراهم آمد.
شما از رشته مهندسی برق به دنیای اجرا و مجریگری در تلویزیون وارد شدید. چطور شد از یک رشته کاملا متفاوت به اجرای تلویزیونی علاقهمند شدید و این مسیری که امروز در آن قرار دارید را انتخاب کردید؟ آیا در آن زمان پدر و مادر شما با این انتخاب موافق بودند؟
پدرم خیلی دوست داشت من مهندس شوم. آن زمان فکر میکرد که اگر رشته مهندسی برق را انتخاب کنم، آیندهام تضمینشده و میتوانست یک شغل با ثبات برایم باشد. اما از همان دوران نوجوانی، علاقه خاصی به شعر و ادبیات داشتم و بیشتر وقتها مینوشتم بهویژه در دوران مدرسه، همیشه در صف اجرا میایستادم و علاقهام به اجرا و رسانه بهشدت زیاد بود. همیشه احساس میکردم باید وارد دنیای تلویزیون شوم. از همان ابتدا، این مسیر برای من انتخابی آگاهانه و کاملا دلخواه بود. هرچند پدرم مخالف نبود، اما تصورش این بود که اگر من مهندس شوم، آیندهام روشنتر خواهد بود. با این حال، من واقعا برای رسیدن به این هدف تلاش کردم. در نهایت وقتی به این مسیر وارد شدم، پدرم بهتدریج تغییر نظر داد و حالا خیلی از این انتخاب من راضی است و حتی افتخار میکند که من مجری تلویزیون شدهام.
شما از معدود مجریان قدیمی تلویزیون هستید که با گذراندن دورهها و کلاسهای تخصصی مجریگری وارد این حرفه شدهاید. چه تفاوتهایی در نحوه انتخاب و تربیت مجریان تلویزیون در آن دوران و امروز مشاهده میکنید؟ بهنظر شما آیا توجه به تخصص و آموزشهای حرفهای در حال حاضر کمتر شده است؟
یادم میآید زمانی در کلاسهای استاد اکبر عالمی شرکت میکردم. واقعا آن کلاسها بینظیر بودند؛ چه از نظر گویش، چه از نظر سبک و چه نوع اجرا. حتی بعد از اینکه بهعنوان مجری برنامه اجرا میکردم، هنوز به کلاسهای مختلف میرفتم و هیچگاه از یادگیری دست نمیکشیدم. باور داشتم آموختن هیچوقت تمام نمیشود. برای من مهم بود کلاسی که میروم چیزی نو و متفاوت داشته باشد.
امروزه البته یک نگاه اشتباه بین برخی افراد وجود دارد که گویی برای موفقیت در این حرفه تنها باید یک استعداد ذاتی داشت، اما واقعیت آن است که برای ورود به هر حرفهای_ بهخصوص مجریگری_ باید آموزشهای لازم را دید. البته هیچکس نمیتواند منکر استعداد و قابلیتهای درونی شود، اما بدون آموزش و تمرین، پیشرفت در این حرفه دشوار است. این نکته وقتی برایم بیشتر اهمیت پیدا میکند که میبینم در برنامههای تلویزیونی بعضی مجریان حتی قادر نیستند یک بیت شعر را درست بخوانند. این واقعا دردآور است. چون در تلویزیون و رادیو، جایی که فرهنگ و هنر باید در بالاترین سطح ارائه شود چنین اشتباهاتی غیرقابل قبول است.
اگر قرار است یک غزل از حافظ یا سعدی خوانده شود، باید مجری آن را بهدرستی و با تسلط بخواند. این جزو ابتداییترین اصول مجریگری است. بدون این آموزشها، مجری نمیتواند درک صحیحی از آثار ادبی و فرهنگی داشته باشد و در نتیجه اجرا و پیامش نادرست خواهد بود.
اینکه کسی بهصورت خودآموخته وارد این حرفه شود ممکن است ابتدا موفق باشد، اما بعد از مدتی اگر به آموزشهای اصولی و حرفهای دست پیدا نکند، حتما دچار مشکل خواهد شد. درواقع مجری باید دانشهای پایهای مانند فن بیان، زبان بدن، اصول اجرا و... را آموخته باشد. بهشخصه معتقدم آموزشهای تخصصی نباید نادیده گرفته شوند چراکه اجرا بدون این آموزشها هیچ مفهومی ندارد و نمیتواند بهدرستی مخاطب را جذب کند.
مطمئنا اگر کسی بدون آموزشهای مناسب و تنها براساس یک استعداد ظاهری به تلویزیون بیاید و آنتن بهترین برنامهها به او داده شود نتیجهای جز آسیب به اعتبار برنامه و خود شخص نخواهد داشت. به همین دلیل همواره باید به آموزش و یادگیری در این حوزه توجه ویژهای داشته باشیم.
امروزه شاهدیم بسیاری از افرادی که هیچ تجربهای در زمینه اجرا ندارند، بهراحتی وارد دنیای رسانه شده و در نقش مجری ظاهر میشوند. بهعنوان یک مجری قدیمی این روند را چگونه ارزیابی میکنید و چه توصیهای به این افراد دارید؟
بهنظر من، آموزش مجریگری باید جدی گرفته شود. مجری باید یاد بگیرد که این یک حرفه است و همانطور که در هر حرفهای باید آموزش دید، در اجرا هم همینطور است. نکتهای که در ذهن دارم این است که باید سلیقههای شخصی کنار گذاشته شوند. گاهی اوقات دیدهام که برخی مدیران بهدلیل علاقه شخصی خود، مجریانی را برای برنامههای مهم شبکه انتخاب میکنند، در حالی که این انتخاب بر اساس معیارهای حرفهای نبوده است.
در این شرایط، بهنظر من باید معیاری مشخص و استاندارد برای انتخاب مجریان وجود داشته باشد. خوشبختانه اخیرا کمیتهای برای ارزیابی مجریان تشکیل شده و من مشاهده کردهام که آنها در حال انجام کارهای خوبی هستند و در تلاشند که معیارهای دقیقی را برای انتخاب مجریان تعریف کنند. این بسیار مهم است که برای اجرای تلویزیونی معیار و استانداردهایی وجود داشته باشد، چرا که ما در واقع به مخاطبمان یک محصول فرهنگی میدهیم. ما در حال پرکردن سبد فرهنگی مردم هستیم و باید توجه کنیم که با چه محتوا، کیفیت و افرادی این کار را انجام میدهیم.
قطعا تمام کسانی که در این حرفه فعالیت میکنند، افراد شریفی هستند و به سلامت جامعه اهمیت میدهند. اما اجرا بهخودی خود معیارهایی دارد. مثلا من به عنوان یک مجری با ۲۵ سال تجربه نمیتوانم بهراحتی بروم و گزارشگر فوتبال شوم. چرا؟ چون گزارشگری فوتبال یک تخصص خاص خود را دارد و باید آموزشهای ویژهای در این زمینه دیده باشی. یا بهعنوان مجری یک برنامه اقتصادی، نمیتوانم به صرف تجربه در اجرا وارد این حیطه شوم. برای اجرا در برنامههای اقتصادی نیاز به دانشی تخصصی دارم، که این دانش تنها از طریق تحصیل و آموزش در رشتههای مرتبط بهدست میآید.
در نهایت، انتخاب مجریان باید بر اساس اصول و معیارهای حرفهای باشد، نه بر اساس سلیقههای شخصی. رسانههای ما میتوانند نقشی بسیار بزرگ در تربیت فرهنگی مردم داشته باشند، بنابراین باید افراد با تخصص و آموزش مناسب را به عنوان مجری به این حوزه معرفی کنیم.
شما بهعنوان یک مجری با سابقه، در برابر کسانی که بدون تخصص کافی وارد این حرفه میشوند، چهچیزی را مهمترین عامل موفقیت در اجرای تلویزیونی میدانید؟ بهنظرتان آیا تخصص و آموزش در این زمینه اهمیت زیادی دارد؟
وقتی فردی وارد دنیای اجرا میشود، ما در حقیقت او را با مردم روبهرو میکنیم. مردم ابتدا یک گارد خاص نسبت به هر مجریای دارند و این طبیعی است. برای پذیرش یک مجری، مدتی طول میکشد تا این گارد شکسته شود و مردم این مجری را به خانههای خود راه دهند. او بهنوعی به یک عضو از خانواده تبدیل میشود، محرم میشود. این فرآیند بسیار حساس و دقیق است.
یکی از ظریفترین نکات این است که مردم برای پذیرش یک مجری، زمان و انرژی میگذارند. اگر مجری جدیدی وارد این عرصه شود و نتواند بهسرعت ارتباط برقرار کند، ممکن است فرصتهای زیادی را از دست بدهد. رسانهها هزینه زیادی برای پرورش و معرفی این افراد میکنند و ممکن است بهراحتی این افراد را از دست بدهند. وقتی یک رسانه، شخصی را انتخاب میکند، هزینه زیادی میکند تا او را به جایگاه فعلی برساند.
برای مثال، من به عنوان محمدحسین مولایی، روز اول که وارد عرصه رسانه شدم، پشت دوربینهای تلویزیون نبودم، ابتدا از رادیو شروع کردم. گذراندن این مراحل گامبهگام بود. برنامههای رادیویی و حضور در رسانههای مختلف، به من تجربهای داد که در تلویزیون به کارم بیاید.
برای من اینطور است که کسی که در رادیو اجرا نکرده باشد، عملا حضورش در تلویزیون اشتباه است. این نظر شخصی و تخصصی من است که با تجربه ۲۵ ساله در این عرصه به آن رسیدهام. یک مجری باید مراحل مختلف رسانه را پشتسر بگذارد تا بتواند بهدرستی با مخاطب تلویزیون ارتباط برقرار کند.
شما در رادیو هم اجرا داشتهاید ...
بله من در رادیو تهران، رادیو جوان، و رادیو گفتوگو اجرا داشتم. هنوز هم اگر فرصتی برای اجرا در رادیو پیش بیاید، حتما میروم. تجربه رادیو یک نوع حس زنده بودن به آدم میدهد؛ چون در رادیو فقط باید با کلام و صدای خودت ارتباط برقرار کنی. در این فضا، هیچچیز جز صدایت نمیتواند جایگزین شود. نمیتوانی از زبان بدن برای انتقال احساسات استفاده کنی، بنابراین کار در رادیو بسیار دشوار است. صدای گوینده در رادیو رشد میکند و گویش تقویت میشود. این ویژگیها از اهمیت زیادی برخوردار است و باید به آنها توجه ویژهای داشت.
حالا کدام یک را بیشتر میپسندید؛ تلویزیون یا رادیو؟
من خودم در تلویزیون پرورش یافتهام، اما رادیو برای من جایگاه ویژهای دارد. نباید از رادیو غافل شویم. من بهطور تخصصی بر این باورم که رادیو جایگاه خود را دارد و باید به آن توجه خاصی داشت.
باتوجه به پیشنهادات خوب و دستمزدهای بالایی که به حسین مولایی در یوتیوب و بسیاری از مدیاهای دیگر میشود، چرا باز هم تلویزیون را انتخاب میکند؟
ببینید، همیشه دو اعتقاد اساسی در زندگیام داشتهام. یکی از آنها این است که تلویزیون خانه من است. اگر تلویزیون از سال ۸۰ وجود نداشت، امروز محمدحسین مولایی اینجا نمینشست. تلویزیون من را پرورش داده، بزرگ کرده و به من هویت داده است. مگر میشود آدم در خانه پدرش نان بخورد و سپس به دشمن پدرش خدمت کند؟ این یک باور عمیق و ریشهدار است که از دل باورها و اصول شخصیام برمیآید. البته که بسیاری از افراد به یوتیوب یا شبکههای ماهوارهای میروند و در آنجا فعالیت میکنند، اما من همچنان تلویزیون را بر آنها ترجیح میدهم. ممکن است تلویزیون محدودیتهایی هم داشته باشد، اما به نظرم در دنیای بیقید و بند و آشفته امروز، همین که تلویزیون به چارچوبها و اصول خود پایبند بوده، بسیار ارزشمند است.
محدودیتهای تلویزیون آیا موجب رشد و گسترش خلاقیت میشود؟
قطعا. به اعتقاد من این محدودیتها نهتنها مانع خلاقیت نمیشوند بلکه آن را رشد میدهند و گسترش میدهند. در تلویزیون نیز ما در طول سالها با خلأهایی روبهرو بودهایم، اما همزمان برنامههایی خاص و ویژه تولید کردهایم که ارزشهای زیادی داشتهاند. اگر به پلتفرمهای آنلاین یا شبکههای خانگی نگاه کنید، مشاهده میکنید که بسیاری از افراد تمام شهرت و محبوبیت خود را مدیون تلویزیون و رادیو هستند.
زمانی که تلویزیون به آنها فرصت داد و برایشان زمینه رشد فراهم کرد، اکنون بسیاری از این افراد به سمت پلتفرمهایی مانند یوتیوب، فیلیمو یا آپارات رفتهاند.
خود من نیز پیشنهادات بسیاری داشتهام و نمیتوان کسی را پیدا کرد که سالها در تلویزیون باشد و بدون پیشنهاد باقی بماند. بهنظرم اگر قرار است در خدمت رسانهملی باشیم، باید این کار را با تمام وجود انجام دهیم و هیچگاه از مسئولیتهای خود سر باز نزنیم.
کدام مجری همیشه مورد علاقهتان بوده و آیا خودتان سعی کردهاید شبیه او باشید؟
حتما استاد اکبر عالمی را تحسین میکنم. خدا رحمتش کند. او مجریای بود که همیشه او را قبول داشتهام و هنوز هم به او احترام میگذارم. اجرای او یک مدل بینظیر بود که هیچگاه تکرار نخواهد شد. همانطور که گفته میشود، اجرای اکبر عالمی یا مهران دوستی تکرار نمیشود، چون هر کسی اثر انگشتی خاص خود دارد. اجرای هر فرد مانند اثر انگشت اوست؛ هیچکدام شبیه به دیگری نیست.
در طی سالها، شاید اجرای من هم پختهتر شده باشد، اما این پختگی همچنان در چارچوب ویژگیهای خودم باقی مانده است. اگر بخواهم از همدورهایهایم نام ببرم، فرزاد حسنی را بهخاطر جسارتش و نیما کرمی را بهدلیل متانتش بسیار تحسین میکنم.
برنامه «امشب» که اینروزها شما اجرایش میکنید، یک برنامه شبانه با ویژگیهای خاص خود است. چه قواعدی در اجراهای شبانه وجود دارد که آن را از برنامههای روزانه متمایز میکند؟
اجرای برنامه شبانه قطعا با برنامههای روزانه تفاوتهای زیادی دارد. شب، زمان آرامش است. برای مثال، در رادیوی صبح باید انرژی زیادی به مخاطب منتقل کنید، زیرا مخاطب در حال شروع روز خود است و شما باید او را به حرکت درآورید. در برنامههای عصرگاهی هم این روند ادامه دارد، زیرا همچنان زمان فعالیت و انرژی است. اما در برنامههای شبانه، باید آرامش و سکون را حفظ کنید. هدف این است که برنامه به نوعی سنتی را احیا کند؛ سنتی که در آن آرامش و فرهیختگی به مخاطب منتقل شود، فارغ از اخبار روزمره و حواشی زندگی. در برنامه شبانه، مردم بهدنبال چیزی بیشتر از اخبار و قیمتها هستند؛ بهدنبال قصهها و روایتهای زندگی هستند. ما در برنامههای شبانه میخواهیم این فضای آرامش را برای مخاطب ایجاد کنیم. همه ما از کودکی به قصهها علاقه داشتیم؛ از قصههایی که مادرانمان برایمان تعریف میکردند، تا داستانهای واقعی زندگی آدمها. در این فضا، ما هم میخواهیم قصه زندگی مهمانان را روایت کنیم. برای مثال، وقتی که سیروس همتی به برنامه آمد، ما بهجای بحث در مورد بازیگریاش، از زندگی او و خاطراتش با پدرش صحبت کردیم. شاید کمتر کسی میدانست که او برادر شهید است یا چه خاطراتی از پدرش دارد. این نوع روایتگری زندگی برای مردم جذابتر و ملموستر است.
چگونه در اجرای برنامه «امشب» تعادل بین سوالات و حفظ فضای آرام و صمیمی در گفتوگوها را برقرار میکنید؟
برای من، مجری موفق کسی است که بتواند از زندگی هر فردی، حتی فردی که بهنظر نمیرسد ویژگی خاصی داشته باشد، یک قهرمان بسازد. همه افراد در زندگیشان داستانهایی دارند که میتواند برای مردم جذاب باشد. کار مجری مانند یک جراح است؛ باید به دل کار بزند و داستان آن فرد را بیرون بکشد. در این فرآیند، باید صمیمیت ایجاد کند و این صمیمیت از عمق ارتباط با مهمان میآید.
من شخصا سعی میکنم از مصاحبههای قبلی مهمانها آگاه باشم تا سوالاتی که پیش از این از آنها پرسیده شده را دوباره تکرار نکنم.
این یک اصل برای من است که سؤالات تکراری نپرسیم. همچنین، ما در برنامه «امشب» یک تیم سردبیری بسیار خوب داریم که در شکلگیری این فضای صمیمی و متعادل بسیار کمک میکند. افرادی مانند آقایان محمدحسین طاهری، محمدحسین بدری و مجید استیری در این تیم حضور داشته که نقش بسیار مهمی در موفقیت این برنامه دارند. در نهایت، کار تیمی و هماهنگی با تیم سردبیری، به ما کمک میکند تا در حفظ فضای آرام و صمیمی برنامه شبانه موفق باشیم.
اگر بخواهید در مورد عجیبترین قصه بگویید، فکر میکنم همین تجربه اخیر باشد: تشییع پیکر آقای سیدحسن نصرالله در بیروت. درست است؟
من یکی از معدود افرادی بودم که این افتخار نصیبم شد که در این تشییع باشکوه حضور داشته باشم. تمام شبکهها را سرویس میدادیم و تغییرات روی تمام شبکهها اجرا میشد تا صبح. وقتی آقای حسینی (به افق فلسطین) هم به جمع پیوست، با چند نفر از همکاران رفتیم. یادم هست که در ابتدای تشییع، زمانی که هواپیماهای رژیمصهیونیستی از بالای سر ما رد شدند، تجربهای بسیار متفاوت بود. ایستاده بودم و تکان نخوردم؛ فیلمش هم موجود است. این لحظهها برای من از آن تجربیات ویژه بودند. یکی دیگر از تجربیات تلخ و بهیادماندنی من، روز شهادت حاجقاسم بود. آن روز من ۱۷ ساعت متوالی اجرا کردم و در تمام این مدت در کنار همکارانم بودم تا برنامه ویژهای روی آنتن برود.
وقتی حادثه ساختمان شیشهای رخ داد و شما در استودیوی پخش بودید، چه اتفاقی افتاد؟
در روز حادثه، من در استودیو و در حال اجرا بودم. به خاطر دارم که در همان لحظات، وضعیت استودیو و شرایط ویژهای که داشتیم، بسیار بحرانی بود. همکارانم در پخش مشغول بودند و من هم همان روز در حال رفتوآمد بین پخش و استودیو بودم. در تمام روزهایی که حادثه رخ داد، من هیچگاه تلویزیون را ترک نکردم. حتی در شرایط بحرانی، هیچگاه پست خود را در جُنگ تلویزیونی ترک نکردم و تمام تمرکزم روی وظیفهام بود.
در طول سالهایی که در این حرفه فعالیت کردهاید، آیا جایی بوده که احساس کنید دیگر از این مسیر خسته شدهاید و بخواهید آن را کنار بگذارید؟
بله، چندین سال پیش شرایطی برای من پیش آمد که بسیار دشوار بود. یک مدیر جدید به سازمان آمده بود که من را بههیچوجه دوست نداشت و هیچ اجرایی به من نمیداد. تقریبا یک سالونیم از این وضعیت گذشت و در این مدت هیچ کاری به من سپرده نمیشد. این مدت واقعا سخت و پر از استرس بود، اما هرگز به خودم اجازه ندادم که این شرایط را بهانهای برای کنارهگیری قرار دهم. معتقد بودم که کارم را باید با اعتقاد و ایمان به پیش ببرم. هیچوقت به خودم نگفتم که «عطایش را به لقایش ببخشم»، بلکه همیشه تلاش کردم که از هر وضعیت دشواری چیزی یاد بگیرم.
اگر بخواهید خودتان را توصیف کنید، مردم شما را بیشتر بهعنوان مجریای که سرگرمکننده است، میشناسند یا مجریای که میتواند گفتوگویی عمیق و تآثیرگذار داشته باشد؟
برای من همیشه اولویت بر گفتوگو بوده است. من بیشتر ترجیح میدهم که مردم من را بهعنوان کسی بشناسند که در گفتوگوهایش ارزشهای عمیق و محتواهای تأثیرگذار را به مخاطب منتقل میکند، نه صرفا بهعنوان یک مجری سرگرمکننده. البته در کنار این، خیلی از مردم هم از سبک اجرا و حضورم در برنامهها لذت میبرند ولی برای من همیشه در اولویت، انتقال محتوای درست و ارزشمند بوده است.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
مستند «عمق میدان» تلاشی جسورانه برای شکستن انحصار روایتهای زمینی و به تصویر کشیدن نبرد در خلیجفارس است