جلالی با اشاره به خطای تحلیلهای کلی در حوزه رسانه گفت: گزارههای کلی زمانی معنا دارند که نسبت آنها با جزئیات و عناصر تولید مشخص شود. تحلیلهایی مانند اینکه «مخاطب تلویزیون، ریتم تند میخواهد» یا «مخاطب نمایش دوست دارد»، قابل تعمیم بهصورت همیشگی نیست و مختص دورههای زمانی خاصی است.
جلالی با بیان اینکه مهمترین اصل در برنامهسازی تعیین هدف است، اظهار کرد: زن در رسانه یا سوژه است، یا حضور دارد بدون اینکه سوژه باشد و باید دید نسبت میان هدف برنامه و صورتبندی محتوای مرتبط با زن چیست. من سالها در حوزه برنامهسازی تلاش کردم که زن از متن خانواده جدا نشود، زیرا زن در بستر زندگی، [در قامت] مادر، دختر، همسر و خواهر معنا پیدا میکند و نباید صرفا در یک روز خاص یا بهطور مناسبتی برجسته شود.
جلالی با اشاره به اینکه رسانه، یک ظرف غربی است و ناگزیر در مظروف خود اثر میگذارد، خاطرنشان کرد: وقتی گفتمان جدیدی درباره زن مبتنی بر رویکرد ایرانی-اسلامی وارد رسانه میشود، باید توجه داشت که ظرف رسانه بر نحوه بازنمایی آن اثر میگذارد؛ اگر قرار است روایت زن مبتنی بر حکمت، هویت و گفتمان بومی مطرح شود، باید نسبت ظرف و مظروف رعایت شود تا تصویر مخدوش و تقلیلیافته ارائه نشود.
مادرانگی بالاترین سطح رشد هویتی است
جلالی با انتقاد از بازنمایی تکبعدی زن در رسانه گفت: نگاه به زن نباید فقط در قالب سوژهای بهنام زنانگی باشد؛ زیرا زن وجوه مختلفی دارد و مادربودن عالیترین سطح رشد هویتی زن محسوب میشود. نقش زن در دختری، خواهری، همسری و نهایتا مادرانگی معنا پیدا میکند و این نقشها زمانی کامل میشوند که در نسبت با نقشهای مردانه مانند پدر، برادر و همسر دیده شوند.
وی با اشاره به دشواربودن نمایش هویت واقعی در رسانه اظهار کرد: تلویزیون ظرف تبرج و دیدهشدن است و دوربین حقیقت را افشا میکند که نمیتوان به آن دروغ گفت. آنچه مخاطب باور میکند، نه بازی ساختگی بلکه صداقت در رفتار، محتوا و دیالوگهاست چنانکه نسل جدید نیز شخصیت زن قدرتمند و اصیل را در قالب نقشهای ساده میپذیرد.
طراحی شخصیت زن ایرانی در رسانه، گمشده برنامهسازی
جلالی با اشاره به ضعف طراحی شخصیت در برنامهسازی رسانهای گفت: زن ایرانی باید با همه عناصر هویتی خود دیده شود؛ از لباس و کلام تا نقش اجتماعی و خانوادگی. طراحی شخصیت، مهمترین خلأ برنامهسازی امروز است و رسانه نباید صرفا آینهای برای بازتاب سطحی جامعه باشد بلکه باید ریشهها را واکاوی و شخصیتها را هوشمندانه پردازش کند.
این مدیر فرهنگی ادامه داد: زن مولد است و در ابعاد مختلف تولیدگری حضور دارد؛ با محبتکردن، تولید عشق و عاطفه میکند؛ با تربیت فرزند، تولید اخلاق و قانون دارد؛ با سلامت و مادری، تولید نسل و با فعالیت اقتصادی تولید ثروت میکند اما نگاه سطحی به نقشهای غیرمعمول زنان، مانند زنان راننده تریلی یا پرورشدهندگان خاص، رسانه را بهسمت جذابیتهای مقطعی سوق داده است. تولیدکننده رسانهای باید از استثناها فراتر برود و از یک زن با نقشهای معمولی در جامعه سؤال کند که چرا چنین انتخابهایی داشته است. اگر این واکاوی به مادرانگی، مسئولیت اجتماعی یا حفظ خانواده برسد، رسانه توانسته از ظرفیت واقعی زن بهره بگیرد و بازنمایی درستتری ارائه دهد.
جلالی افزود: حتی در پوشش خبر نیز تفاوت لحن و هویت برنامه مهم است و در همین جنگ اخیر مشاهده شد که وقتی یک زن با نگاه مادرانه یا خواهرانه خبر میخواند، این هویت در ذهن مخاطب اثر متفاوتی میگذارد.
وی با اشاره به نقش عوامل پشتصحنه تاکید کرد: مهم است چهکسی تولید و برنامهریزی را انجام داده باشد، زیرا این نگاه هویت برنامه را میسازد. در دورهای، مجریان زنِ پخته و باتجربهای در برنامههای خانواده حضور داشتند اما بهتدریج جای خود را به مجریان جوانتری دادند که هنوز تجربه زندگی نداشتند و طبیعی بود که تاثیرگذاری کمتری داشته باشند.
کمبود زاویهدید درست در بازنمایی
مریم جلالی در تشریح مفهوم بازنمایی زن در رسانه گفت: مسأله اصلی در روایت، زاویهدید صحیح و خلاقانه است، نه صرفا زن یا مرد بودن تولیدکننده. ما زاویهدید متفاوت، کم داریم و این ضعف باعث میشود روایتها به تکرار و توصیف صرف برسند. در دهههای ابتدایی انقلاب، تهیهکنندگانی حضور داشتند که هویت برنامه را میساختند؛ ازجمله دکتر حوا صابرآملی که از نخستین چهرههای تولید در رسانهملی بود و هیچگاه مقابل دوربین قرار نگرفت اما تولید او بر مبنای نگاه خانوادهمحور اثرگذاری پایدار داشت.
این مدیر فرهنگی در ادامه با اشاره به تجربه حضورش در گروه خانواده شبکه دو گفت: در مقطعی که کنداکتور شبکه خالی بود، تولید برنامهای پنجدقیقهای با حضور یک بازیگر تئاتر آغاز شد، بدون دکور و صرفا برای همراهی با مخاطبانی که مشغول خانهتکانی عید بودند. این برنامه کمکم رشد کرد و از یک گفتوگوی کوتاه پنجدقیقهای در ۱۵ اسفند به چند ساعت برنامه در روز ۲۹ اسفند رسید و حتی به برنامه تحویل سال نیز راه پیدا کرد.
جلالی توضیح داد: در این برنامه، یک صندلی، یک تسبیح، یک چادر ساده و یک گفتوگوی صمیمی کافی بود تا مخاطب احساس همراهی کند؛ زیرا تولید از یک نگاه و بینش معنادار شکلگرفت.
فرهنگسازی ماهیتا امری مادرانه است
جلالی با اشاره به پایاننامههای متعدد تدوینشده در دانشگاه صداوسیما درباره بازنمایی چهره زن در آگهیهای بازرگانی تأکید کرد: پرسش اصلی این است که این پژوهشها تا چه اندازه به بدنه رسانه منتقل و به گفتمان اجرایی تبدیل شدهاند.
وی گفت: رسانه نیازمند نگاه تخصصی، سلسلهمراتب و زبان مشترک است؛ درحالیکه واژه «برنامه» در رسانه مبهم استفاده میشود و معلوم نیست منظور نقشه، خطمشی یا محصول نهایی است. بازنمایی زن ایرانی باید بر تصویر مادرانگی و هویت خانوادهمحور استوار باشد؛ هویتی که نقشها را تفکیک و از سطح نمایش صرف عبور میکند. تجربههای خوب رسانه زمانی دوام آوردهاند که مبتنی بر طراحی صحیح و پژوهش علمی بودهاند، نه توصیف و تقلید.
جلالی افزود: اساسا فرهنگسازی امری مادرانه است و در حوزه فرهنگ باید نگاه خانوادهمحور حاکم باشد.
وی درباره ضرورت مدیریت فرهنگی گفت: ارزیابی عملکرد در جهان امروز بر سه شاخص قابلیت، فرصت و انگیزه استوار است. گاهی فردی دارای قابلیت است ولی فاقد فرصت یا این وضعیت برعکس است اما این انگیزه است که سبب میشود فرد، فرصت را ایجاد و قابلیت را کسب کند. در مقابل، نبود انگیزه بهترین موقعیتها را از دست میدهد.
وی افزود: در حوزه زنان، حدیث «المراه ریحانه و لیست بقهرمانه» درست فهم نشده و این ریحانهبودن به معنای ضعف نیست. مدیریت امروز به مدلهای جامدی، مایعی، موزاییکی و گازوارگی تقسیم میشود و برخی از مؤثرترین مدیریتها همان مدیریت گازوارگی است که دیده نمیشود اما اثرگذاری دارد. حضرتزهرا(س) نمونه چنین مدیریتی است؛ مادری که در عین دختر بودن، همسری، خواهری و نقشهای متعدد، اثرگذاری فرهنگی و اجتماعی داشته است. در مدیریت فرهنگی ما نیازمند مناسکسازانیم و مناسکسازها زنان و کسانی هستند که نگاه مادرانهدارند.
مناسکسازیهای موفق رسانهملی
وی افزود رسانهملی در دورههای گذشته مناسکسازی موفقی داشته است و نمونه روشن آن تبدیل روز تولد حضرتزهرا(س) به روز زن و روز مادر است. رسانه و برنامه خانواده این مناسک را ساختند و پشت آن یک ذائقه و نگاه فرهنگی وجود داشت.
جلالی با اشاره به نمونههای مشابه گفت: جشن عاطفهها نیز محصول همین مناسکسازی رسانهای است و نباید عملکرد موفق رسانه در این حوزه نادیده گرفته شود. اگر همان برنامهسازان دورههای گذشته امروز همان قالب را تکرار کنند، احتمالا موفق نخواهند بود؛ چون باید زمانه جدید را شناخت و علائم و جذابیتهای امروز را دید.
وی در ادامه گفت: رسانهملی نباید گرفتار موجهای افراطی مثل فراگیری ناگهانی برنامههای استعدادیابی یا مسابقه شود. رسانهملی، وظیفهاش مناسکسازی است؛ یعنی ریشههای فرهنگی، عاطفی و حکمی جامعه را به میوهای قابل مصرف تبدیل و آن را به خانواده ایرانی منتقل کند.
تصویر ایدهآل زن ایرانی در تلویزیون
فرزانه فخریان، پژوهشگر و نویسنده در ادامه برنامه تلویزیونی جامجم، گفت: تصویر زن ایدهآل ایرانی که امروز باید آن را زن ایدهآل ایران اسلامی بنامیم، دیده نمیشود، با اینحال در سه، چهار دهه اخیر تلاش شده تا از اقشار مختلف زنان ــ چه در محتوای نمایشی مانند سریالها و تلهفیلمها و چه در سایر تولیدات ــ بازنمایی شود؛ از زن روستایی گرفته تا زن پژوهشگر و حتی زن مدیر، در تلویزیون حضور دارند و مخاطب ایرانی میتواند تصویری از خودش پیدا کند اما آن چیزی که هنوز در قاب رسانه نمیبینیم، تصویری است که بهعنوان الگو قابل معرفی باشد.
وی درباره شاخصهای زن ایدهآل توضیح داد: وقتی بتوانیم زنی را ببینیم و بیتعارف بگوییم این زن ایرانی است، همانطور که زن آمریکایی یا اروپایی را در تلویزیون تشخیص میدهیم، آن زمان میتوانیم بگوییم تصویر زن ایرانی در تلویزیون شکل گرفته است. تا آن زمان، آنچه نمایش داده میشود بیشتر نشاندهنده زنانی است که با مسائل و مشکلات دست و پنجه نرم میکنند.
رسانهملی بیشتر آینه است تا الگو
فخریان، پژوهشگر و نویسنده، در برنامه تلویزیونی جامجم، گفت: اساسا موضوع زن ایدهآل در همه اعصار یکی است و آنچه تغییر میکند، شرایط، امکانات و مسائل اطراف ماست. اگر روزی شخصیتی مثل خاله لیلا تصویر زن ایدهآل بود، این نقش میتوانست تا ابد کارکرد داشته باشد. مشکل آنجاست که رسانه به جای ارائه تصویر مطلوب و الگویی برای مخاطب، صرفا آینهای از اطراف شده است. مردم سریالهایی مانند ستایش، کیمیا و مدینه را میبینند اما آیا کسی در جامعه ما واقعا میخواهد تبدیل به ستایش شود؟ آیا میتوان به دختر نوجوان گفت که ستایش را الگوی خود قرار دهد؟
او ادامه داد: مدیریت رسانهملی بیشتر بر بازتاب واقعیت و رضایت مخاطب تمرکز کرده، یعنی هرچه اطراف هست، نمایش داده شود تا مردم خودشان را در قاب تلویزیون ببینند. این رویکرد بارها در رسانه شنیده شده اما مسأله اصلی این است که هنوز تصویری از زن ایرانی که بتواند الگویی الهامبخش باشد، ارائه نمیشود.
این پژوهشگر و نویسنده، در برنامه تلویزیونی جامجم، گفت: بعد از تصویر خانم ثریا قاسمی در تلویزیون جمهوری اسلامی، بهخصوص در دهههای اخیر، دیگر تصویری نداریم که بتواند مادر ایرانی با ویژگیهای زمانه خودش را نشان دهد. حتی وقتی به خانم خیرآبادی فکر میکنم، او نیز بعد از خانم قاسمی وارد این حوزه شده اما هیچ تصویر دیگری از مادر که بتواند نقش واقعی و معاصر مادر ایرانی را بازنمایی کند، وجود ندارد.
فخریان افزود: همچنین در عرصه نقش دختران، باز هم خلأ داریم؛ نمونههایی مثل لعیا زنگنه در سریال قدیمی «در پناه تو» نمونه اولیهای بودند اما از آن زمان به بعد دیگر تصویر واضحی از دختر خانواده ارائه نشده است. این نقشها اغلب زن را به نقطه دردسر و بحران تبدیل کرده است.
فخریان توضیح داد: مدیریت رسانه طی این سالها تلاش کرده زنانی را نمایش دهد که خارقالعادهاند؛ زنانی که راننده تریلی هستند، زنانی که ۱۱۸ مقاله بینالمللی دارند یا مادرانی که ۱۲ فرزند دارند. هدف شاید این بوده که تصاویر عادی و بحرانزا را خنثی کنند اما در این مسیر، زن ایرانی با مسائل واقعی زندگی روزمره و عاطفیاش بهندرت بازنمایی شده است. این خلأ تا حد زیادی ناشی از نبود مدیریت رسانهای زنان در کنار مدیریت مردانه بوده است. بازوی انسانی و تفکر مردانه موجود، کفایت نمیکرد. ذات زنانه و انسانی که باید همزمان در تولید محتوا حضور داشته باشد، به شکل کافی در رسانهملی دیده نشده است.
حضور نابرابر زنان در رسانهملی
فخریان گفت: هرجایی که از حضور زنان صحبت کردهایم، باید با جرأت و بدون پرده بگویم که آمار کلی داده شده اما سهم واقعی زنان ارائه نشده است. وقتی از حضور زنان در دانشگاهها صحبت میکنیم، گفته میشود چقدر استاد و دانشجوی زن داریم اما چند رئیس دانشگاه زن بوده و در تلویزیون چند نفر مدیر شبکه زن داشتهایم؟
در حوزه مدیریت فرهنگی، سهم زنان نادیده گرفته شده و این غفلت باعث شده نگاه به حوزه زنان هم افراطی و هم تفریطی شود. فرصتهای بسیاری از دست رفته، در حالیکه میتوانستیم از الگوهای حضور زنان در تاریخ و جامعه، بهویژه از خاندان اهلبیت(ع)، بهره ببریم.
او ادامه داد: ما نیازمند رسانهگری زنان درهمه سطوح هستیم، نه فقط درنقش خبرنگاریا خبرخوان زن.الگوهای رسانهگری زنان در تاریخ وجود دارد و میتوانیم از آنها بهره ببریم تا حضور واقعی و تأثیرگذار زنان را در رسانهملی بازنمایی کنیم. وی ادامه داد: با تقویت نگاه زنانه، چه از سمت مردان و چه زنان در رسانهملی، میتوانیم به سمت بازنمایی این الگوها حرکت کنیم. تجربهای که دوستان ما در برنامههای پرمخاطب تلویزیون داشتند، نشان میدهد که وقتی ظرف رسانهای در اختیار باشد اما درست استفاده نشود، فرصتها از دست میرود. ما باید این ظرفیتها را برای تولید محتوای مناسب خانواده ایرانی به نحو احسن به کار ببریم.