اگر کمی فراتر از مرزهای رسانهای به موضوع نگاه کنیم، در تمام مشاغل و صنوف جهان نوعی کد رفتاری و کد پوشش (Dress Code) وجود دارد. این قاعده شامل همه حوزهها میشود؛ از دانشگاهها گرفته تا باشگاههای ورزشی اما متأسفانه در کشور ما، بهرغم آنکه به فرهنگ ایرانی-اسلامی خود باور داریم، چنین نظام مدونی از کدها وجود ندارد. این خلأ، واقعیتی تلخ و دردناک است که باعث شده سلایق شخصی جایگزین قواعد حرفهای شوند و نتیجه آن را امروز بهروشنی در جامعه مشاهده میکنیم. در همه جای دنیا، چه در مراکز علمی و دانشگاهی و چه در باشگاههای ورزشی ــ که ماهیتی تفریحی دارند ــ کدهای رفتاری و پوششی مشخصی وجود دارد و رعایت آنها الزامی است. براساس تجربه و بررسیهای مستند میتوان گفت، حتی در کشورهای پیشرفتهای مانند آمریکا اگر کسی این کدها را رعایت نکند، اجازه فعالیت در آن محیط را نخواهد داشت. در رسانه نیز دقیقا همین قاعده حکمفرماست. رسانهها مجموعهای از ضوابط و کدهای رفتاری دارند که مرز میان بایدها و نبایدها را مشخص میکند. چه این قواعد خوشایند ما باشد و چه نباشد، تا زمانی که در یک مجموعه فعالیت میکنیم، ملزم به رعایت آن هستیم. اگر نتوانیم این چارچوبها را بپذیریم، منطقیتر آن است که قید کار کردن در آن فضا را بزنیم. نمیشود که هم از منافع یک رسانه بهرهبرداری کرد و هم در زمان رعایت قوانین آن، زیر میز زد. این قاعدهای عجیب و ناپذیرفتنی است اما متأسفانه در شرایط کنونی رسانههای کشور، بهویژه در تلویزیون، شاهد چنین رفتاری از سوی برخی چهرهها هستیم. برخی افراد تمایل دارند از محبوبیت رسانه و منافع شخصی و حرفهای آن در بالاترین سطح ممکن استفاده کنند و مزایای ویژهای به دستآورند اما در برابر رعایت قواعد و مقررات همان رسانه، هیچ التزامی از خود نشان نمیدهند. این در حالی است که قوانین حرفهای در تمام رسانههای دنیا وجود دارد؛ احتمال دارد این قوانین برای برخی خوشایند نباشد اما واقعیت این است که همه فعالان رسانه در هر جای دنیا ملزم به رعایت آن هستند. ما در کشور خود نیز چنین ساختاری داشتهایم که متأسفانه در سالهای اخیر از آن فاصله گرفتهایم و همین بیتوجهی آسیبهای فراوانی به بدنه رسانه وارد کرده است. پرسش اینجاست که چرا تاکنون هیچ قوه عاقله و نهاد تصمیمگیری جدی برای ساماندهی این وضعیت اقدام نکرده است؟ افزون بر این، باید به نقش برخی رسانههای معاند نیز اشاره کرد که متأسفانه با خوراکهای فکری نادرست در این زمینه، موجب گمراهی افکار عمومی شدهاند. اینترنشنال را به هیچ عنوان رسانهای معتبر از نظر استانداردهای حرفهای رسانهای نمیدانم و این ارزیابی فارغ از جهتگیری سیاسی است. من در طول سالها مطالعات گستردهای در زمینه استانداردهای رسانهای انجام دادهام. حتی رسانههایی مانند سیانان (CNN) و فاکسنیوز (Fox News) که بارها در مورد آنها تحقیق کردهام، با وجود تفاوت دیدگاهها و گرایشهای سیاسیشان، دارای قوانین بسیار سختگیرانه و منسجم هستند و کارکنان آنها موظفاند بهدقت از این چارچوبها تبعیت کنند. البته باید از سوی دیگر ماجرا نیز سخن گفت؛ افرادی که خود را ملزم به تبعیت از قوانین سختگیرانه رسانه میدانند، باید مورد حمایت قرار گیرند. نمیتوان قاعدهای را پذیرفت که تنها یکسویه باشد؛ یعنی رسانه از یک طرف قوانین سرسختانه و تازهای وضع کند و افراد را موظف به رعایت آنها بداند اما از سوی دیگر حمایتهای مادی و معنوی لازم از آنها صورت نگیرد. در رسانههای معتبر جهان، چنین تعادلی بهروشنی برقرار است. این رسانهها حتی در برخی موارد، تاحدی در زندگی شخصی کارکنان خود نیز ورود میکنند و از آنان میخواهند تا زمانی که با آن رسانه همکاری دارند، در زندگی فردی نیز مجموعهای از ضوابط و محدودیتها را رعایت کنند. دلیل این سختگیری روشن است: رسانه به مجری یا گوینده خود یادآوری میکند که «برند ما بر چهره تو نقش بسته است»، بنابراین باید از این برند صیانت شود. در چنین نظامی، رعایت قوانین و حمایت متقابل از نیروهای حرفهای، دو وجه جدانشدنی از یک اصل واحد بهشمار میآیند.
حال این بحث را به جامعه و رسانه خودمان و بهویژه تلویزیون کشور تعمیم دهیم. من، بهعنوان فردی که بیش از ۳۰ سال است در این عرصه فعالیت میکنم و عمدتا اجرای برنامههایی با محور مسائل اجتماعی و خانواده را برعهده داشتهام، موظفم مطابق با آنچه استادانم در سالهای نخست ورود به این حرفه به من آموختند، خود را در همان چارچوبها و در محدوده بایدها و نبایدهای حرفهای قرار دهم. شاید در مواردی دیدگاه شخصیام با سیاستهای کلی یا محتوای برنامه همسو نباشد. در چنین شرایطی بهترین تصمیم این است که صادقانه اعلام کنم تمایلی به اجرای آن برنامه ندارم، تا مبادا نظر و سلیقه شخصیام را در برنامهای که متعلق به رسانه است، اعمال کنم. از نگاه من، اگر قرار است کاری انجام دهم، باید براساس اصول و قواعد رسانهای باشد. در غیر این صورت، بهتر است اصلا وارد آن پروژه نشوم.
البته راه گفتوگو همیشه باز است. اگر نظر متفاوتی دارم، میتوانم با تهیهکننده یا مدیر گروه وارد مذاکره شوم و با استدلال و اقناع، دیدگاه خود را مطرح کنم اما اجرای یکجانبه و خارج از اصول، به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست. یکی از چالشهای جدی در رسانه ما این است که مجموعهای از قوانین نانوشته وجود دارد که به مجریان و عوامل منتقل نمیشود؛ قوانینی که گرچه اعمال میشوند اما هیچگاه بهصورت رسمی مکتوب نشدهاند. من معتقدم باید تیمی از افراد کارآزموده، آشنا به حرفه اجرا، و دارای دانش، تجربه و درک عملی از این حوزه گرد هم آیند تا این ضوابط را بهصورت مکتوب و شفاف تدوین کنند. نباید اجازه دهیم نظام رسانهای ما بر پایه برداشتهای سلیقهای و قوانین نانوشته پیش برود. قانون باید روشن، منسجم و در دسترس همه باشد تا هم حقوق رسانه حفظ شود و هم شأن حرفهای مجریان و برنامهسازان.
یکی از مشکلات اساسی دررسانههای ما، بهویژه درحوزه اجرا، نبود قوانین مکتوب و اطلاعرسانی دقیق به مجریان است. بسیاری از مجریان، بهویژه نسل جوانتر، از بایدها و نبایدهای حرفه خود آگاه نیستند. قوانین، اگر هم وجود داشته باشند، یا به آنها اعلام نمیشود یا در قالب آموزشهای سطحی و تکراری مطرح میشود که عملا فایدهای ندارد.
از سوی دیگر، برخی مجریان جوان در بلاتکلیفی بهسرمیبرند وبایدها و نبایدها را نمیدانند.برخی قوانین باید مکتوب شود تا وضعیت روشنتر شود. ضروری است که مجموعهای از قوانین و دستورالعملهای مکتوب تدوین شود؛ قوانینی که شامل بایدها، نبایدها،خط قرمزها،کدهای رفتاری وحتی کدهای پوششی برای مجریان باشد.اکنون، متاسفانه درحوزه پوشش-چه در میان آقایان و چه بانوان- با مشکلات جدی مواجه هستیم.نبود چارچوب مشخص موجب شده هرفردبراساس سلیقه شخصی عمل کند و در نتیجه، یکدستی و هویت بصری رسانه آسیب ببیند. این قوانین باید بهصورت رسمی به اطلاع تمامی مجریان و عوامل رسانه برسد. پس از آن نیز، مانند تمام نظامهای حرفهای دنیا، تخلف از قوانین باید پیامد و مجازات مشخصی داشته باشد. تنها دراین صورت است که نظم و انضباط حرفهای دررسانه شکل میگیرد وشان اجراوگویندگی حفظ میشود.