آسمانی که دیگر آبی نیست

چشمانم به آسمان خیره است، سستی ابرها، دلم را به درد می آورد. پاییز بدون باران را نمی‌فهمم. بارش باران درست مثل زرد‌و‌نارنجی‌شدن برگ درختان و سرد‌شدن هوا، معنای پاییز است؛ پس پاییز بدون باران بی‌معنی است.
چشمانم به آسمان خیره است، سستی ابرها، دلم را به درد می آورد. پاییز بدون باران را نمی‌فهمم. بارش باران درست مثل زرد‌و‌نارنجی‌شدن برگ درختان و سرد‌شدن هوا، معنای پاییز است؛ پس پاییز بدون باران بی‌معنی است.
کد خبر: ۱۵۲۸۴۸۱
نویسنده ساناز قنبری - دبیر چاردیواری
 
این‌روزها هروقت از خانه بیرون می‌آیم، اولین‌چیزی که حس می‌کنم بوی دود است. مردم را می‌بینم که در سکوت، با چشمانی قرمز و ریه‌هایی پر از غبار، خسته راه می‌روند و زمین خشک و بی صدا، رویاهایش را  در خاک دفن کرده.
تکرار مکررات است اما این دیگر حکایت هر‌سال ماست که این‌‌روزهای سال، آسمان را آبی نبینیم یا بهتر بگویم آسمان را اصلا نبینیم و انگار همه‌مان یاد گرفته‌ایم چطور لابه‌لای مرگ تدریجی هوا، خودمان را زنده نگه داریم. 
تهران همیشه زنده، همیشه پر سر‌و‌صدا، زیر پتویی از دود نفس‌نفس می‌زند.
آلودگی هوا شوخی نیست، فقط آمار نیست، تنها عددی روی تابلوهای دیجیتال شهر نیست که هر‌روز بالا‌و‌پایین می‌شود؛ آلودگی هوا یعنی سرفه‌ بی‌امان کودکی که باید در پارک بازی کند؛ یعنی رنج شب‌زنده‌داری مادری که شب‌تا‌صبح کنار پنجره بیدار می‌ماند چون پسرش آسم دارد؛ یعنی دلهره‌های پدری که در سکوت صبح، وقتی از خانه بیرون می‌رود ماسک را محکم‌تر روی صورتش می‌کشد تا شاید چند‌ساعت بهتر نفس بکشد. هوا، چیزی است که تا وقتی نباشد نمی‌فهمیم چقدر باارزش است. 
گفتنش ناراحت‌کننده است اما ما یادمان رفته غوغای پاییز در تهران چه عطری دارد، ما یادمان رفته هوای خنک تمیز چه طعمی دارد‌؛ ما بوی خاک بعد از باران را از یاد برده‌ایم. دیگر نسیمی نیست که جان‌مان را تازه کند. هرچه‌هست دود است و دود، دودی که هر‌لحظه، آهسته‌آهسته جان‌مان را می‌گیرد. 
اما من می‌گویم هنوز می‌شود نفس کشید؛ اگر هرکدام سهم خودمان را ادا کنیم، اگر کمتر از خودروی شخصی استفاده کنیم، اگر درختی بکاریم، اگر اجازه دهیم زمین از این‌همه زخم، اندکی آرام گیرد و هزار اگر دیگر.  
من دلم می‌خواهد روزی پنجره را باز کنم و بوی زندگی بپیچد در تمام جانم. بوی باران، بوی خاک و بوی امید. روزی که آسمان تهران آبی شود؛ می‌رسد آن‌روز، می‌دانم.آلودگی هوا مساله همه ماست، مساله بودن یا نبودن. پس باید با هر نفسی که می‌کشیم، یادمان باشد که زمین دارد به‌سختی نفس می‌کشد. 
بیایید به زمین کمک کنیم؛ چون وقتی او آرام بگیرد، ما هم دوباره زنده خواهیم شد و شاید آن‌روز، وقتی صبح زود از خانه بیرون می‌آییم، بالا را نگاه کنیم و ببینیم که آسمان دوباره آبی است؛ همان آبی پاک کودکی‌های‌مان. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها