حکایت سلاطین سایه‌نشین

بار دیگر در پخش مجدد «هزاردستان» به ضیافت نور و تصویر و شعر و گفتار و در یک کلام سینما رفتیم. کلکسیونی ارزشمند از گنجینه فرهنگ و هنر این سرزمین که تقریبا با همه داشته‌های سینمای ما درهم‌آمیخته‌است، آن‌هم در آستانه سی‌امین سالگرد درگذشت علی حاتمی.
بار دیگر در پخش مجدد «هزاردستان» به ضیافت نور و تصویر و شعر و گفتار و در یک کلام سینما رفتیم. کلکسیونی ارزشمند از گنجینه فرهنگ و هنر این سرزمین که تقریبا با همه داشته‌های سینمای ما درهم‌آمیخته‌است، آن‌هم در آستانه سی‌امین سالگرد درگذشت علی حاتمی.
کد خبر: ۱۵۲۷۶۹۳
نویسنده سعید مستغاثی - منتقد سینما و تلویزیون
 
درهزاردستان،حاتمی این‌بار روایت تاریخی‌اش را از دربارها و کاخ شاهان به‌درآورد و به میان مردم برد تا تاریخ مردمی ‌را روایت کند در آن کوچه‌پس‌کوچه‌ها و بازاری که عطر کباب و ریحان در آن می‌پیچید و دکان‌های نانوایی و کبابی و کله‌پاچه‌ای و همچنین آن قلیان‌هایی که در قهوه‌خانه قل‌قل می‌زدند و سروصدای فنجان‌ونعلبکی‌هایی که به هم می‌خوردند و ... و آدم‌هایی که سینه‌کش آفتاب چرت می‌زدند یا شاهد ژانگولربازی دوره‌گردها و رنج و تعب بارکش‌ها بودند. اینها هریک به‌نوعی راوی برگی ازدفتر گذشته مردمی ‌این دیار است. حاتمی‌ این‌بار ازکاخ‌ها و دربارها گذشت تا از ورای همین تاریخ مردمی، به دست‌ها و کانون‌های پنهان گرداننده دربارها و کاخ‌ها برسد.ازهمین رو هزاردستان مملو از لایه‌های پنهان در موضوع و ساختار وحتی درون قصه‌های تودرتو وهزارویک‌شبی‌اش بود که براساس فرهنگ شرقی و خصوصا ایرانی ــ اسلامی، سرشار از معانی و مفاهیم پیچیده و چندگانه در ریزترین زوایا و گوشه‌های خود نشان می‌داد. چنانچه حتی عنوان هزاردستان نیزچنین حکایتی داشت که علاوه بر اشاره به داستان‌های متعدد، به مفهوم بلبل دستان به‌عنوان پرنده‌ای زیباوخوش‌آواز نیزتعبیر می‌شدوبالاخره اشاره به مردی قدرتمند که گویاباهزاران دست درسرنوشت یک‌ملت‌دخالت می‌کرد. 
   
در هزارتوی سیاست استعمار زده
در هزاردستان برای نخستین بار در عرصه تاریخ‌نگاری مکتوب و غیرمکتوب ایران، شاهد تصاویری از هدایت بلامنازع سیاست و حکومت ایران عهد قجر و پهلوی توسط عناصر مرموز و ناشناخته‌ای هستیم که به‌اصطلاح حکومت سایه به حساب آمده و تمامی ‌امور و روش مملکت را با نظر و آرای خود رقم می‌زدند. خان مظفر در این سریال که علنا توسط خدمتگزارانش «خان حاکم» خطاب می‌شود، مظهر این حکومت‌های سایه است. او گذشته و پس زمینه‌ای نامعلوم و مرموز دارد. خانه‌ای نداشته و در اتاق ۱۱۳ گراندهتل اقامت کرده؛ گویی اصلا مقیم ایران نیست. در نخستین دیدار کفیل نظمیه با خان مظفر، او خان را چنین توصیف می‌کند: «... هر صاحب‌منصبی در این ملک هرچه داره از تصدق پیر اعظمه. حتی جسارت کرده می‌گویم،‌ شخص اول بندگان اعلیحضرت ... شما با نشستن در سایه به ریش آفتاب‌نشین‌ها خندیده‌اید. در شرق میانه، ‌سلاطین آفتاب هم امربر خارجی‌ها هستند. شما در ایران حکم صاحبخانه را دارید. برای هر تغییر و تحولی کلی، ‌مرجع مذاکره شمایید. شما نقطه پرگار هر دایره کوچک و بزرگید در صفحه خاور دور ... .»
کلام و جملاتی که علی حاتمی ‌بر زبان کفیل نظمیه گذاشته    به‌خوبی وسعت و قدرت عمل حکومت‌های پنهان این مملکت را در عصر قاجار و پهلوی بیان می‌کند. به‌طوری‌که پادشاه قدرقدرت و قوی‌شوکت! در مقابل آنها، بازیچه‌ای بیش نیست.
در فصلی از قسمت پانزدهم سریال، رئیس‌الوزرا به خان مظفر تلفن می‌زند و خان مظفر که مانند رئیس مملکت با دانشجویانی عازم خارج کشور دیدار و ملاقات دارد، با وی به گونه‌ای سخن می‌گوید که گویی شاه مملکت نیز حق سرپیچی از اوامرش را ندارد. همین خان مظفر است که در گراندهتل، با شخصیت‌های خارجی دیدار و ملاقات دارد و همین خان حاکم است که با عواملی در هند ارتباط داشته و قصد دارد اسباب سفر استاد گل‌بهار را برای ضبط موسیقی به هندوستان فراهم کند. هموست که در اولین خاطره رضا خوشنویس، در زمان قاجار، وی را با جماعتی می‌بینیم که درونش همه تیپی از کارگزاران مملکت به چشم می‌خورند، از شاهزاده معیرالدوله تا اسماعیل‌خان، رئیس انبار غله که از خان مظفر حمایت می‌طلبد، تا میرزا باقر تامینات‌چی و تا متین‌السلطنه روزنامه‌نگار.خان مظفر است که فراتر از اداره تامینات، برای دستیابی به گنجینه خط رضا خوشنویس، ماموری را استخدام کرده تا وی را در بازداشتگاه‌های مخفی و مخصوص، شکنجه و آزار دهد و بتواند اعترافات رضا را به‌دست‌آورد.هدایت انجمن‌های مخفی شهر دست اوست، همچنان‌که سرنخ اراذل و اوباش و حتی به‌راه‌انداختن تظاهرات و بلوا و آشوب برای ساقط‌کردن صدراعظمی ‌و به‌دولت‌رساندن صدراعظم دیگر را از اتاقش هدایت می‌کند.شاید بتوان در تاریخ معاصر ایران، برای مصداق واقعی امثال خان مظفر، عناصر مرموزی مانند اردشیر جی ریپورتر و پسرش شاپور ریپورتر را در به‌تخت‌نشاندن رضاخان و محمدرضا و اداره پشت‌پرده حکومت این دو شاه پهلوی معرفی کرد. اگرچه حاتمی ‌در یکی از مصاحبه‌هایش، خود به ترکیبی ازفرمانفرما وشوکت‌الملک علم و مخبرالسلطنه (همگی از سران و بنیان‌گذاران فراماسونری در ایران) اشاره داشته است. 
   
تقدیر را هم رقم می‌زد؟!
در طول سریال هزار‌دستان مشخص می‌شود که نه‌تنها سرنخ امورات مملکتی، بلکه تقدیر افراد هم به دست خان حاکم است. وقتی پس از کشته‌شدن شعبان‌استخوانی و مفتش شش‌انگشتی،‌ غلام‌عمه، قاتل مفتش نیز بر سر دار می‌رود، ‌رضا خوشنویس خطاب به سیدمرتضی آنچنان شرح می‌دهد که گویی خصوصیات انجمن‌های فراماسونی را به تفصیل می‌گوید:«... کانون همه این جنایات در بطن اون پیر هزاردستانه. خان حاکم به هر که از آحاد این ملت نظر کنه، با جان و دل در صف مقربش قرار می‌گیرند و بعد از تملک کامل این بندگان مجذوب قدرت،‌ هیاکل جان‌فروخته اون‌ها رو تا مدتی تحت اراده خود می‌گرداند تا به مقتضای زمان، به‌صورت قربانی‌، اون‌ها رو به مسلخ بفرسته ... . در طبله این جادوگر پیر همه‌قسم اشخاص طلسم‌شده موجوده،‌ از حکیم و ادیب گرفته تا لوطی ‌و باج‌بگیر. هیچ آب باطل‌السحری هم به جادوی اون کارگر نیست. دایره قدرتش به همه چیز محیطه ... . غلام به اراده اون سر به دار آسمونه و مفتش به دلخواه اون مدفون زمین‌،‌ شعبان و کتاب‌ساز و متین‌السلطنه و مامور تامیناتم همین‌طور. هم قاتل و هم مقتول و هم مدعی!»
در یکی از تکان‌دهنده‌ترین صحنه‌های مجموعه، خود خان مظفر برای رضا خوشنویس تعریف می‌کند که هنگام گریز ‌از دست انجمن مجازات وقتی به خیال خود در مشهد ساکن شده و مخفیانه نام و پیشه جدیدی برگزیده ‌بود،‌ چگونه تحت ‌نظر وی قرار داشته، همچنان که انجمن مجازات نیز تحت امر خان مظفر بوده و همه قضایای کشته‌شدن استاد او و تغییر و تحولات زندگیش با تصمیم‌ خان عملی شده، ‌بدون این‌که کوچک‌ترین اطلاعی داشته باشد.
خوشنویس کتابی را تقریر می‌کند به نام «خاطرات خان مظفر» که علاوه بر گشودن راز قتل ابوالفتح و دیگران، از آینده نیز می‌گوید که «شعبان به دست مفتش راحت شد و مفتش به‌وسیله غلام‌عمه بعدا بر دار می‌گردد و بعد ... .»
با اطلاع از این وقایع و با تمام تلاشی که رضا خوشنویس به خرج می‌دهد، نه‌تنها هیچ‌یک از ماجراهای فوق را نمی‌تواند تغییر دهد، بلکه حتی از مرگ خود که شرحش را در پایان کتاب، ‌با قلم خویش نگاشته نیز قادر به ممانعت نیست.
   
اما دست خداست بالاترین دست‌ها
اما در میانه این قدرت‌نمایی و سیطره کامل خان مظفر، حاتمی‌ برخلاف مورخان رسمی‌ به حقیقت تاریخ نقب می‌زند و تنها مقاومت ماندگار در برابر این زرمندان و زورمندان و تزویرگران را مرجعیت شیعه معرفی می‌کند. او همان‌گونه که در «انحصار تنباکو» می‌خواست به نقش پویای این مرجعیت در مبارزات ملت ایران علیه تجاوز بیگانگان اشاره کند، این نقش را اگرچه بسیار محدود اما در قالب یک روحانی به‌نام سیدابراهیم، به هزاردستان آورده و بارقه‌هایی از رهبری اصیل اسلامی ‌را در مبارزات یکصد سال اخیر این مرز و بوم به نمایش می‌گذارد. 
سیدابراهیم در صحنه‌ای برای سربازان رانده‌شده از پادگان‌ها در زمان اشغال کشور توسط متفقین، خطبه می‌خواند (خطبه‌ای که حاتمی ‌خود در مصاحبه‌ای می‌گوید شکل و ساختارش را از نمازجمعه گرفته بود) و مبارزی مسلمان به‌نام سیدمرتضی که سماورساز نیز هست را برای زنده‌نگه‌داشتن مبارزات اسلامی ‌زیر نفوذ دارد. در همان صحنه‌ای که رضا خوشنویس با هراس و وحشت از هیبت و قدرت هزاردستان سخن می‌گوید، سیدمرتضی پاسخش را این‌گونه می‌دهد: «... به ولای مرتضی علی از میان برداشتنش، سهل‌تر از انداختن برگی از درخته. پاییزش که فرارسید، وزش یک نسیم مختصر، آخرین تلنگرشه ... .»
از سوی دیگر مرحوم علی حاتمی ‌در هزاردستان به وجه اشغالگرانه تجدد وارداتی در دوران پهلوی اشاره دارد، آن‌گاه که نشان این تجدد را از دیدگاه رضا خوشنویس با حضور ارتش‌های اشغالگر در سال‌های پس از شهریور ۱۳۲۰ در تهران به تصویر می‌کشد. و آن تجدد وارداتی، چهره واقعی خود را با صحبت‌های رضا خوشنویس بیشتر نشان می‌دهد، هنگامی‌ که در بالکن اتاقش در گراندهتل به روزگار نوی تهران چشم دوخته و حضور ارتش‌های اشغالگر را بیش از هر چیزی در آن واضح می‌بیند. او با حسرت می‌گوید: «تهران! من آمدم، ۳۰سال دیرتر، ۳۰ سال پیرتر. تهران! شهر اشغال شده، موطن! مادر! کی بزک کرد تو را به این هیات شنیع؟»
اما طی ساخت مجموعه هزاردستان که حدود ۱۰ سال به طول انجامید، علی حاتمی‌ سه فیلم سینمایی جلوی دوربین برد که دوتای آنها یعنی«حاجی‌واشنگتن» و«کمال‌الملک» باز به تاریخ معاصر ایران با همان گرایش به ناگفته‌های پنهان این تاریخ می‌پرداخت و سومی ‌یعنی «جعفرخان از فرنگ برگشته» به دلمشغولی دیگر حاتمی‌، یعنی تجدد وارداتی غرب نظر داشت.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
میراث ناملموس گنجینه هویت ملی

«جام‌جم» در گفت‌وگو با رئیس مرکز مطالعات منطقه‌ای پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس آسیای غربی و مرکزی یونسکو بررسی کرد

میراث ناملموس گنجینه هویت ملی

نیازمندی ها