بگذارید من جزئیات را بگویم. او صبح بیدار میشود. صبحانه میخورد. با دوستی که در تیمش بوده و بالاخره کمکش میکرده، به استخر میروند. قبل از اینکه صابر وارد استخر شود... چون در هتل آپارتمانی بودند که من هم آنجا بودم و شناخت دارم. استخرش تازه راهاندازی شده بود. در طبقه دهم یا هشتم. صابر آنجا در حالی که دوستش در فاصله ۱۲-۱۰ متری با تلفن حرف میزده، دستش را روی نرده میگذارد و منظره را نگاه میکند. قبل از اینکه حتی پایش را در آب بگذارد. حالا روایت دوستش را برایتان تعریف میکنم. حتی فیلم دوربینها هم موجود است، البته من ندیدم ولی پلیس و عوامل بیمارستان تائید میکردند. دوست صابر نقل میکند، من ناگهان صدایی شنیدم و برگشتم. دیدم صابر همان جایی که تکیه داده، آرام آرام سرش به عقب میرود و انگار میخواهد حرف بزند و نمیتواند. در ادامه صدا زیاد شد نرده را به زور گرفته بود و یک دفعه به زمین افتاد. گفت من تا رسیدم سر صابر را روی پایم گذاشتم. آخرین جملهاش این بود که احساس میکنم برقی از سرم دارد پایین میآید. این عین جمله صابر بود. بعد از آن هم صداهای غیر ارادی و نهایتا آپنه و ایست قلبی. دوست صابر سریعا به اورژانس زنگ میزند. ۱۲ دقیقه بعد آمبولانس میرسد. خلاصه اورژانس ۲۶ دقیقه احیای قلبی میکند. در این مدت به بیمارستان حمد میرسند. در آنجا قلب صابر برمیگردد ولی در ساعات اولیه دوباره قلبش میرود و ۱۲ دقیقه طول میکشد احیا شود. یعنی در مجموع ۳۸ دقیقه عملیات احیا روی قلب صابر انجام میشود. در همان لحظات اولیه صابر در کمای عمیق فرو میرود. در چند ساعت بعد هم فقط یک پلک زده بود. روز بعد هم مرگ مغزیاش اعلام میشود. یعنی کل پروسه میشود در همان ۲۴ ساعت اول.
شما حدودا یک هفته بعد به قطر رفتید تا خودتان مراحل درمانش را از نزدیک زیر نظر بگیرید.
بله، من که رسیدم گفتند ۸ روز از این اتفاق تلخ گذشته است. من میدانستم آنجا مرگ مغزی اعلام شده است. معجزه همیشه بوده ولی از نظر پزشکی و علمی، مرگ مغزی درمان ندارد. متاسفانه دیروز هم علیرغم تمام تلاشها ایشان فوت کرد. من به خانوادهاش و جامعه ورزش تسلیت میگویم. به این دلیل به قطر رفتم که قهرمان ملیمان بود. باید در کنار خانوادهاش میبودیم. آنها واقعا در شرایط سخت روحی بودند، مخصوصا که در کشور دیگری بودند. من رفتم تا شرایط روحی آنها بهتر شود و این موضوع هم کمک کرد. بنده قبلا در قطر طبابت کرده بودم و میدانستم سیستم کار به چه شکل است. روز اولی که این اتفاق برای صابر افتاد، او را از بیمارستان حمد به بیمارستان عایشه منتقل کردند، جایی که آی سی یو ویژه برای مریضان مرگ مغزی داشت. بالاخره با توجه به صحبتهایی که پدر صابر کرد برای انتقال به ایران و مخالفت بیمارستان، من در قطر با وزیر قطر رایزنی داشتم. خیلی محبت کردند. رسمی هم نبود. دوستانه بود. تیم خوبی هم در اختیار ما گذاشتند تا بتوانیم صابر را با اورژانس هوایی منتقل کنیم. از روز اول هم در ایران همان شرایط را داشت. نسبت به روزهای قطر، در تهران عملکرد کلیههایش مختل شده بود. ما دیالیز کردیم. هیچ شواهد مثبتی از مغز او نگرفتیم. سطح هوشیاری او سه بود. گروه پیوند دانشگاه آمدند و مرگ مغزی را تائید کرد. صابر را کاندید اهدای عضو کردند که البته خانوادهاش هیچ تمایلی به این کار نداشتند. ما هم آن مراحل نگهداری و درمان را بهتر و قویتر پیش میبردیم و پیشبینی میکردیم که بعد از کلیه، قلب هم طبق آن اصول علمی که وجود دارد، دچار مشکل شود. وقتی سرور مرکزی بدن ارتباطش با قلب قطع شود. گرههای عصبی مغز تا یک مدتی کنترل قلب را دارند ولی اگر ارتباط برقرار نشود قلب هم میایستد. این اتفاق در صابر ورزشکار دو هفته طول کشید، در حالی که معمولا ۵ روزه منجر به مرگ قطعی آدم ها میشود.
چرا یک بار مرگ او اعلام شد و بعد خانوادهاش تکذیب کردند؟
شایعه بود. ببینید خانوادهاش از زمان حضور در قطر میدانستند دیگر بازگشتی وجود ندارد. ولی بحث این بود که مادرش نتوانسته بود به قطر برود. پدرش، برادرش و عمویش آنجا بودند. مادر و خانوادهاش در شرایط سختی بودند. برای خود من هم سخت بود دست تنها موضوع را مدیریت کنم ولی با لطف دکتر منصور وزیرشان و کمک یکی از دوستان خوبم در آنجا، توانستیم صابر را منتقل کنیم و این خیلی برای خانوادهاش آرامشبخش بود.
ماجرای برق گرفتگی چه بود؟
در قطر به من ابتدا گفتند برق گرفتگی. در معاینه اولیه متوجه شدم اصلا برق گرفتگی نبوده است. مدتها در بخش سوختگی هم کار کردم و آشنا هستم. ببینید من صد در صد نمیتوانم این موضوع را رد کنم یا تکذیب کنم ولی چیزی که از نظر علمی محتمل است، ما بیماری به نام آنوریسم مغزی داریم که یکی از رگها به صورت بادکنکی میشود. از بچگی ایجاد میشود و در دوشاخه مغز خون جمع میشود و یک روز میترکد. این یکی از شایعترین عوامل بیماری مغزی در کودکان و جوانان است و همینطور کلاف که هر دو از یک طیف هستند و بیماری عروقی به حساب میآیند. آنوریسم به شدت کشنده است. فصل پارگی آن هم پاییز است. وقتی دمای هوا چند درجه کاهش پیدا میکند. در قطر هم دمای هوا کمتر شده بود. من وقتی به قطر رسیدم سیتی مغزش را دیدم، گفتم این برق گرفتگی نیست. خونریزی مغزی است. اسکن بعدی را هم که دیدم، خونریزی بیشتر شده بود. حتی مغز او آب آورده و ورم هم کرده بود. این میشود توجیه کلی بیماری. حتی در ایران هم بودیم هیچ کاری نمیشد کرد. نکتهای که هست من از صبح امروز(چهارشنبه) قبول نکردم پیکر صابر به گلستان منتقل شود. اصرار کردم که به پزشکی قانونی و کالبد شکافی برود و دلیل مرگ را تشخیص بدهیم. حتی گفتم اگر خواستند من هم حضور خواهم داشت.
صابر قبلا پرونده پزشکی نداشته؟
یک بار در کودکی تشنج کرده بود که آن هم چیز مهمی به حساب نمیآمد.
صابر کاظمی پرکشید آخرین پرواز
آخرین پرواز بلند صابر کاظمی به آسمان، بدون بازگشت بود. والیبالیست مستعد و نامی ایران. او دارفانی را وداع گفت. شبیه به داستانهای دراماتیک. باورنکردنیتر از هر خبر دیگری؛ حتی از بردهای والیبال ایران مقابل بزرگترین تیمهای دنیا. صابر قرار بود دوباره به تیمملی بازگردد. دوباره در آسمان والیبال ایران بدرخشد. ستارهای باشد میان ستارههای هم سن و سالش. آرزوهای بزرگ او اما با یک عارضه مغزی، پرپر شد تا بیصدا و آرام، دور از خانه پربکشد. دور از گلستان و شهرستان آققلا که حالا قرار است خانه ابدیاش باشد. هر چند فیزیک او بعد از خاکسپاری در بین ما نخواهد بود اما بدون شک ستارهای است که برای همیشه در یاد و خاطره والیبال ایران میماند، حتی سالها سال بعد. روز ۲۵ مهر ۱۴۰۴ هم به عنوان روزی تلخ در تقویم والیبال باقی میماند. روزی که صابر کاظمی در آن دچار عارضه مغزی شد(چیزی شبیه به برق گرفتگی) و به کما رفت. برجستهترین پزشکان در قطر روزها برای بازگرداندنش تلاش کردند. با تصمیم خانوادهاش او سرانجام به ایران بازگشت تا پزشکان مجرب ایرانی هم آخرین سکانس از این فیلم تلخ را کارگردانی کنند. سرانجام، ۲۹ روز بعد از آن خبر تلخ، صابر روز گذشته برای همیشه دارفانی را وداع گفت و پر کشید. اما با وجود تمام اخبار ناامیدکننده در دو هفته گذشته و آمادهسازی فضا، خبر دیروز مثل صاعقهای کمر ورزش ایران را شکست. چهرههای مختلف از سرتاسر کشور واکنش احساسی در قبال کوچ این ستاره ۲۶ ساله داشتند؛ واکنشهایی تمامنشدنی. دیروز دکتر برهانی یکی از پزشکان صابر کاظمی آخرین لحظات زندگی او را چنین روایت کرد: «از سهشنبه شب و حدود ساعت ۱۱،۱۰ تعداد نبضهایش به شدت کاهش یافت. در ادامه هم افت فشار خون شدید داشت. حوالی ساعت ۵:۱۵ صبح دچار ایست قلبی شد و ساعت ۶:۱۰ صبح سی پی آر شد و بعد از آن هم دیگر برنگشت....»
این هم بخشی از واکنشها به درگذشت صابر کاظمی؛
فدراسیون جهانی والیبال: آرام بخواب صابر
محمد ولیزاده بازیکن تیم ملی والیبال: تسلیت به خانواده صابر و جامعه والیبال
مهدی طارمی مهاجم تیم ملی: این غم سنگین را به جامعه ورزش ایران تسلیت میگویم
بهروز عطایی: روحت شاد پسر خوب والیبال
یحیی گلمحمدی: پرواز بی بازگشت صابر
امین اسماعیلنژاد: دل یک ملت را خون کردی... جایگاه ابدیت مبارک. پرواز کن.
فرهاد قائمی: صابر عزیز... حیف از آن همه استعداد. باور نمیشه واقعا... خدا به پدر و مادرت صبر بده فقط
فدراسیون والیبال: والیبال ایران عزادار شد. صابر برای افتخار آفرینیهای بیشتر صبر نکرد.
علیاصغر مجرد: هیچوقت از یادمون نمیری
عادل غلامی: واقعا باورش سخته
مرتضی پورعلیگنجی: فقدان صابر اندوهی سنگین بر دل جامعه ورزش نشاند.
جواد کریمی: داغت همیشه روی دل ما میمونه.
میلاد عبادیپور: صابر عزیز، پسر دوستداشتنی والیبال ای کاش کلمات قدرت نشان دادن درد و غم را داشت...رفیق خوبم امیدوارم در آرامش بخوابی ولی بدون که خاطراتت هیچوقت از یادمون نمیره.
سیامک مرندی: کوچک کردنت به دنیای باقی مبارک
کمیته ملی المپیک: صابر الهام بخش ورزشکاران جوان بود
امیرحسین اسفندیار: دلم برات تنگ میشه صابر
وزیر ورزش: با قلبی متاثر از غم جانگداز زنده یاد صابر کاظمی فرزند قهرمان ایران عزیزی، این ضایعه را به پدر و مادر داغدار و دیگر اعضای خانواده تسلیت عرض میکنم.
فدراسیون هندبال، فدراسیون بسکتبال، فدراسیون کاراته، فدراسیون کشتی، فدراسیون وزنه برداری و... هم تسلیت گفتند.
باشگاههای لیگ برتری از جمله استقلال خوزستان، چادرملو، فجرسپاسی، گل گهر، آلومینویم اراک، فولاد خوزستان، پیکان، مس رفسنجان، شمس آذر قزوین، ذوب آهن، تراکتور، سپاهان، پرسپولیس، استقلال هم به خانواده کاظمی و جامعه ورزش تسلیت گفتند.