به صورت واضح، برخی افراد و گروههای سیاسی درواقع بهدنبال کوتاهتر شدن این دوران پس از جنگ و بازگشت به آن دوران قبلی هستند؛ به نحوی که بتوانند موجودیت و هویت خود را ابراز و بیان کنند، چرا که به نظر میرسد احساس میکنند دارای معنای سیاسی و هویت سیاسی نیستند یا آن را از دست دادهاند یا معنای سیاسی آنها برای جامعه قابل فهم و درک نیست. بنابراین، بهطور مداوم میکوشند نوعی، قطبیسازی کرده و تعمیق شکافها را دنبال کنند و این روند را از فضای سیاسی به عرصه اجتماعی انتقال دهند. این نکته مهمی است که طبیعتا اگر تا آن بخشی که ایده همبستگی را میپذیرد و آن را بخشی از واقعیت اجتماعی میداند، وارد صحنه نشود و در مقابل این گرایشها مرزبندی نکند، این خطر وجود دارد که فضای اجتماعی تحت تأثیر همین فضاهای رادیکال قرار گیرد. برخی افراد، که شامل نخبگان نیز میشود اعم از نخبگان سیاسی و دانشگاهی، تلاش میکنند تحلیل خود را به وقایع رخ داده نزدیک کرده و این رویدادها را براساس چارچوب ذهنی و نظری خود تفسیر کنند. در نتیجه، نوعی تضاد تفسیرها و روایات به وجود میآید که به نظر من بسیار خطرناک است؛ زیرا عملا همان روندی که در ابتدا اشاره شد را دنبال میکنند و باز هم از طریق چارچوبهای ذهنی و نظری، به دنبال ایجاد شکاف و قطبیسازی است. درواقع، ترجمه این رفتار این است که گروهی نمیخواهند بپذیرند تحلیلهایشان شکستخورده و از مردم عقب ماندهاند. به نظر من، در بسیاری مواقع، مردم از برخی نخبگان پیشتر بودهاند و این امر نکته مهمی است؛ به طوری که نخبگان در بسیاری موارد پس از مردم وارد عرصه شدند. فاکتور کردن این تحلیلها برای جامعه، کاری بیهوده و خطرناک است. بهطور کلی به نظر من این نیز یک خطر دیگر است؛ یعنی به جای عبرت گرفتن، برخی افراد همچنان در پی تحلیل وقایع براساس همان بینش و چارچوب فکری خود هستند. بهعنوان مثال، برخی تصور میکردند جامعه دچار فروپاشی اجتماعی خواهد شد و عدهای دیگر با تئوری «هسته سخت» جامعه را تحلیل میکردند. به نظر من، هر دو این تحلیلها ناکام بودهاند و طرفین نباید پافشاری بر تکرار آنها داشته باشند، بلکه باید در افکار خود تجدیدنظر کنند. یک مسأله دیگر نیز که در حوزه گروههای سیاسی میتوان مطرح کرد، مراقبت از عدم برهم زدن تفاهم ملی در سطح سران سیاسی است. البته این به معنای آن نیست که نباید از دولت انتقاد کرد اما در شرایطی که حتی آتشبس روی کاغذ هم شکل نگرفته بلکه نوعی توقف جنگ صورت گرفته است، خارج کردن سران قوا از صف دفاع ملی، ضد وحدت و ضد امنیت است. این مسأله درباره سایر سازمانهای سیاسی، چهرههای سیاسی و مدیران سیاسی نیز صدق میکند.