اگر در مجموعه همسران، به دو خانواده در همسایگی یکدیگر با فاصله سنی اندکی پرداخته میشد، در خانه سبز چهار خانواده پدر بزرگ و مادر بزرگ بهعنوان بزرگان خانواده صباحی (با بازی داریوش اسدزاده و حمیده خیرآبادی)، مادر و پدری وکیل به نامهای رضا و عاطفه (خسرو شکیبایی و مهرانه مهینترابی)، خواهری مطلقه به اسم نرگس (اکرم محمدی) و پسر کوچکش علی در یک خانه سه طبقه بهعلاوه پسر جوان خانواده، فرید (رامبد جوان) که با همسر تازه عقد شدهاش مریم (آتنه فقیهنصیری) در اتاق روی پشت بام این ساختمان زندگی میکردند، سوژههای اصلی بودند.
خانه سبز تکامل یافتهتر از مجموعه همسران به مسائل و مشکلات سه نسل از خانوادههای ایرانی میپرداخت که بعضی مواقع هم با مواردی خارج از این خانه تکمیل میشد، مثل ماجرای معلم علی که قرار بود با نرگس ازدواج کند یا جانبازی که اتفاقی با رضا آشنا شد و بههمراه همسرش شبی را مهمان خانواده صباحی گردید یا زنی که به ناحق به قتل شوهرش متهم شده بود.
اما آنچه بیشتر از دیگر سریالهای مشابه در خانه سبز جلوی دوربین قرار میگرفت، زوایای پنهان و آشکار سبک زندگی ایرانی فراتر از برخی پیرایههای سنتهای رایج بود که میتوانست وجه تازهای به خانواده ایرانی بدهد.
زدودن پیرایهها از سنتهای اجتماعی
حضور نسلهای مختلف یک خانواده در کنار همدیگر که ضمن حفظ استقلال خانوادگی، همگی در حل مشکلات و معضلات یکدیگر همکاری داشتند مساله همه آنهاست؛ چه وقتی فرید پسر خانواده قرار بود ازدواج کرده و تشکیل زندگی دهد، چه وقتی پدربزرگ با مشکل از دست دادن شغل و بیکاری مواجه میشد، چه زمانی که پدر گریخته علی بازگشته و میخواست حضانت پسرش را پس بگیرد و حتی زمانی که کل خانواده با تهاجم شبکههای ماهوارهای مواجه شد و به تغییر سبک زندگی روی آورد یا خطر یک مزاحم تلفنی آنها را تهدید کرد یا تغییر ساختار شهری قرار بود خانه سبز و جامعه آنها را به هم بریزد.
مورد بعد پیرایهها بود. مثلا شاید اینکه خواهر مطلقه صباحیها قرار شد مجددا ازدواج کند، از نظر برخی سنتهای نهچندان ریشهدار جامعه ما نکوهیده به نظر برسد در حالی که تفکر دینی و توصیههای بزرگان دین همواره بر تنها نماندن زوجها، پس از مرگ یا طلاق یکی از آنها بوده و هست.
آنجا که مادران تنها همه زندگی خود را برای بچههایشان قربانی از ازدواج مجدد خودداری کرده و بعد در دوران سروسامان گرفتن و جدا شدن بچهها، هم تنها میمانند و هم احساسات سرکوبشده حجیمی را به خود و همان بچهها و خانواده جدیدشان تحمیل میکنند.
اختصاص چند قسمت سریال به این موضوع مهم که موجب برخی نابسامانیها و چالشهای بعدی خانوادهها میشود، با دیالوگهای قانعکننده و در عین حال در قالب گفتوگوهای تازه و نوآورانه به رنگ خود سریال که چندان در حیطه شعروشعار هم نمیگنجد، حکایت همان نمایاندن نقاط و نکات مغفولمانده سبک زندگی ایرانی در سریال خانه سبز به نظر میرسید.
بهرهگیری از رئالیسم جادویی
سازندگان اثر که پیش از آن هم علاوه بر سریال همسران، آثاری مانند «محله برو بیا» را در کارنامه خود داشتند، در سریال خانه سبز تقریبا همه تجارب خود خصوصا در قالب رئالیسم جادویی را بهکار گرفتند و بعضا این فضا را با بهکارگیری عناصر فانتزی، در عین وجود حالوهوای سرگرمکننده، باورپذیرتر کردند.
حضور جد بزرگوار خانواده صباحی (کاراکتر دیگر رامبد جوان در این سریال) که هر ازچندگاهی از دل تابلوی نقاشی بیرون آمده و اگرچه در زمانی دور زیست میکرد اما با غم و شادیهای خانواده همراه میشد و گاه به کمک آنها میآمد. یا آن قسمتی که مثلا زمین سقوط میکرد و بعد بر اثر القائات شبکههای ماهوارهای، به تغییر هویت و رفتار مردان و زنان خانواده (به جز پدر بزرگ و مادر بزرگ که تلویزیونشان خراب بود) میانجامید تا حد بهرهکشی مردان از زنان و مثلا تبدیل فرید به «فریدجینگلبِرد» عجیب و غریب یا شنیدن صدای غمانگیز تنهایی مادر، از جمله مصادیق حضور فانتزی در کنار واقعیات تردیدناپذیر جهان و زندگی امروز ما در خانه سبز بود.
بسترهای آیینی سبک زندگی
خانه سبز نهتنها ابعاد مختلف سبک زندگی ایرانی را در رفتار و سکنات و پوشش و خورد و خوراک و کار و حرفه و برخوردهای خانوادههای ایرانی به تصویر میکشید بلکه از آیینها و سنتهای ایرانی نیز تا حد کارکرد اجتماعی و خانوادگی بهره میبرد و آن را در آیینه ارتباطات انسانی به نمایش میگذاشت.
آیینهای ماه مبارک رمضان، سنت نذر و شب تحویل سال خصوصا وقتی در کنار سفره هفتسین با حضور روح شهید دفاعمقدس همراه شد و وصیت او فراراه آرزوهای سال بعد قرار گرفت، از جمله این کاربرد جامعهگرایانه و انسانشناسانه آیینهای ایرانی در قصههای سریال بود.
حرفهها و شغلها بهخصوص وکالت رضا و عاطفه صباحی باری به هر جهت انتخاب نشده بود بلکه در ساختار برخی قصهها بهطور مستقیم (آنجا که معضلات مختلف جامعه و خانوادههای ایرانی در قالب روایتهای دادگاهی نشان داده میشد و در قصه اعاده حضانت علی توسط پدرش نیز مستقیم همه خانواده صباحی را درگیر میساخت) همچنین در بطن قصههای دیگر، بهطور ضمنی تأثیر میگذارند، مثل ماجرای چالشهای حقوق شغلی زنان در خانواده که عاطفه و رضا به اتفاق در دادگاهی در دفاع از متهمی همکاری کردند.
اصلا چهمعنی داره کسی توی این خونه قهر کنه؟!
جمله «اصلا چهمعنی داره کسی توی این خونه قهر کنه» که بهشکل موتیف در لحظات و قسمتهای مختلف تکرار میشد و البته قبل از آن، معمولا پس از یک جر و بحث خانوادگی، صحبت قهرکردن پیش میآمد و این سؤال از طرف مقابل مطرح میشد: «حالا قهر که هستی، حرف که میزنی؟!»
شاید به نوعی خیلی معمولی و پیش پا افتاده، طنز و مطایبهآمیز باشد ولی مفهومی عمیق در خود پنهان کرده که متأسفانه عدم وجود آن، باعث و بانی و ریشههای بسیاری از معضلات و مشکلات خانوادهها شده و سپس به جامعه منتقل میگردد؛
همان که نبودش به قول رضا صباحی در مقابل اعتراض خواهرش به دادگاهیکردن او، باعث شده به جایش این دادگاههای دوستانه خانوادگی در بیرون از خانه و خانوادهها و بهشکلی تلخ در محیطهای قضایی شکل گرفته تا نابسامانیهای ناشی از همان «نبود» را به قضاوت بنشینند. یعنی «نبود» گفتوگو و صحبت و مفاهمه و نقد و به محاکمه کشاندن کاستیها و کمبودهای خانوادهها.
همان اکسیری که با نبودش در خانوادهها و جامعه باعث ایجاد سوءتفاهمات و سوءبرداشتها و در نتیجه اعمال و رفتارهای نابخردانه و حتی در تداومش مجرمانه میشود؛ اینکه با هم گفتوگو نمیکنیم، به قهر مینشینیم و مسائل خود را بهگونهای لاینحل باقی میگذاریم.
این مسائل لاینحل باقی مانده، رشدکرده و گسترش یافته تا به مراحل سخت و جبرانناپذیری میرسند که شاید دیگر تنها در دادگاههای قضایی بهصورتی سخت و پیچیده و غمانگیز و حتی دردناک فقط تا حدودی جبران شود. اگر سریال «خانه سبز» در همین حد طرح لزوم گفتوگوی بین افراد و مطرحشدن کمبودها و کاستیها و قصورات و تقصیرات درون خانواده هم موفق عمل کرده باشد، بهنظر میآید این سریال از پس هدف خود برآمده است. به هر حال بعد از حدود ۳۰ سال، دوباره نظارهکردن بازیهای خاطرهانگیز مرحوم خسرو شکیبایی که خصوصا در آن سالها پس از هامون و بانو و سارا و... با فیلمهای «کیمیا» و «سرزمین خورشید» به دوران تازهای از بازیگریاش وارد شده بود، مرحوم داریوش اسدزاده و مرحومه حمیده خیرآبادی (نادره) و همچنین مهرانه مهینترابی و اکرم محمدی و رامبد جوان و آتنه فقیهنصیری و جمعی دیگر از بازیگران مهمان که ترکیبی دلپذیر از کاراکترهای دوستداشتنی بهوجود آورده بودند، برای ما که در آن روزها به دور از فیلمها و سریال اجقوجق امروز، در دورهمیهای پرجمعیت خانوادگی به تماشای آن مینشستیم، علاوه بر همه قوتهای خود سریال، یادآور آن خاطرات نیز هست.