همین تحلیلگران صحبت ازوجود رقیب بزرگی به نام بلاکباسترهای هالیوودی در بازار اندونزی میکنندکه سخت در تلاش هستند تا مردم عادی را به سمت خود بکشانند.با اینحال، بومی بودن داستان فیلمها وحضور ستارگان مطرح داخلی از عوامل مهمی بهحساب میآیند که زمینه را برای فعالیت گسترده محصولات آمریکایی محدود کرده ومانع از برتری این فیلمها در جدول گیشه نمایش سینماها شدهاند. با وجود این،هنرمندان اندونزیایی روی این نکته تاکید میکنند که این رقابت عادلانه و برابر نیست و آنها باید با فیلمهای پرسروصدایی رقابت کنند که با هزینههای گزاف ساخته شده و از جذابیتهای ظاهری زیادی برخوردارند اما برگ برنده هنرمندان بومی این است که شخصیتها و قصههای فیلمهایشان همان چیزهایی را شامل میشود که مردم عادی در زندگی روزمرهشان با آنها درگیر بوده و دستوپنجه نرم میکنند.
سرگرمی با چاشنی مسائل اجتماعی
فیلمسازان اندونزیایی برای جذب حداکثری مخاطب داخلی، به سراغ انواع و اقسام ژانرهای سینمایی رفته و داستانهای محصولاتشان تنوع وسیعی از گونههای مختلف و متفاوت سینمایی همچون خانوادگی، اجتماعی، کمدی، اکشن و درام را دربرمیگیرد. اهل فن میگویند این تنوع در نوع ساخت و حال و هوای فیلمها، همواره با مضامین اجتماعی و فرهنگی همراه است و تماشاگران بومی عادت کردهاند که در هر ژانر سینمایی شاهد بیان مطالبات و خواستههای عمومی اجتماعی و سیاسیشان در دل داستانهای متنوع باشند. منتقدان سینمایی هم در اینباره صحبت میکنند که صنعت سینمای اندونزی در کنار سرگرم کردن تماشاگران خود، از طرح مسائل و مشکلات اجتماعی جامعه خود غافل نیستند و برای خودشان و فیلمهایشان مسئولیتی اجتماعی قائل هستند.
ترسی موفقتر از بلاکباسترهای هالیوود
«پابریک گولا/ کارخانه شکر» از جدیدترین محصولات بومی است که در ژانر ترس و دلهره ساخته شده و استقبال عظیم مردم از آن، نام فیلم را بالاتر از بلاکباسترهای جدید هالیوودی قرار داده است. این درام دلهرهآور تازهترین ساخته آوی سوریادی، فیلمساز مؤلف است که از سوی منتقدان لقب استاد را گرفته و توانایی ویژهای در ساخت آثار ترسناک و وحشتزا دارد. او ازجمله فیلمسازانی است که در ژانر محبوب و پربیننده ترس و دلهره فعال است. این درام فراطبیعی با فروشی هشت میلیون دلاری در جدول گیشه نمایش سینماهای کشور، لقب پرفروشترین فیلم سال را تا این لحظه به نام خود ثبت کرده است. برای سینمای این کشور دور آسیا فروشی بالای پنج میلیون دلار به معنی فروش و موفقیت کلان بهحساب میآید و از نظر ارزش مالی چیزی شبیه موفقیت ۲۰۰ میلیون دلاری فیلمها در بازار سینمایی آمریکاست.
یک داستان فولکلور
کارخانه شکر با مشارکت هر دوبخش دولتی وخصوصی تهیه شده وموفقیت آن تنهامحدود به بازارسینمای اندونزی نمیشود و کشورهای همسایه را نیز دربرمیگیرد. رسانهها از این صحبت میکنند که فیلمهای ژانر ترس و دلهره اندونزیایی، تماشاگران بسیار زیادی در میان کشورهای اطراف این کشور دارند. فیلم سوریادی با داستان فولکلور محلی، فضای خاص ترسناک، لحن روایتی ویژه منطقهای، جلوههای ویژه مقبول و خلق حس ترس درونی در دل بینندگان، توانسته تأثیری عظیم بر انبوه مخاطبان خود بگذارد.فیلمنامه فیلم برگرفته ازافسانههای کهن محلی وداستان تعدادی ازکارگران فصلی یک کارخانه را بهتصویر میکشد که خودشان را درگیر یک نیروی ناشناخته ومرموز درداخل کارخانهای میبینندکه سعی در نابودیشان دارد. آنها درحالی که در دام این نیروی مرموز افتادهاند، بهدنبال راهی برای فرار و نابودی این نیرو میگردند.
بیانیه موفقیتآمیز بومی
یکی از تهیهکنندگان فیلم میگوید: «موفقیت کلان کارخانه شکر این موضوع را ثابت میکند که تماشاگران تشنه ریشههای فرهنگی ترس هستند و میخواهند به تماشای داستانهایی بنشینند که با آنها کاملا آشنا هستند و در زندگی روزمرهشان با آنها سروکار دارند. فروش بالای فیلم چیزی بیشتر از یک موفقیت عالی در جدول گیشه نمایش است. این موفقیت حکم بیانیهای را دارد که داستانگویی اندونزیایی همان چیزی است که مخاطب داخلی بهدنبال آن است. در عینحال این موفقیت مالی بیانکننده این نکته هم هست که این شیوه داستانگویی حال و هوایی فراوطنی دارد و متعلق به جهان سینماست. استقبال تماشاگران کشورهای دیگر از فیلم، تأییدی بر این ادعاست.»
تأثیر مثبت اندونزیایی
نکته جالب در این رابطه، نگاه مثبت هنرمندانی از دنیای غرب به این فیلم است. برای مثال، کری دبلیو هایز، نویسنده فیلمنامه فرانچایز ترسناک و بسیار پرفروش «احضار» با بازی پاتریک ویلسن، از آن بهعنوان یکی از بهترین و کاملترین فیلمهای ژانر وحشت و دلهره یاد کرده و از فیلمنامهنویسان آمریکایی دعوت کرده این فیلم را بهعنوان یک درس خوب فیلمنامهنویسی تماشا و مرور کنند. این صحبتها درحالی در مطبوعات سینمایی اندونزی و غرب مطرح شده که سازندگان کارخانه شکر تصمیم به اکران عمومی آن در آمریکای شمالی واروپا را نیز دارند.طی دو دهه قبل تعدادی ازفیلمهای مطرح و موفق کشورهای صنعتی و پیشرفته قاره آسیا هم چون «حلقه»، «قطاری به بوستون» و «هیردیتاری» (از کشورهای ژاپن و کرهجنوبی) در کنار نمایش موفقیتآمیز درجدول گیشه نمایش دنیای غرب، صاحب نسخههای دوبارهسازی شده انگلیسیزبان هم شدهاند.
دوری از نگاه از خودبیگانگی
سوریادی خشنود از موفقیت کلان مالی و انتقادی فیلم تازهاش، چنین میگوید: «ترس و دلهره یک چیز همگانی است و زبانی است که عموم تماشاگران آنرا فهمیده و با آن ارتباط نزدیکی برقرار میکنند اما داستانهایی که ما فیلمسازان اندونزیایی در فیلمهایمان تعریف میکنیم، انعکاسی از واقعیتهای زندگی روزمره خودمان است. ما داستانهای فیلمهای هالیوودی را دوبارهسازی نمیکنیم. داستانهای ما ریشه در فرهنگ و زندگی مردم کشور خودمان دارند. ترسی که در فیلمهای ما روی پرده سینما دیده میشود، ترس خود ما و برگرفته از آداب و سنن فرهنگی و کهن ماست. ما ترس سینمای غرب را در داستانهایمان بازگو نمیکنیم. به همین دلیل است که مخاطب ما کاملا با این داستانها همراهی میکند و خودش را با آنها بیگانه نمیداند. فیلمسازان ما در آن گروه از فیلمسازان قرار نمیگیرند که به نوعی ازخودبیگانگی رسیده باشند و در فیلمهایشان نگاه هالیوودیها را بازتاب دهند. آنچه فیلمی مثل کارخانه شکر را متفاوت از تولیدات غربی میکند، این است که عمیقا اندونزیایی است و نگاهی بسیار انسانی به شخصیتها و مسائل آنها دارد. ما برای جلب رضایت تهیهکنندگان یا تماشاگران آمریکایی و اروپایی، سبک بومی خود را فراموش نمیکنیم و فیلمهایمان را با همان استانداردهای بومی تهیه و تولید میکنیم.»