با تمام اینها زندگی ساده را بر زرق و برق دنیا ارجح میدانست. گواه این ادعا را میتوان درکلام همرزمانش یافت. روایت یاران و خانواده شهید سلیمانی در فیلم کوتاه سیزده سالگی به نمایش درآمده است تا سند تصویری بخشی از زندگی این بزرگمرد باشد. این فیلم کوتاه که درروزهای منتهی به سالگرد شهادت وی ازشبکههایی چون امید ویک روی آنتن رفت برگرفته ازیک کتاب است.در نوشتار پیشرو از پیوند ادبیات و رسانه در روایت بخشی از زندگی یک شخصیت واقعی گفتیم.
برگ اول
درباره کتاب
این فیلم خوش ساخت و واقعگرا از کتابی با عنوان «باران گرفته است» نوشته احمد یوسفزاده اقتباس شده است. این کتاب در ۲۳۲ صفحه همین امسال به همت نشر مکتب حاج قاسم منتشر شد.درپشت این اثر،ساعتها مصاحبه وگفتوگو با خواهر، برادران و اهالی روستای کودکی شهید حاج قاسم سلیمانی وجود داردکه درنهایت به متنی وزین والبته بانثری شیرین وساده مبدل گشته است.ماجراهای کتاب باران گرفته است پیش از زادروز وی آغاز میشود. شرح زندگی عشایر روستای قنات ملک، بیان رسوم مردم در آن بخش از استان کرمان، قصه کودکیهای حاج قاسم و تعامل او با بزرگترها بهویژه پدر و مادر مومن و تلاشگرش، عبور از ایام نوجوانی و... مواردی است که در این کتاب به آن پرداخته شده است. بخشی از روایتهای کتاب نیز برای نخستینبار است که به صورت عمومی نقل میشود.
برگ دوم
برشی از کتاب
دربخشی ازکتاب«باران گرفته است»میخوانیم:حسن گفت:«آیتا...خمینی رو میشناسی؟»قاسم گفت:«نه!» شروع کردند به معرفی او. هرچه آنها درباره آیتا... خمینی بیشتر میگفتند، قاسم برای شنیدن مشتاقتر میشد. میخواست بداند این مردی که از او به نیکی یاد میکنند، کیست. سید جواد از جیبش عکس مردی روحانی و میانسال با عینکی بر چشم را درآورد و گرفت جلوی چشمان قاسم. زیر عکس نوشته شده بود:«آیتا...العظمی سید روحا...خمینی». قاسم حیرتزده به عکس سید روحا...خمینی نگاه میکرد. سیدجواد گفت: «میخوای این عکس رو به تو بدم؟» قاسم عکس را گرفت و مدتها به آن خیره شد.
برگ سوم
درباره فیلم
فیلم کوتاه «سیزده سالگی» کاری از بنیاد مکتب حاج قاسم روایتی از اواخر دهه۴۰ و اوایل دهه ۵۰ ایران را به همراه برش کوتاهی از زندگی شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی به تصویر میکشد. محمد اسفندیاری کارگردانی و نویسندگی اثررا برعهده داردو تهیهکنندگی آن نیز با مهدی مطهر است. اولین اکران این اثر مهر ماه امسال در چهل و یکمین جشنواره فیلم کوتاه تهران بود و در نهایت برگ زرین بهترین فیلم از نگاه ملی را از آن خود کرد.این فیلم به تازگی از چند شبکه سیما نیز پخش شد. در واقع هفته گذشته شبکههای تلویزیونی امید ویک سیمابه مناسبت پنجمین سالروز شهادت سردار دلها پذیرای پخش این فیلم بودند.اسفندیاری، کارگردان فیلم درباره شیوه روایت اثر گفته است: ما درواقع با یک اثر اقتباسی بیوگرافی مواجه هستیم. بیوگرافی ناخودآگاه ما را محدود میکرد که ما خیلی اجازه دخل و تصرف مخصوصا در درامپردازی نداریم و اینکه ما خود را از همان ابتدا مماس بر کتاب که یک روایت عین به عین است متعهد دانستیم. در نهایت به این امر منجر شد که اگر متن ما برای دهه ۵۰ است چقدر خوب است که همه قسمتهای فیلم متاثرازآن سینمای دهه۵۰ باشد. یکی ازچالشهای اساسی مااز ابتدا انتخاب بازیگر شخصیت اصلی فیلم بود.به هرحال ما یک سری قرارداد داشتیم و از قبل میدانستیم که کار قرار است به لحاظ رئالیستی و واقعنمایی کاملا واقعی باشد؛ به این دلیل لهجه و مدل گریم و لباس برایمان مهم بود و قراردادهایی که در پیش تولید مطرح میکردیم. اینطور شد که دو بازه سه روزه سفر به کرمان داشتیم و در این زمان همه مدارس متوسطه اول کرمان را گشتیم و در نهایت منجربه چیزی شد که شما شاهد آن هستید.
برگ چهارم
درباره نویسنده
یوسفزاده، نویسنده کتاب، اثر مشهور دیگری با عنوان آن ۲۳نفر را در کارنامه دارد. همچنین پیش از این کتاب «شاید پیش از اذان صبح» را درباره شهیدسلیمانی نوشته و منتشر کرده بود. او که خود از آزادگان دفاعمقدس است، این کتاب را حاصل دو سال زندگی با روایتهای ایام کودکی سردار سلیمانی میداند.وی بیان کرده است: زندگی حاج قاسم از همان کودکی یک زیست ساده، صمیمی و بیآلایش است. قرار بود اسم کتاب رو خوش مهر بگذاریم و دلیل آن این بود که حاج قاسم از کودکی مهرش به دل همه مینشست.ما در مورد حاج قاسم با یک کودک روستایی کم برخوردار مواجه هستیم که در آنجا رشد و زندگی میکند و مستقل به شهر میآید و هر لحظه ممکن بوده در آنجا دچار آسیبهایی شود کمااینکه حتی یکبار با گروهی آشنا میشود که وابسته به سازمان مجاهدین خلق بوده اما حاج قاسم از همه این موانع و دامهای دوران طاغوت عبورمیکند.به هرحال یکی ازمهمترین برهههای زندگی حاج قاسم دوران کودکی وی و تربیت یافتن در یک خانواده ساده با پدر و مادری روستایی و انسانهای پاک، دانا و با بصیرت دینی بالاست. خود حاج قاسم هم افتخار میکندکه پدرش حتی درحد یک دانه گندم حرام به خانه نیاورد.وقتی بااهالی روستاحرف میزدم، حرفشان این بود که با داشتن پدر و مادری مثل مشت حسن و مشت فاطمه طبیعی است که پسرشان حاج قاسم شود. کودکی حاج قاسم میتواند برای نسل جدید هم الگو باشد.