اومردی است که از طراری به عیاری رسیده اما منش قهرمانانه او، بعید و دور از دسترس ذات آدمی نیست. در واقع نشان میدهد میتوان آلوده به پلیدی بود اما در بزنگاه راه به سوی خیر برد و از مسیر شر دور شد. مرز میان نیکی و بدی باریک است و عبور از آن ناممکن نیست. به همین دلیل نه میتوان بر پاکی غره شد و نه هنگام آلودگی به سیاهی و زشتی از رحمت ایزد ناامید شد. همه آنچه گفته شد در سلوکی که شخصیت مهیار در طول قصه طی میکند نمایان است. به نظر میرسد او رستگار شده، اما بیش از همیشه با مانع در زندگیاش روبهرو میشود. پیمودن مسیر خیر و ثابت قدمی در آن آسان نیست. مهیار بارها برای شکل جدید زندگیاش باید به این و آن جواب پس دهد. بسیاری مهیار را طرار میپسندیدند و از همین رو برای بازگشت به زندگی پرگناه پیشینش به او فشار میآورند و آرزو دارند بار دیگر پای این شخصیت در راه حق بلغزد. در سکانسهایی که او با بیبی، همسایه قدیمی خانه مادرش درددل میکند، از این نامرادیها و نامردیها گله دارد و میشنود باید ممنون امروز با تمام سختیهایش باشد، زیرا حاصل دعای خیر پدر و مادر و ذات پاکی است که خداوند در نهاد او به ودیعه گذاشته.این شخصیت چه به لحاظ کردار و چه افکار میتواند نمونهای از یک قهرمان در قاب نمایش باشد که هم برخاسته از تاریخ و ادبیات ایرانی است؛ رخ پهلوانی دارد و از زور بازو برخوردار است و هم به لحاظ اخلاقی سره را از ناسره میشناسد. از این روست که میتوان مهیار را برای نسل جوان نیز که پای این قصه نشستهاند ملموس، دستیافتنی و البته جذاب و تماشایی تلقی کرد. او مردی از عهد صفویه است که میتوان منشش را در این روزگار و مواجهه با موقعیتهای روز نیز به کار بست و البته احتمالا بهایش را هم چه اندک و چه گران، پرداخت. بهایی که باور داریم ارزشش را دارد.