به عبارت بهتر، در خصوص مواضع آمریکا (در قبال بیروت)، شاهد رویکرد پارادوکسیکال و متناقضی هستیم که در گفتار و رفتار مقامات کاخسفید تبلور پیدا کرده است. در مقابل، مقاومت لبنان بهخوبی بازی مشترک صهیونیستها و آمریکا را در اینخصوص دریافته است. صورت مسأله مشخص است؛ دیدار صمیمانه هوکشتاین، فرستاده ویژه آمریکا در امور لبنان، با افسران ارتش رژیم اسرائیل، نشان میدهد او هیچ ترسی از اینکه متهم به همکاری با اسرائیل در تحرکات متجاوزانه آن علیه لبنان شود، ندارد و بنابراین دلیلی ندارد که مقامات لبنانی تصورکنند هوکشتاین یک میانجی است و باید دوستانه با او برخورد کرد. فراتر از آن، بسیاری از سیاستمداران لبنانی که طرفدار جریان ۸ مارس (جریان حامی مقاومت) هستند نیز به تبعیت از حزبا... گارد سخت و بستهای در برابر لابیگریهای آمریکا در بیروت دارند. درحالحاضر نیز آمریکا از استراتژی تصاعد بحران در بیروت حمایت میکند.
کاخ سفید و عدم تعهد
هوکشتاین طی هفتهها و ماههای اخیر گزارشها و دادههای دروغین و غیرقابلتوجیهی را در خصوص شرایط جنگ در لبنان ارائه کرده است. در یک عملیات گمراهکننده از خلال فرستادن پیامهای اطمینانبخش به لبنانیها، مبنی بر اینکه بیروت و ضاحیه آن خارج از دایره هدفگیریهای رژیمصهیونیستی هستند، شرکت کرده است. درحالحاضر، آمریکاییها تلاش میکنند از فرامتن جنگ ایجادشده میان رژیم اشغالگر قدس و مقاومت لبنان، از بیروت امتیاز بگیرند اما با قاطعیت هوشمندی و حزبا... مواجه شدهاند. آمریکا و رژیمصهیونیستی از ابتدای جنگ غزه این پیام ارعاب را به بیروت مخابره کردهاند اما با واکنش مدبرانه مقاومت لبنان در جبهه شمالی مواجه شدهاند. ارتش رژیم اسرائیل و موساد اذعان دارند که معادلات جبهه شمالی شدیدا پیچیده و بحرانی شده و تلآویو قدرت ابتکار عمل میدانی و محیطی خود را در این حوزه حساس نبرد از دست داده است. چندی قبل هم بعد از تشدید حملات موشکی حزبا... علیه شمال فلسطین که موجب وحشت صهیونیستها و حتی آمریکا و غرب نیز شد، این فرستاده جنجالی آمریکا مجبور شد در سفری ناگهانی برای نجات صهیونیستها در شمال فلسطین راهی منطقه شود. از زمان آغاز جنگ غزه و پیوستن حزبا... به نبرد طوفانالاقصی، آموس هوکشتاین با هدف آرامکردن جبهه جنوب لبنان و نجات اشغالگران در شمال فلسطین، بارها به لبنان سفر کرد اما هربار، ناکامتر از گذشته به واشنگتن بازگشت. همانگونه که اشاره شد، ماموریت اصلی آمریکاییها در جنگ لبنان، کاهش شدت تنش نیست، بلکه تغییر موازنه نبرد به سود صهیونیستهاست.
تصویرسازی کاذب از مداخلهگرایی آمریکا
رسانههای آمریکایی و اروپایی درحال تصویرسازی کاذب و وارونهای نسبت به تحولات جاری در لبنان و مداخلهگرایی کاخسفید، پنتاگون و سنتکام در این عرصه هستند.یورونیوز، درتازهترین گزارش خودازتشدید حضور نیروهای آمریکایی در منطقه غربآسیا، به مثابه یک اقدام منطقی در راستای مدیریت جنگ غزه و لبنان و جلوگیری از تشدید تنشها یاد کرده است! در مقابل، این رسانه اروپایی جمهوری اسلامی ایران، حزبا... و دیگر اضلاع جبهه مقاومت که تعلق ذاتی و جغرافیایی به منطقه دارند را بهصورت غیرمستقیم متهم به تحریک رژیم اشغالگر قدس جهت گسترش دامنه جنایات تلآویو کرده است! در بخشی از این گزارش متوهمانه و وقیحانه آمده است: «پنتاگون اعلام کرد که بهدلیل افزایش قابل توجه خشونت بین اسرائیل و نیروهای حزبا... لبنان که پتانسیل وقوع یک درگیری منطقهای گستردهتر را افزایش داده است، نیروهای بیشتری را به خاورمیانه اعزام میکند. لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا در روزهای اخیر با یوآو گالانت، وزیر دفاع اسرائیل تماسهای متوالی داشت و برای آتشبس و کاهش تنشها در منطقه فشار میآورد.»
سوالی که غرب پاسخ نمیدهد!
بهتر است منابع رسانهای و دولتهای غربی به این سؤال مهم و کلیدی پاسخ دهند که اساسا چه لزومی دارد آمریکا از هزاران فرسنگ آنسوی منطقه غربآسیا، نیروهای خود را بهسوی خلیجفارس و دریایسرخ گسیل سازد؟! از سوی دیگر، کتمان نقش مستقیم و غیرقابلانکار واشنگتن در جنایات و نسلکشی، نمیتواند مانع از افشای حقایقی ملموس مانند ارسال تسلیحات سنگین به تلآویو با هدف بمباران غیرنظامیان در لبنان و غزه شود! این مسأله به اندازهای محرز و پررنگ است که حتی صدای برخی سازمانهای حقوق بشری (که قبلا در قبال تحولات منطقه غربآسیا منفعل بودند) را بلند نموده و شهروندان آمریکایی و اروپایی را در تقابل مطلق با دولتهایشان قرار داده است. قدر متیقن تحولات جاری در لبنان و غزه مشخص است: آمریکا و اتحادیه اروپا نهتنها کارکردی به نام ایجاد امنیت در منطقه غربآسیا را برای خود متصور نیستند، بلکه استراتژی کلان آنها بر پایه خلق تنشهای مزمن امنیتی و عمومی در این حوزه ژئواستراتژیک مهم استوار است. افکارعمومی دنیا مدتهاست از این تصویرسازی کاذب عبور کرده است. با گذشت نزدیک به یکسال از جنگ غزه، ماهیت حضور و عملکرد بازیگران غربی در منطقه و حمایت مطلق آنها از کشتار و خشونت علیه فلسطینیان و دیگر مردم غربآسیا، بیش از هر مقطع زمانی و تاریخی دیگر در معرض مشاهده، درک و قضاوت جهانیان قرار گرفته است.