به همین خاطرهم آغازسال تحصیلی جدید تغییرات زیادی رادرزندگی فرزندان ماوهمچنین درزندگی خودمابه وجودمیآورد؛ تغییراتی که بایدخودمان را برای آن آماده کنیم و زندگیمان رابرمبنای این تغییرات تعریف کنیم؛چراکه تا ۹ ماه آینده را باید بر اساس درس و مدرسه بچهها برنامهریزی کنیم. اما چگونه میتوانیم هم خودمان را برای تغییرات زندگی ناشی از آغاز سال تحصیلی جدید و درس و مدرسه بچهها مهیا کنیم، هم فرزندانمان را برای روزهای پیش رو آماده سازیم؟
توصیف زیبا از مدرسه
اگر فرزند کلاساولی دارید باید بدانید که او برای نخستینبار است که محیط مدرسه را تجربه میکند و دلش میخواهد بیشتر درباره آن بداند. پس مهم است که شما مدرسه، معلم و همشاگردیها را چگونه برایش توصیف کنید.سعی کنید به کودک خود ذهنیت مثبت دهید و از ساعات خوشی که قرار است در یک محیط آموزشی بگذراند، تعریف و مشکلات و سختیهای آن را با دید مثبت بیان و کودک خود را یک قهرمان توصیف کنید که قرار است با مشکلات مبارزه کند و آنها را پشت سر بگذارد. با او همدلی کنید و بگویید که شما هم در روز اول مدرسه، همان استرسها را تجربه کردهاید اما با گذشت زمان پی بردهاید که مدرسه بهتر از آنچه که تصور کردهاید بوده است. مدرسه را خانه دوم کودک خود توصیف کنید و به او بگویید که آموزگاری مهربان دارد که از او حمایت خواهد کرد. شما نیز نگرانیهای او را درک کنید و اجازه دهید از احساساتش با شما صحبت کند.
برنامهریزی برای رساندن بچهها به مدرسه
اگر قراراست خود شما فرزندتان را مدرسه ببرید باید برنامه زندگیتان را با ساعت مدرسه بچهها تنظیم کنید و این مسأله بهخصوص اگر شاغل هستید ممکن است کار را کمی سخت کند. به هر حال این روزها باید کمی از خوابتان بزنید و زودتر از حد معمول بیدار شوید یا حتی ممکن است مجبور باشید صبحها کمی با تاخیر در محل کار حاضر شوید. البته که همه اینها به تنظیمات ترافیکی و تصمیمات دولت برای برنامهریزی اول مهر هم بستگی دارد اما خب لازم است خودتان را برای هر تغییری آماده کنید. البته اگر اعضای خانواده یا دوستان نزدیک یاحتی همسایههایی دارید که میتوانید روی کمک آنها حساب و بد نیست در فصل درس و مدرسه به گزینه کمکگرفتن از آنها هم فکر کنید. مثلا ممکن است مادر یا پدر یکی ازهم مدرسهایهای بچهها در همسایگی شما باشد و شما میتوانید بچهها را نوبتی به مدرسه برسانید.
نکاتی برای سرویس مدرسه
گاهی هم هیچجوره نمیشود خودمان برای رساندن بچهها به مدرسه اقدام کنیم پس میتوانیم از سرویس مدرسه کمک بگیریم. برای گرفتن سرویس مدارس لازم است، حتما درباره جایی که سرویس میگیریم دقتنظر کافی داشته باشیم. البته معمولا مدارس خودشان سرویسهای خاصی که تحت نظارت انجمن اولیا مربیان است معرفی میکنند، اما اگر به هر دلیلی میخواهید از سرویسهای خصوصی استفاده کنید لازم است دقت بیشتری به خرج دهید. در کنار اینها فراموش نکنید که اگر کودک شما تجربه رفت و آمد با سرویس مهدکودک یا پیشدبستانی را ندارد، حتما قبل از شروع سال تحصیلی او را با راننده سرویس آشنا کنید. این کار کمک میکند کودک از همراهی با یک فرد غریبه مضطرب نشود و احساس امنیت کند.
تنظیم خواب و بیداری
خواب منظم و کافی یکی از کلیدیترین نکاتی است که میتوان روی کارایی ما هم تاثیر مستقیم داشته باشد و این مسأله برای بچهها از اهمیت بیشتری برخوردار است. اگر برای زمان خواب و بیداری کودک خود قانون خاصی ندارید، شک نکنید که با آغاز سال تحصیلی به مشکل برمیخورید؛ بنابراین بهتر است درطول تابستان وچند ماه پیش از شروع مدارس، آرامآرام ساعت خواب کودکتان را تنظیم کنید و او را به زود خوابیدن و زود بیدار شدن عادت دهید؛ چراکه کمخوابی بر روند یادگیری او تاثیر منفی خواهد گذاشت و وقتی بهصورت مداوم تکرار شود، سبب خستگی، کاهش دقت و انرژی کودک میشود. همانطور که میدانید بچهها بیشتر از گفتار و نصیحت از رفتار ما اثر میپذیرند. پس بهتر است ساعت خواب و بیداری خودتان را هم تغییر دهید و منظم کنید.
آشنایی با محیط
اگرفرزندتان کلاس اولی است یاحتی مدرسهاش عوض شده بهتراست قبل از آغازرسمی مدرسه یکبار با هم به مدرسه بروید تا با محیط آشنا شود و هنگام ورود به این محیط تازه خیلی احساس غریبگی نکند. این مسأله میتواند در کنترل احساس اضطراب بچهها تاثیر مثبتی داشته باشد. ضمن آنکه خود شما هم اگر قرار است بچهها را به مدرسه برسانید با فضا و مسیر آشنا میشوید و میتوانید زمان رفت و برگشت را بهتر مدیریت کنید.
شبیهسازی مدرسه
سعی کنید قبل از ورود به مدرسه با شبیهسازی فضای آموزشی در مدرسه رغبت بچهها را به درس و یادگیری افزایش دهید. مثلا برایشان کتابهای داستان بخوانید و با هم این کتابها را ورق بزنید. همچنین نوع بیان و مواجهه شما با درس و مدرسه میتواند در اشتیاق بچهها برای یادگیری و حضور در این محیط تاثیرگذار باشد. با فرزندانتان گوشدادن موثر را تمرین کنید تا بچه یاد بگیرد سر کلاس درس باید به درس دادن و نکات معلم گوش بدهد.آموزش مهارتهایی نظیر شیوه برخورد با دیگران، چگونگی آماده شدن برای رفتن به مدرسه، پوشیدن لباس توسط خودش، پوشیدن کفش و بستن بند آن، رفتن به دستشویی و... .آشنا شدن کودک با این نکات به ظاهر ساده، اضطراب مدرسه را در ذهن او کم میکند.
تقویت مهارت صحبت کردن و گوشدادن
یکی ازمشکلاتی که موجب میشود بچهها در برقراری ارتباط باهم کلاسیها، معلم و حتی پاسخگویی به سوالات معلم هنگام درس پرسیدن دچار مشکل شوند اعتمادبهنفس آنها در صحبت کردن است! روی مهارت صحبت کردن کودک خود کار کنید. او را تشویق کنید تا با شما صحبت کند، از احساساتش بگوید و قصههایی که برای او تعریف میکنید را دوباره برای شما بازگو کند. دانشآموز کلاساولی شما باید به مهارت گوشدادن و صحبت کردن تسلط کامل داشته باشد. او را از صحبت کردن با معلمان و پرسنل مدرسه نترسانید.علاوهبراین هرروز بعدازمدرسه ازفرزندتان بخواهیددرباره درس ومدرسه ومعلم وهر آنچه درآن روز گذشته است برایتان صحبت کند. یادتان باشد اگر اشتباهی انجام داده و آن رامیگوید به گونهای برخوردنکنیدکه ازبیان این موضوعات امتناع ورزد.
وعده صبحانه را فراموش نکنید
صبحانه یکی ازاصلیترین وعدههایی است که میتواندروی تمرکز و یادگیری بچهها اثر مثبت داشته باشد. از سوی دیگر بیدار شدن اعضای خانواده و نشستن آنها در کنار همدیگر برای صرف صبحانه میتواند نقش بسیار مهمی در کاهش اضطراب و عادیسازی فضا داشته باشد و حتی روزهای درس و مدرسه را خوشایند سازد.پس فراموش نکنیدکه همیشه و بهخصوص در روزهای آغاز سال تحصیلی جدید شبها کمی زودتربخوابید وصبح کمی زودترازخواب بیدار شویدودورهم بنشینید و باایجاد فضایی خوشایند هم خودتان برای رفتن به سرکار آماده شوید و انرژی بگیرید وهم بچهها را برای حضور درسرکلاس درس و مدرسه آماده کنید.
روزهای تکرارنشدنی درس و مدرسه
ازهمان روزهایی که برای خرید وسایل مدرسه روپوش و مقنعه ولوازمتحریر راهی بازار میشدیم، حسی عجیب را تجربه میکردم! از یک سو اضطراب ورود به یک محیط جدید و ازسوی دیگر حس خوشایند درس و مدرسه و یاد گرفتن حروف الفبا و خواندن کتاب داستانهایی که خیلی وقتها فقط با ورقزدن صفحات آن تصاویرش را تماشا میکردم. حالا اما قرار بود به مدرسه بروم و باسواد شوم و به جای تماشای تصویر کتاب داستانها وساختن داستانهای ذهنی برای این تصاویر، خودم حروفی را که در کنار همدیگر قرار گرفته بودند تا به کلمه تبدیل شوند و این واژهها به یک قصه جان بدهند، میخواندم.با تمام اینها روزی که برای اولینبار در مدرسه پا گذاشتم و برای نخستین بار از آغوش مادر و خانواده دور شدم، برایم سرشار از اضطراب بود. اضطراب تنهایی و مواجهه با دنیایی که پیش از این تجربهاش نکرده بودم. به همین خاطر هم اگرچه مثل خیلی از بچهها گریه نمیکردم اما احساس بیپناهی در میان جمع کثیری از بچههای قد و نیم قدی که بعضی از آنها همسن و سال خودم و بعضی دیگر چند سالی بزرگتر از من بودند، به قلبم هجوم آورده بود. کمکم اما باید با این محیط تازه اخت میشدم. زنگ مدرسه که خورد ناظم سر صف آمد و با خواندن اسامی کلاسبندیمان کرد.سرکلاس که رفتیم باید با بچههایی که هیچکدامشان رانمیشناختم در یک نیمکت مینشستم. سه نفر روی هر نیمکت و نیمکتهایی که پشت سر هم ردیف شده بودند تا مقدمهای برای آموختن باشد. از آن روز کمکم یاد گرفتم چگونه باید با محیط جدید خو بگیرم و با معلم و همکلاسیهایم تعامل داشته باشم.ازآن سال به بعد سهماهه تابستان همیشه لحظهشماری میکردم تاتعطیلات تمام شودودوباره به مدرسه بازگردم ویک بار دیگرهمکلاسیها،معلمها و حتی تختهسیاه و نیمکتها را ببینم.انگار دلم برای همهشان یک ذره میشد؛همانطورکه امروزسالها پس ازفاصلهگرفتن ازکلاس درس ومدرسه و تختهسیاه وگچ، خیلیهایمان دلمان میخواهد دوباره به همان روزها بازگردیم ودوباره معلم روی تخته برایمان «بابا آب داد» و «بابا نان داد» بنویسد. روزهایی که دیگر هرگز تکرار نخواهد شد.